شهلا دانشفر

خوش آمديد

اول مه، جدال چپ و راست

گفتگو نشريه جوانان کمونيست با شهلا دانشفر

جوانان کمونيست: با تشکر از شما شهلا دانشفر، شما در مقاله تان (انترناسيونال 190) اين پلاکارد اول مه را برجسته کرده ايد: ” ما انرژي هسته اي نميخواهيم، دستمزد ۱۸۳ هزار تومان هم نميخواهيم، ما کار ميکنيم که زندگي کنيم، زندگي نميکنيم که کار کنيم “. و گفته ايد اين پيام اصلي اول مه امسال بود. چرا؟

شهلا دانشفر: به نظر من در اين شعار دو نکته مهم وجود دارد يکي پيام سياسي مهم اول مه امسال به جهان که ميگويد ما انرژي هسته اي نميخواهيم٬ دستمزد ١٨٣ هزار تومان هم نميخواهيم و با دادن اين پيام دارد نه خود را به جمهوري اسلامي و به جنگ اعلام ميکند. دارد جهت مبارزه را نشان ميدهد. نشان ميدهد که راه مقابله با انرژي هسته و جنگ و غيره٬ فشرده کردن اعتراض و مبارزه بر سر خواستها و مطالبات است.
به نظر من اينجا اين طبقه کارگر ايران است که بعنوان ستون اصلي جنبش انقلابي اي که ما امروز شاهدش هستيم اين پرچم را بلند کرده است. پرچم جبهه سومي که ما گفتيم تنها پاسخ به دو قطب تروريست جهاني است. جبهه بشريت متمدن که در اول مه پرچم آن برافراشته شد. اين در واقع فراخوان کارگران ايران به انسانهاي آزاديخواه در جهان است که بياييد و به اين جبهه بپيونديد. و اين وظيفه ماست که اين فراخوان را به گوش دنيا برسانيم. با اين شعار کارگران اعتراض خود را مستقيما متوجه رژيم کرده و دارند در واقع فراخوان به مبارزه اي ميدهند که کل جامعه را ميتوان حول آن متحد کرد. خواست افزايش دستمزدها که همين امروز خواست اصلي مبارزات معلمان است. اعتراضاتي که چنين با قدرت به جلو آمده است و هم اکنون ادامه دارد.
اما قسمت دوم اين پلاکارد نکته مهم ديگري را بيان ميکند. ميگويد ما کار ميکنيم که زندگي کنيم. زندگي نميکنيم که کار کنيم. در اين شعار کارگران به زبان ساده و روشني دارند صداي اعتراض خود را عليه استثمار و عليه توحش سرمايه بلند ميکنند. دارند از يک جامعه اي که در آن بتوانند زندگي اي شايسته انسان داشته باشند٬ از يک دنياي بهتر سخن ميگويند. از همين رو به نظرم من اين پلاکارد در واقع دارد پيام اول مه امسال را به جامعه و به دنيا بيان ميکند. اين پيام چپ راديکال و دخالگتري است که در راس حرکت با شکوه اول مه به اين شکل بيان ميشود.

جوانان کمونيست: همينطور است، در واقع اين پلاکاردي که شما اشاره کرديد هم خيلي سوسياليستي و با نقدي ريشه و انساني و هم خيلي سياسي و دخالتگر پلاتفرم طبقه کارگر در اوضاع کنوني را برجسته ميکند. اما شعاري ديگري هم بود راجع به آنها چه ميگوييد؟ و مثلا “آزادي برابري حکومت کارگري”؟

شهلا دانشفر: به نظر من اين نقطه عطف جديد است. اين شعاريست که در اول مه داده شد و بخشي از جمعيت آنرا تکرار کرد. و نفس وقوع اين اتفاق مهم است. به نظر من دادن چنين شعاري در واقع ادامه حرکتي است که در ١٦ آذر اتفاق افتاد. در آنجا چپ جامعه پرچم يا سوسياليسم يا بربريت را بلند کرد و اعلام کرد که ادامه اين وضعيت چيزي جز بربريت نيست و بطور واقعي تنها آلترناتيوي که مقابل ما قرار دارد سوسياليسم است. شعاري که ١٦ آذر را به يک روز تاريخي و به ياد ماندني تبديل کرد. و امروز کارگران دارند از کسب قدرت سياسي از حکومت کارگري صحبت ميکنند. شايد گفته شود که اين شعار را در بخشي از جمعيت داده اند٬ اما حتي اگر چنين باشد باز نشان دهنده توازن قوايي است که امروز چپ مي آيد و در جمعيتي چند هزار نفره اين شعار را ميدهد و عده اي نيز تکرار ميکنند. اين يک سرآغاز و يک نقطه عطف است. اين حرکت جامعه بسوي يک انقلاب است که در آن چپ دارد پرچم خود را بلند ميکند. اين پرچمي است که ما در پلنوم ٢٧ حزب در پلاتفرم سرنگوني جمهوري اسلامي و کسب قدرت سياسي بلند کرديم و امروز صداي آنرا در اول مه ميشنويم. اين نشان دهنده توازن قواي سياسي امروز است که به چپ فرصت ميدهد بيايد جلو و آلترناتيو خود را بيان کند. به نظر من روند اوضاع بسويي ميرود که همين چپ بيايد جلو و در تظاهرات ها و مناسبت هاي مختلف پرچم زنده باد جمهوري سوسياليستي را بلند کند. اهميت اين شعار و اتفاقي که افتاده است اينجاست.

جوانان کمونيست: فکر ميکنيد تاثيرات اين اول مه در جنبش کارگري و کلا اوضاع سياسي کشور چه باشد؟

شهلا دانشفر: اين اول مه يک اتفاق سياسي مهم و يک پيشروي براي طبقه کارگر بود. اين اول مه يک صحنه کشاکش بين کارگران با جمهوري اسلامي٬ خانه کارگر و شوراهاي اسلامي و جريانات راست و سازشکار بود. و اين کارگران و اين چپ بودند که در اين جدال پيروز شدند. اين پيروزي را شما در شعارها و در فضاي اول مه٬ در آنجا که محجوب را کتک زدند و کارگران مراسم را به صحنه اعتراض خود تبديل کردند٬ ميتوانيد ببينيد. روشن است اين اتفاق بر توازن قواي جامعه تاثير ميگذارد و روحيه تعرضي جديدي در ميان کارگران ايجاد کرده و صفوف مبارزه شان را متحدتر ميکند. و اين چيزي است که رژيم از آن وحشت دارد. طبعا بايد پيشرويهاي اين اول مه را شناخت و آنرا به سکوي پرشي براي حرکات بعدي تبديل کرد. بدون اين شناخت و بدون نقش پيشرو رهبران کارگري و کارگران کمونيست خود بخود اين اول مه نميتواند به چيزي بيشتر از اين تبديل شود. اول مه پرچمي را بلند کرد بايد اين پرچم را برافراشته نگاهداشت و به پيش برد. بدنبال اين اول مه طبقه کارگر در ايران بايد همچنان در صف مقدم اعتراض دنيا را به حمايت از خود فرابخواند. بدنبال اول مه بايد حول خواست افزايش دستمزها که خواستي متحد کننده است نيروي بزرگي را بسيج کرد. بدنبال اول مه بايد طبقه کارگر همچنان از موضع صاحب جامعه و بر روي مهمترين مسايل جامعه حرف بزند. امروز نقش رهبران کارگري مهم است که از اين موقعيت به خود و به جايگاه جنبش کارگري در شرايط سياسي امروز نگاه کنند.
البته اين را هم بگويم که خود اول مه و برگزاري آن مقدماتي داشت. کارگران از چند ماه پيش در تدارکش بودند. رژيم اسلامي به تقابل با آن بلند شد. محمود صالحي را دستگير کرد. تحت عنوان مبارزه با بدحجابي انصارالله را به خيابانها کشيد٬ ولي کارگران عزم جزم کرده بودند که اين روز را با شکوه برگزار کنند و اين کار را کردند.

جوانان کمونيست: به موضوعي خوبي اشاره کرديد. سياست رژيم در قبال اول مه چه بود ؟

شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم. امسال رژيم بيش از هر سال از ابراز وجود مستقل و قدرتمند کارگران در اول مه وحشت داشت. چون حضور طبقه کارگر را در صحنه سياسي جامعه بيش از هر وقت ميديد. چون بطور واقعي پروژه ارعاب رژيم و دولت احمدي نژاد را اين مردم و در صف مقدم آن کارگران بودند که شکست دادند. کارگران واحد بودند که با مبارزاتشان فضاي جديدي در جنبش کارگري و در سطح جامعه ايجاد کردند. از سوي ديگر جمهوري اسلامي ١٦ آذر را ديده بود. پلاکاردهاي سرخ و راديکال آنرا ديده بود و ميدانست که اين اول مه چيزي بسيار فراتر از ١٦ آدر خواهد بود. آنهم زماني که معلمان با اعتصابات قدرتمندشان و با تجمعات هزاران نفره شان در صحنه بودند.
براي همين رژيم سياست زيرکانه اي را در پيش گرفت. تحت فشار کارگران اعلام کرد که اول مه يک تعطيلي رسمي است و بر روي آن باري ديگر تاکيد کرد. اما با تمام قدرت در مقابل مراسم مستقل کارگري ايستاد. در تهران که مکان کليدي براي رژيم داشت٬ طبق سنت هميشه ماموريت اين تقابل به خانه کارگر و شوراهاي اسلامي داده شد٬ تا به اسم کارگر مراسمي برگزار شود و به اين ترتيب مگر اين روز را بي خطر پشت سر گذارد. رژيم حتي براي پيشبرد همين تصميم نيز مولفه هاي بسياري را سبک سنگين کرد. تا آخرين فرصت محل تجمع مراسم دولتي روشن نبود. رژيم به خانه کارگر و شوراهاي اسلامي آشکارا گفته بود که بهتر است مراسم دولتي در سالن باشد. چون اگر در خيابان باشد اخلال ايجاد ميشود و غيره. اما جمهوري اسلامي ميدانست اگر مراسم دولتي در خيابان نباشد٬ مراسم کارگران در خيابان برگزار خواهد شد. از اينرو نقشه اين شد که مراسم در محل ورزشگاه شيرودي برگزار شود. اما کنترل شده. در پي اين تصميم بود که مراسم مستقل کارگران در سنندج مورد حمله وحشيانه جمهوري اسلامي قرار گرفت و کارگران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و ١٣ نفر نيز دستگير شدند. در کرمانشاه نيز جوانمير مرادي و فرامرز قرباني مورد حمله قرار گرفتند و حمله رژيم با تقابل کارگران روبرو شد. در تهران نيز رژيم کار خود را بسيار نقشه مند به پيش برد. محل تجمع از سوي خانه کارگر در خيابان ابوريحان اعلام شده بود. اما خودشان آگاهانه بخشي از جمعيت را توسط اتوبوس مستقيما به محل ورزشگاه منتقل کردند که وسط شهر ازدحام جمعيت نشود و کنترل از دستشان خارج شود. خلاصه اينکه رژيم همه اين تمهيدات را بکار برد و با اينهمه کارگران آمدند و بساط خانه کارگر را جمع کردند و شعار آزادي برابري اينست شعار مردمي٬ آزادي برابري حکومت کارگري را دادند. اين اتفاقي بود که ما امسال شاهدش بوديم.

جوانان کمونيست: عکس العمل هاي حکومت بعد از اين اول مه چه بوده است؟

شهلا دانشفر: جمهوري اسلامي امروز دست پاچه و شکست خورده تلاش ميکند پيشروي کارگران در اول مه امسال را عقب بزند. رژيم ميداند که اين پيشروي طبقه کارگر را در موقعيت جديدي قرار ميدهد٬ و در شرايطي که ما شاهد يک جنبش انقلابي بالنده هستيم٬ از اين اتفاق هراس دارد. از اينرو رژيم اکنون ميکوشد با تهديد و فشار بر فعالين کارگري و دستگيري آنان اين پيشروي را به عقب براند. جمهوري اسلامي به جان فعالين اول مه افتاده است. به آنها فشار مياورد و ١٣ نفر از فعالين اول مه سنندج را دستگير کرده است. بدين ترتيب يک گام فوري براي ادامه اول مه ايستادن در برابر اين تهاجم و مبارزه براي آزادي فوري کارگران دستگير شده اول مه سنندج است.

جوانان کمونيست: اجازه بدهيد به وجهي ديگر از اول مه امسال بپردازيم. شما در مقاله تان از جدال گرايش راست و چپ در جنبش کارگري صحبت کرده ايد. اين را اجازه بدهيد کمي مفصل تر صحبت کنيم. اول از همه اول مه امسال مهر کدام گرايش را داشت؟

شهلا دانشفر: قبلا گفتم که به نظر من اهميت اول مه در همين بود که اين چپ بود که مهر خود را به آن زد. اين را در شعارها و تعرضي بودن اين حرکت ميتوان ديد. آزادي برابري حکومت کارگري٬ نه جنگ نه بمب نه تورم ٬ اين است شعار مردم٬ کارگر معلم دانشجو اتحاد اتحاد و شعارهايي که در بالاتر به آن اشاره کردم همه و همه پلاتفرم چپ بود که در اين مراسم بصورت شعار و پلاکارد بيان شد.

جوانان کمونيست: کاملا درست است. خب پس گرايش راست خودش را کجا ها نشان داد؟

شهلا دانشفر: گرايش راست خود را در تلاش براي بردن مراسم به سالن نشان ميداد. در گرفتن مجوز و مراسم به صورت کنترل شده خود را نشان ميداد. بطور مشخص در اين اول مه بحث بر سر برگزاري مراسم مستقل کارگري در خيابان و بصورت راهپيمايي بود. صحبت از برگزاري مراسم در مقابل وزارت کار و مجلس و غيره بود. اين بحث داغ در ميان کارگران واحد و در همه جا بود و من شک ندارم که اگر همه کارگران بر سر اين تصميم متحد ميشدند. باتوجه به اوضاع سياسي اي که ما در آن هستيم ما شاهد يک مراسم تاريخي و بزرگ و با شکوه در اول مه بوديم. مراسمي که توسط خود کارگران برگزار شده و فرصت هيچ تحرکي به رژيم نميداد. اما هنگاميکه مشخصا رهبري سنديکاي واحد تصميم گرفت که مراسم خود را به سالن باختران ببرد. شکاف بزرگي در ميان فعالين کارگري بوجود آمد. سياست مشخص رهبري سنديکاي واحد اين بود که صبح به مراسم دولتي روند و به تعبير خودشان پرچم خود را آنجا بلند کنند و عصر در سالن باختران مراسم خود را برگزار کنند. اين تصميم به معني اعلام عدم برپايي مراسم در خيابان و برپايي مارش عظيم و مستقل اول مه بود. اين سياستي بود که دولت نيز ميتوانست با آن کنار بيايد و با سياست خانه کارگر و شوراهاي اسلامي نيز همخواني داشت. اما تلاش کارگران راديکال و چپ برپايي مراسم در بيرون بود. با اين تصميم سنديکاي شرکت واحد ٬ آنهم باوزنه سنگيني که دارد و دو روز مانده به اول مه٬ عملا مساله تشکيل مراسم مستقل کارگري در خيابان را دشوار کرد. در صفوف فعالين کارگري شکاف ايجاد شد. و از اينجا بود که تقابل دو گرايش راست و چپ را بخوبي و آشکار ميشد ديد. سياست بردن مراسم به درون سالن نقش ترمزي را داشت در مقابل جنب و جوش عظيمي که براي برپايي يک اول مه بزرگ به پا شده بود . طبعا برپايي مراسم مستقل در خود هدف نبود. چون ما هر ساله بنوعي مراسم مستقل را داشتيم. هدف امسال برپايي مراسم مستقل و بزرگ و يک قدرتنمايي بود. اين چيزي بود که رژيم نيز متوجه آن بود واز اتفاق افتادن آن وحشت داشت. گرايش راست سدي شد در مقابل اين اتفاق. اما چپ ساکت ننشست. بهم زدن مراسم دولتي و بردن شعارهاي چپ و راديکال در اين مراسم آلترناتيو بعدي بود. کارگران چپ و راديکال با آمادگي کامل به استقبال اين حرکت رفتند و با برهم زدن مراسم دولتي آنهم با شعارهاي راديکال و چپ٬ درس آموزنده اي به گرايش راست و مصلحت گرا بود.
کارگران با اين کار خود در اول مه امسال٬ سياست دولت٬ خانه کارگر و شوراهاي اسلامي را شکست دادند و به اين معني گرايش راست را خنثي کردند. اما من فکر ميکنم اگر سنگ اندازي گرايش راست نبود حتي از اين جلوتر ميرفتيم. بهرحال اين شروع يک تقابل جدي ميان گرايش چپ و راست در جنبش کارگري است.

جوانان کمونيست: مشخصات اصلي اين گرايش راست و چپ در جنبش کارگري چي هست؟ نمونه اين جدال چي هست؟

شهلا دانشفر: امروز بيش از هر وقت ميتوان گرايش راست و چپ را متمايز کرد. مشخصات گرايشات راست اينست که به لحاظ اشکال مبارزه تلاش دارد اعتراضات کارگري را به چهارچوب قانون کار جمهوري اسلامي و مقاوله نامه هاي سازمان جهاني کار محدود کند. راديکاليسم اين گرايش نهايتا در تغيير قانون کار از جمله تغيير فصل ٦ اين قانون و تاکيد بر مقاوله نامه هاي آي ال او تعين مي يابد. اعتراض و نقدش از چهارچوب نظام موجود فراتر نميرود. به لحاظ تشکل٬ آن نوع از تشکل را تاکيد ميکند که اساسا بر هيات امناء و کنترل تشکل از بالا متکي است. چون براي اهدافي که در پيش دارد٬ نيازي به اتکا به اعمال مستقيم توده کارگر نميبند. از همين رو بيشتر به سنديکا و اتحاديه که اساسا تشکلي صنفي است متکي ميشود. طبعا در جاهايي سنديکا و اتحاديه ميتواند شکل مناسبتري از سازمانيابي کارگري باشد ولي آنجا نيز يک شاخص اصلي براي اينکه تشکل نماينده اتحاد کارگران باشد٬ متکي بودن به مجمع عمومي است. نمونه آن را بطور مثال در ساختار اساسنامه شرکت واحد ميتوان ديد. و بطور واقعي نيز وقتي هم به مبارزات کارگران واحد نگاه ميکنيم. نقطه قدرت آنها در آنجايي است٬ که توده کارگر در ميدان بوده است. در اعتصاب با شکوه و قدرتمند آنها در بهمن سال گذشته و در تجمع چند هزار نفره آنها بوده است. و اتفاقا به درجه اي که گرايش چپ در خود همان واحد جلوتر آمده است٬ اعتراض کارگران واحد بيشتر قدرت گرفته است. نقطه ضعف هاي آن نيز در فاصله گرفتن هيات مديره سنديکا از کارگران و متکي نبودن اين تشکل به مجمع عمومي و برقرار نکردن رابطه مستقيم با کارگران و متوسل شدن به راههاي قانوني و توهم به مقامات رژيم به جاي اتکا به قدرت مبارزه کارگران بوده است. البته اين بحث مفصل است و بايد در جايي ديگر در موردش صحبت کرد. اما من فقط خواستم مثالي زده باشم. همچنين آخرين مشخصه گرايش راست٬ گرفتن پوشش بيطرفي و تلاش براي دور کردن کارگر از سياست و از تحزبش است. تحت عنوان اينکه مبارزه ما صنفي است. مبارزه ما سياسي نيست. به هيچ حزبي تعلق نداريم و با اين کار عملا خفقان و سرکوب و محروميت طبقه کارگر از متشکل شدن در حزب سياسي اش را نهادينه ميکنند. و بالاخره اينکه تا آنجا که به اول مه برميگردد نيز اشاره کردم که گرايش راست خود را در بردن مراسم به سالنها نشان داد.
طبعا امروز به همين درجه گرايش چپ بروزات روشن خود را دارد. اما خوبست تاکيدي نيز بر شاخص هاي گرايش چپ داشته باشم. گرايش چپ به لحاظ شکل اعتراض اساسا بر تجمعات کارگري و به دست گرفتن ابزار قدرتمند اعتصاب و اتکا به نقش خانواده هاي کارگري و کشاندن اعتراض به سطح جامعه و بين المللي تاکيد دارد. به لحاظ تشکل اين گرايش بر جنبش مجمع عمومي و جنبش مجامع عمومي و شوراهاي واقعي تاکيد دارد. خود اين يک شاخص مهم است. چون مجمع عمومي تنها ابزاري است که ميتواند توده کارگر را قدرتمند در صحنه سياسي جامعه نگاهدارد. اين ابزار نه تنها ظرف پيشبرد اعتراض متحد کارگران است٬ بلکه اتکا به مجمع عمومي ميتواند طبقه کارگر را متشکل و آماده در صحنه سياسي جامعه نگاهدارد و امکان دهد که اين طبقه بتواند با حضور متحد خود نقش خود را در سير تحولات سياسي جامعه ايفا کند و از موضع صاحبت جامعه قد علم کند. قانون براي گرايش چپ و راديکال آنچيزيست که با قدرت مبارزه اش آنرا تحميل ميکند و همواره در جهت بهبود اين قوانين و تغيير آن تلاش دارد. گرايش چپ با شعار تشکل٬ اعتصاب حق مسلم ماست خود را بيان ميکند. گرايش چپ ميگويد دستمزد را خود کارگران بايد تعيين کنند و امروز با رقم و عدد مشخص دارد اين را بيان ميکند. گرايش چپ در صحنه سياسي جامعه جلو مي آيد. اين را در شعارهاي همين اول مه وقتي ميگويد نه جنگ نه بمب نه تورم اين است شعار مردم و ديگر شعارهايي که داده شد ميتوان ديد. گرايش چپ بر انحلال شوراهاي اسلامي تاکيد دارد. گرايش چپ بر اتحاد طبقه کارگر حول خواستهاي سراسري و همبستگي کارگري بعنوان يک گام مهم در گسترش افقي مبارزات کارگري تاکيد دارد. خلاصه اينها همه ريوس آن تقابل هاست که امروز در جنبش کارگري ايران شاهدش هستيم .

جوانان کمونيست: شما به نقش بازدارنده گرايش راست در اول مه در رابطه با مراسم مستقل اشاره کرديد. خب اولا چرا گرايش چپ نتوانست اين نقش مخرب را خنثي کند؟ آيا اين نقش قابل پيش بيني نبود؟ بنظر شما اگر اين بازدارندگي نبود اول مه چطور ميشد؟

شهلا دانشفر: من در سوال قبلي به بخشي از اين سوال پاسخ دادم. ولي چرا گرايش چپ نتوانست اين نقش مخرب را خنثي کند٬ من فکر ميکنم يک دليلش اينست که هنوز اين تمايزات براي خود چپ شفاف و برجسته نيست. به نظر من يکي از تمايزات اين اول مه اساسا همين کمک به قطبي شدن جامعه و متمايز شدن چپ از گرايشات ديگر است. ما اينرا در جنبش آزادي زن در هشت مارس شاهدش بوديم و امروز در اول مه مي بينيم. کشاکش اين دو گرايش را در طول اعتراضات کارگران شرکت واحد شاهدش بوديم. به نظر من اين وظيفه کارگران کمونيست و راديکال است که با شفاف کردن اين تمايز ها آنچنان افق روشني در مقابل طبقه کارگر بگذارد که گرايشات راست را به حاشيه براند. اما قسمت ديگر سوال شما اينکه آيا اين نقش بازدارنده گرايش راست قابل پيش بيني نبود٬ به نظر من چرا. قابل پيش بيني بود. اما به نظر من هنوز چپ نيز به موقعيت خود آنطور که بايد واقف نيست و از موضع برقراري هژموني خود بر راس جنبش کارگري به مساله نگاه نميکند.
من فکر ميکنم اگر اين اتفاق نمي افتاد. اگر نقش بازدارنده راست نبود و از قبل اين را بطور فعالتري در معادلات خود ميگذاشتيم و با فعاليت سياسي خود آنرا حاشيه اي ميکرديم. اين اتفاق نمي افتاد و يا حداقل اين گرايش نميتوانست بطور مثال سنديکاي واحد را بصورت يک صنف از کل اين جنب و جوش جدا کند. اگر نقش بازدارنده گرايش راست نبود٬ توازن قوا ايجاب ميکرد که کارگران مراسم خود را در خيابان بگذارند ومارش اول مه را برپا کنند. بطوريکه کوچکترين فرصتي به مراسم دولتي و برپا شدن آن نميداد و چشمان دنيا را متحير ميکرد. اما اين را هم بگويم اينکه چپ توانست در مراسم دولتي با شعارهاي راديکال خود به ميدان بيايد و فضا را بگيرد٬ نشان دهنده اينست که در هر حال در هر شرايط و هر تجمعي که در خيابان برپا شود ٬ آنجا راست جايي ندارد و اين نهايتا مهر چپ است که به آن خواهد خورد. اين واقعيت اوضاع سياسي امروز ايران است.

جوانان کمونيست: بگذاريد يک کم وسيع تر به اين گرايش راست بپردازيم. پايه مادي اين گرايش راست چي هست؟ کدام نيروهاي سياسي در جامعه از آن حمايت ميکند؟ پلاتفرم و افق اين گرايش راست چي هست؟
شهلا دانشفر: پايه مادي راست٬ رفرميسم در جنبش کارگري است که گرايشي به قدمت خود جنبش کارگري است. اين رفرميسم طيف رنگارنگي را در بر ميگيرد که منتهي اليه راست آن شوراي اسلامي چي ها و منتهي اليه چپش سنديکاليست هاي منتقد دولت است. طبعا اين سنديکاليسم خود يک گرايش سنت دار و قديمي در جنبش کارگري است و آلترناتيو آن بهبود و اصلاحات در نظام موجود است. روشن است گرايشي که من تحت عنوان راست مشخصاتش را برشمردم را ميشود اساسا و بطور بارزي در نيروهاي سياسي با خط و گرايش توده ايستي ميتوان ديد. همچنين يکسري محافل پراکنده ايست که بسته به اوضاع و موقعيت چپ و راست در جامعه به چپ و راست نوسان ميکنند. ” تشکل مستقلي” ها که تلاش اصلي آنها دور کردن کارگر از تحزب و کمونيسم است٬ و يا “کارگر کارگري ها” و غيره و غيره نمونه هايي از بروزات اين گرايش است.

جوانان کمونيست: فکر ميکنيد واقعا يک گرايش راست با اين توصيفاتي که گفتيد چقدر در جنبش کارگري ايران و فضاي سياسي جامعه ايران زمينه دارد؟ سرانجام اش را چطور مي بينيد؟

شهلا دانشفر: اين گرايش در ايران افق و چشم اندازي ندارد. چون پاسخ اوضاع ايران رفرم نيست. اصلاحات نيست و اين را در شکست پروژه دوم خرداد ديديم. اين گرايش نيز در ايران به همان دليلي که گفتم چشم اندازي ندارد. چرا که جواب کارگر در ايران محدود به تغيير و بهبود قانون کار نيست. بايد کل اين نظام را زير و رو کرد. بعلاوه سنت سنديکايي و سيستم بوروکراتيک آن مبارزه کارگر را به صنف خود محدود ميکند و عدم اتکاي آن به مجمع عمومي کارگري عملا توده کارگر را از صحنه سياست دور ميکند. نتيجه عملي اين سياست حواله دادن کارگر به کريدورهاي اداره کار و قوانين جمهوري اسلامي و فرسوده کردن مبارزه کارگر و نهايتا به سازش کشاندن آن است. طبعا اگر هم بخواهد راديکال بماند راهي جز متکي شدن سنديکا به مجمع عمومي و پيوستن به جنبش شورايي در مقابل ندارد. مثال بارز آن سنديکاي شرکت واحد است و ما کشاکش راست و چپ در درون اين سنديکا را در طول مبارزه کارگران واحد شاهد بوديم.

جوانان کمونيست: گرايش کمونيستي کارگري يا همان خط راديکال سوسياليستي در مقابل اين گرايش راست چه بايد بکند؟ خطوط اصلي برخورد با آن را اگر خيلي خلاصه بخواهيد بگوييد بر چي ها انگشت ميگذاريد؟

شهلا دانشفر: واقعيت اينست که ما امروز در ايران با يک جنبش انقلابي روبرو هستيم که راديکاليسم٬ مدرنيسم٬ سکولاريسم و ماکسيماليست بودن مشخصات آنست . اين چپ است که دارد امروز در مناسبتهاي مختلف رنگ خود را به مبارزات موجود در جامعه و سر تحولات سياسي کنوني ميزند. و در يک کلام انقلابي که در پيش داريم يک انقلاب چپ است که از هم اکنون پرچم سوسياليسم را بلند کرده است. بنابراين در چنين جامعه اي همانطور که در سوال قبل نيز اشاره کردم گرايش راست از نظر من افق و چشم اندازي ندارد. اما راست مثل يک مانع عمل ميکند. مسير مبارزه را کشدار و طولاني ميکند. اين نقش کارگران کمونيست و چپ است که تمايزات خود را با اين گرايش در مبارزه هر روزه در جامعه روشن تر کند و گرايش راست را به حاشيه براند. کارگر کمونيست بايد با تمام تصوير به مبارزه امروز خود نگاه کند. آنجا که ميخواهد متشکل شود، آنجا که خواستهاي خود را بيان ميکند، با همين افق و چشم انداز گام بعدي خود را تعيين کند. اينجاست که بطور مثال در دستور گذاشتن جنبش مجمع عمومي و شکل دادن به شوراهاي کارگري در سطح سراسري جزيي از اين چشم انداز است. شرط قدرت گيري و جلوي صحنه سياسي طبقه کارگر است. کمرنگ بودن اين افق و چشم انداز است که امروز بصورت مانع در برابر شکل گيري جنبش قدرتمند شورايي قرار گرفته است. بنابراين تاکيدات من بر دامن زدن به جنبش شورايي است. تاکيد من بر متحد شدن حول خواستهاي سراسري کارگري و امروز خواست افزايش دستمزدهاست. تاکيد من بر شکل دادن به يک همبستگي وسيع کارگري در مبارزات هر روزه کارگري است. تاکيد من بر کشاندن اعتراض به سطح جامعه و بين المللي و جلب حمايت جهاني از مبازاتمان است. اين ها رئوس اوليه و مهمي است که به چپ و راديکاليسم در راس جنبش کارگري قدرت ميدهد و راست را به حاشيه ميبرد.

جوانان کمونيست: به نقش دانشجويان بپردازيم و مشخصا دانشجويان چپ؟ آنها چه کار ميتوانند بکنند در اين کارزار جدال با گرايش راست؟ از لحاظ عملي چه؟ دانشجويان چه نقش عملي مبارزاتي ميتوانند داشته باشند؟

شهلا دانشفر: دانشگاه ميتواند محل جدال نظري و سياسي اين گرايشات باشد. برپايي سمينار ها و کنفرانس ها از سوي چپ يک گام مهم در اين جهت است. وبلاگ هاي دانشجويي ميتوانند نقش مهمي در زمينه مبارزه نظري ايفاء کنند . با دعوت کردن کارگران راديکال و معترض ميتوان اين بحث را به راه انداخت و نظرات راديکال و چپ را بدرون جامعه برد. اما دخالت دانشگاه فقط در زمينه نظري نيست٬ بلکه دانشگاه ميتواند مبارزات کارگري را مورد حمايت و پشتيباني قرار دهد٬ ميتواند صداي اعتراض کارگران را به سطح جامعه و جهاني انعکاس دهد. ميتواند در همبستگي با اعتراضات کارگران و يا بطور مثال معلمان با اشکالي چون برپايي اعتصابات حمايتي٬ برپايي تجمعات اعتراضي٬ پيوستن به تجمات اعتراضي آنان٬ و با گذاشتن صندوق همبستگي مالي و غيره و غيره مبارزات کارگران را قدرت دهد. اينها همه گامهاييست که به طور واقعي گرايش راديکال را تقويت ميکند. دانشجويان و بويژه دانشجويان چپ با ايفاي اين نقش کمک ميکنند که مبارزات کارگران در چهارچوب صنفي خود محدود نماند و با کشيدن شدن به سطح جامعه و بين المللي به يک فاکتور سياسي مهم تبديل شود. اين خود يک گام مهم در تقابل با گرايش راست است.
بطور مثال در مبارزات کارگران واحد و براي اينکه اين مبارزات از خيابان به سالنهاي ادارت کار عقب رانده نشود٬ مي بايست با کمک و حمايت وسيعتري از سوي جامعه و بويژه دانشجويان روبرو ميشد و عليرغم کارهاي خوبي که در اين زمينه شد اما هنوز کافي نيست. نمونه ديگر آن اعتراضات همين امروز معلمان است. اکنون تعداد زيادي از معلمان دستگير شده اند. بايد بطور واقعي ما شاهد يک اعتراض گسترده از سوي دانشجويان در اعتراض با اين دستگيري ها و تلاش براي آزادي آنها باشيم. آنجا که معلمان اعلام اعتصاب و يا تجمع ميکنند٬ با تلاش براي دامن زدن به اعتراضات حمايتي و دادن نامه هاي اعتراضي اين مبارزات را مورد حمايت قرار دهيم. امروز بيش از هر وقت فضاي آن وجود دارد مساله اينست که جايگاه چنين حرکتي براي فعالين چپ در دانشگاه روشن باشد.

جوانان کمونيست:
هم الان خيلي از فعالين اول مه دستگير شده اند. معلمان زيادي در زندان هستند. ما دانشجويان را فراخوانده ايم که فعالانه به کمک کارگران و معلمان بروند. شما فراخوانتان چيست؟

شهلا دانشفر: همانطور که در سوال قبل اشاره کردم ما بايد اکنون شاهد يک کمپين فشرده و وسيع براي آزادي معلمان دستگير شده٬ محمود صالحي و کارگران دستگير شده اول مه سنندج باشيم. بايد دانشجويان با نامه هاي اعتراضي خود حمله به تجمع کارگران در اول مه سنندج و کرمانشاه را محکوم کنند. دستگير فعالين کارگري در اول مه را محکوم کنند. اآخرين خبر رسيده اينست که گويا قرار است دستگير شدگان سنندج به جز شيث اماني و صديق کريمي از زندان آزاد شوند. بايد به اعتراض براي آزادي شيث اماني و صديق کريمي که در اسارت هستند ٬ مبارزه مان را فشرده تر کنيم. يک پايه مهم اين کمپين بايد دانشگاه باشد. دانشگاه آن مرکز مهمي است که ميتواند مبارزه براي آزادي بدون قيد و شرط زندانيان سياسي را به يک مبارزه قدرتمند و سياسي در کل جامعه تبديل کند. اما تا آنجا که به اقدامات فوري براي اين کار بر ميگردد ريوس تاکيدات من عبارتست از:
١_ دستگيري معلمان و کارگران در اول مه سنندج را بايد محکوم کرد و خواهان آزادي فوري و بدون قيد و شرط آنها شد. حول اين نامه طومار اعتراضي جمع کرد و اين طومار را به تحرکي اعتراضي در سطح جامعه تبديل کرد.
٢_ نامه هاي اعتراضي خود را به سازمانهاي بين المللي کارگري و سازمانهاي مدافع حقوق بشر فرستاد و براي محکوم کردن جمهوري اسلامي و جلب حمايت و پشتيباني آنها تلاش کرد.
٣_ در تجمعات اعتراضي معلمان فعالانه شرکت کرد.
٤_ خواستها و اعتراضات کارگران را بگوش جامعه رساند و حمايت و پشتيباني آنها از اين مبارزات را جلب کرد.
٥_ با گداشتن صندوق همبستگي مالي از مبارزات معلمان منفصل از خدمت و دستگير شده و نيز کارگراني که در اول مه دستگير و زنداني شدند٬ مبارزات کارگران و معلمان را مورد پشتيباني قرار داد و …..

جوانان کمونيست: مرسي و خسته نباشيد.

كارگر كمونيست ٥٩،  ٢٧ ارديبهشت ٨٦

Leave a comment