شهلا دانشفر

خوش آمديد

Monthly Archives: November 2010

مانیفست آزادی زن پلاتفرمي همه جانبه برای ۸ مارس

مانيفست آزادي زن سال گذشته در ارتباط با هشت مارس منتشر شد. مريم نمازي و مينا احدي و مهين عليپور و من امضا كنندگان اوليه اين مانيفست بوديم و بعد با استقبال زيادي روبرو شد . در همان ابتدا بيش از ١٠٠٠ نفر آنرا را امضا كردند و در سايتهاي متعددي منتشر شد. فعالين و شخصيتهاي شناخته شده اي از آن حمايت كردند. براي نمونه ريچارد داوکينز چهره سرشناس بين المللي منتقد مذهب با انتشار اين مانيفست در سايتش عملا از اين حرکت ما دفاع كرد. ما در اين مانيفست جهانيان را به همبستگي با انقلاب مردم و جنبش آزادي زن در ايران، فراخوانديم و در هشت مارس سال گذشته پاسخ خوبي نيزگرفتيم. از جمله در سال گذشته سازمانهاي آنتي فاشيست در آلمان، هشت مارس را در همه جاي آلمان ، روز همبستگي با جنبش انقلابي مردم ايران و روز همبستگي با مبارزات زنان در ايران اعلام كردند و در همين رابطه در سراسر آلمان متينگ، تظاهرات و کنسرتهايي سازمان دادند. همچنين در دانمارک نيز چندين سازمان مدافع حقوق زن، هشت مارس سال گذشته را روز همبستگي با زنان ايران اعلام كردند. مانيفست آزادي زن را ما در كوران خيزش انقلابي مردم در سال گذشته و به مناسبت ٨ مارس روز جهاني مبارزه با تبعيض عليه زن منتشرش كرديم. چون هشت مارس بهترين مناسبت براي چنين کيفرخواستي عليه رژيم آپارتايد جنسي جمهوري اسلامي در سطح جهاني بود. ما هنگام انتشار اين سند و به مناسبت ٨ مارس جهانیان را به حمايت و ابراز همبستگي با مبارزات حق طلبانه مردم و جنبش زنان در ايران و گراميداشت ياد ندا آقا سلطان بعنوان سمبل انقلاب مردم عليه جمهوري اسلامی فراخواندیم.

پيوستن به مانيفست آزادي زن کمپيني است كه ما سال گذشته اعلامش كرديم. اما اين جنبشي است كه ادامه دارد و با همين پرچم به استقبال هشت مارس امسال خواهيم رفت.

از نظر من اين مانيفست يك سند تاريخي براي جنبش آزادي زن و كيفرخواست جامعه عليه رژيم ضد زن جمهوري اسلامي بخاطر سي سال جناياتش عليه بشريت و تحميل شنيع ترين بيحقوقي و اهانت و توهين و آپارتايد جنسي عليه زنان است. واقعيت اينست كه ما در ايران با يك حكومت تمام عيار آپارتايد جنسي روبرو هستيم كه حجاب و جداسازي جنستي پرچم و هويت آنست و كل قوانين ارتجاعي ضد زن پايه و اساس آنرا تشكيل ميدهد. جمهوري اسلامي براي حمله به كل جامعه، ابتدا زنان را زير تهاجم خود قرار داد و با شعار “يا روسري يا توسري” اوباش حزب الله را به جان زنان انداخت، بر روي زنان تيغ كشيد و اسيد پاشيد، و بدين ترتيب بساط حكومت آپارتايد جنسي اش را برپا كرد. بساطي كه بيش از سي و يكسال است بپاست و جنايت و سركوب ميكند. تحت حاكميت اين رژيم زنان بطور سيستماتيك مورد تحقير و توهين و تعرض قرار گرفته اند. جمهوري اسلامي با رواج صيغه اين فحشاي رسمي اسلامي و با قوانيني چون تعدد زوجات و غيره زنان را زير بيشترين تحقير و اجحاف قرار داده است. در حاکميت اين رژيم زن نفقه بگير مرد و تحت سرپرستي مرد تعريف ميشود و بنا به قوانين تعريف شده اسلامي مرد اجازه دارد زن را مورد اذيت و آزار و تجاوز جنسي و انواع خشونت قرار دهد و وقتي زني ميخواهد خود را از جهنمي که به اسم خانواده برايش بوجود آورده اند، رها کند، هفت خوان رستم را بايد بگذراند و با انواع و اقسام توهين و تحقير روبرو شود، تا سرانجام حق و حقوق خود را بگيرد. در حکومت جمهوري اسلامي موقعيت زن يک بردگي جنسي مطلق است و ميتوان زن را تحت عنوان مهريه و شيربها وديگر قوانين ارتجاعي اسلامي، خريد و فروش کرد. در اين حکومت دختر بچه به جرم دختر بودن، از همان کودکي حجاب بر سرش ميکشند و مورد بيشترين کودک آزاري قرار ميگيرد. از جمله مي بينيم كه همسر دادن دختران در سنين كودكي توسط پدران و اقوامشان در پناه قوانين اين رژيم افزايش يافته است. در يك كلام يک بخش قطور پرونده جنايات جمهوري اسلامي، داستان زندگي زن تحت حاکميت اين رژيم آپارتايد جنسي است. داستان سنگسار ها و اعدام ها و سي و يكسال جنايت اين حكومت عليه زنان و كل جامعه است. از همين رو تحت حاکميت اين رژيم سخن گفتن از ستم کشي زن و از اينکه زن از اوليه ترين حقوق اجتماعي خود محروم است، هنوز همه ابعاد جنايت عليه زنان و كل جامعه را بيان نميکند. به همين جهت اولين حكم مانيفست آزادي زن محاکمه سران اين رژيم بخاطر همه جناياتش عليه بشريت است.

در مقابل همه جنايات و همه عقب ماندگي ها و قوانين کپک زده جمهوري اسلامي، ما شاهد يك جنبش قوي براي آزادي زنان هستيم. مي بينيم كه مردم تسليم نشده اند و بطور واقعي يک موضوع دايمي اعتراض مردم با رژيم اسلامي، مقابله هر روزه با قوانين ارتجاعي اسلامي و آپارتايد جنسي آن بوده است. به همين اعتبار نيز جنبش آزادي زن جايگاه مهم و ويژه اي در جنبش انقلابي مردم عليه جمهوري اسلامي دارد و حضور زنان در صف مقدم اين جنبش چشمگير است.

بدين ترتيب مانيفست آزادي زن، به جنبشي قوي و قدرتمند عليه ستمگري به زنان تکيه دارد، و ميتواند و تلاش ما اينست که محور تحرکي گسترده براي متحد شدن صفوف اين مبارزه باشد. از همين رو ما از همه کسانيکه براي رفع تبعيض عليه زن مبارزه ميکنند، از همه کسانيکه مانيفست آزادي زن را صداي اعتراض خود و خواستهاي طرح شده در آن را خواستهاي کل جامعه ميدانند، ميخواهيم كه از اين مانيفست فعالانه حمايت کنند و براي پيشبرد و جذب افرادي هرچه بيشتري به آن تلاش نمايند.

وقتی به خواستهایی که این مانیفست بعنوان خواستهای فوری جنبش آزادی زن بر آنها تاکید میگذارد نگاه میکنید، مي بينيد كه اين مانيفست صداي اعتراض انسانهاي آزاديخواه و برابري طلب عليه تبعيض جنسيتي در ايران است. و در همان سرسخن آن اعلام كرده ايم كه شرط رهايي جامعه و زن از اين همه بيحقوقي و ستم، سرنگوني جمهوري اسلامي است. به اين ترتيب مانيفست آزادي زن ميكوشد كه به يک جنبه مهم اعتراضات مردم در جامعه يعني مساله ستم کشي زن پاسخ دهد و بطور واقعي بيان فشرده خواستهاي فوري جنبش آزادي زن است و به اين جنبش پرچم و پلاتفرم ميدهد.

ميشود با انواع و اقسام ابتکارات مانيفست آزادي زن را بدست گرفت و حولش مبارزه سازمان داد و متحد شد. ميتوان گرد اين مانيفست جمع ها و تشکلهاي خود را در دفاع از حقوق زن شکل داد و مبارزه براي اين خواستها را محور کار و فعاليت خود قرار داد. ميشود اين مانيفست و خواستهايي که در آن طرح شده را بصورت تراکت نوشت و در تمام محلات و در تمام شهرها پخش كرد. به لحاط عملي نيز ميتوان با حجاب برگيران مبارزه عليه حجاب اين سمبل بردگي و سمبل جمهوري اسلامي را كه لغو آن يكي از خواستهاي مهم اين مانيفست است، به جنبشي سراسري تبديل كرد. و بالاخره اينكه ميتوان با بسيج نيرو حول خواستهاي مانيفست آزادي زن به استقبال يك هشت مارس بيحجاب و باشكوه كه چند ماهي بيشتر به آن نمانده است، رفت. اينها همه گامهاي مهمي از مبارزه براي آزادي زن است كه با برداشتن آنها ميتوان ضرباتي كاري بر پيكر اين رژيم وارد كرد. مانيفست آزادي زن را وسيعا تكثير و همه جا پخش كنيم

انترناسيونال ٣٧٥، ٢٩ آبان ٨٩.*

چگونه در ایران علیه آپارتاید جنسیتی متشکل شویم

علیه تبعیض: زنان چگونه می توانند با سازمان ما فعالیت کنند؟

شهلا دانشفر: هر زن و هر انسان آزادیخواهی که میخواهد علیه تبعیض علیه زن مبارزه کند، علیه قوانین ارتجاعی اسلامی مبارزه میكند، علیه سنگسار و جنایات این رژیم در قبال زنان مبارزه میكند، خواهان برابری زن و مرد در تمام عرصه ها ست، مدافع حقوق پایه ای زن است و از اینهم ستم و نابرابری علیه زن رنج میبرد، از نظر من جایش در سازمان علیه تبعیض است.

فعالیت با علیه تبعیض بسیار ساده است. از جمله یك عرصه مهم فعالیت با آن پخش و تكثیر همین نشریه “علیه تبعیض” است. میتوان دور آن جمع شد. مباحثش را خواند. آنرا بدست دوستان و آشنایان خود رساند و گرد آن كانون های علیه تبعیض را در محلات و دانشگاهها و در محیط های كار و در همه جا شكل داد. به نظر من این پایه ای ترین و ساده ترین شكل فعالیت با علیه تبعیض است.

بعلاوه ده خواستی که ما در مانیفست آزادی زن بر روی آنها دست گذاشته ایم ، بطور واقعی پلاتفرم سازمان علیه تبعیض و حرف دل همه زنان و همه انسانهای آزادیخواه است. این مانیفست میتواند راهنمای عمل خوبی برای فعالین علیه تبعیض باشد و به اعتراضات و مبارزاتشان جهت دهد.

آنوقت با این ایده ها و با این قطب نما، میتوان مبتكر ایجاد انواع و اقسام نهادهای دفاع از حقوق زن در عرصه های مختلف بود. میتوان مبتكر راه اندازی كمپین هایی علیه سنگسار، علیه خشونت علیه زنان و دهها مساله فوری و حاد از این دست بود و از طریق این فعالیت های علنی و اجتماعی بحث هایمان را به وسیعترین شكلی به دورن جامعه برد. بطور مثال كمپین نجات جان سكینه محمدی ، آنچنان ابعاد گسترده ای بخود گرفته است كه می بینیم جمهوری اسلامی را در سطحی بین المللی به چالش كشیده است، روشن است كه فعالین علیه تبعیض باید نمایندگان این كمپین در داخل ایران باشند و وسیعترین حمایت ها را از این كارزار بزرگ جهانی جلب كنند.

در عین حال انتظار میرود فعالین علیه تبعیض در مناسبت هایی چون ٨ مارس كه روز جهانی زن است، در جلوی صف اعتراض باشند و جنبش مدرن و رادیكال و انسانی آزادی زن را نمایندگی كنند و سخنگویانش باشند. بنابراین می بینید كه لیست فعالیت هایی كه فعالین علیه تبعیض میتوانند در این سازمان داشته باشند وسیع است. من فراخوانم اینست كه وسیعا به این سازمان بپیوندید.

علیه تبعیض: زنان چه فعالیت های می توانند انجام بدهند؟

شهلا دانشفر: روشن است كه زنان باید در صف مقدم اعتراض علیه تبعیض باشند و بطور واقعی نیز چنین هست. یك عرصه مهم این مبارزه، كه اكنون بصورت جنبشی بالنده به جلو میرود حجاب برگیران است. موضوعی كه به كابوس هر روزه این رژیم تبدیل شده و در نماز جمعه ها و نشست هایشان مرتبا در موردش به یكدیگر هشدار میدهند و در مورد اینكه حجاب ها كنار رفته است، نظام و اسلام دارد برباد میرود و غیره به واویلا افتاده اند. خوب یك فعالت عملی زنان امروز پیوستن وسیع به این جنبش است. باید از هر فرصتی استفاده كرد و حجاب ها را برداشت. باید هر جا كه زنان حجاب برمیگیرند مورد وسیعترین حمایت قرار گیرند و نگذاریم كه اوباش حزب الله تعرضی به آنها بكنند.

یك عرصه دیگر ایستادن در مقابل طرح های تعرضی رژیم علیه زنان و كل جامعه است. رژیم همواره با طرح های مختلف مثل طرح امنیت اجتماعی، طرح عفاف و حجاب،و غیره اوباش حزب الله اش را به خیابان ها ریخته و زنان را مورد تعرض قرار میدهد تا قوانین ارتجاعی اسلامی اش را جاری كند و پرچم حجاب و آپارتاید جنسی اش را برافراشته نگاه دارد. باید با تمام قوا در برابر این تعرضات ایستاد. باید محلات را برای اوباش حزب الله ناامن كرد و بصورت متحد آنها را مورد تعرض قرار داد و نگذاشت كه زنی را تحت عنوان “بدحجابی” مورد تعرض قرار دهند. یا در مورد جداسازی جنسیتی نیز همینطور. ما سالهاست كه شاهد اعتراض علیه جداسازیهای جنسیتی در دانشگاه و در خیابان و در محیط های كار هستیم. در این اعتراضات زنان نقش چشمگیری داشته اند و بطور طببعی این هم یك عرصه دیگر از فعالیت زنان است. خلاصه اینكه تحت حاكمیت رژیم آپارتاید جنسی، مبارزه علیه همه وجوهات ستم و نابرابری علیه زنان، مبارزه علیه قوانین ارتجاعی اسلامی و كنار زدن سنن عقب افتاده و مرد سالارانه امر هر روزه زنان و كل جامعه است.

علیه تبعیض: وقتی جمهوری اسلامی دشمن مشترک همه مردم ایران است چرا باید زنان در یک تشکل جداگانه ویژه زنان متشکل شوند؟

شهلا دانشفر: ببینید با ستم كشی زن این كل جامعه است كه مورد تهاجم و تعرض قرار میگیرد و به انقیاد كشیده میشود و مبارزه علیه آن امر كل جامعه است. حال در جمهوری اسلامی كه ستمكشی زن هویت آن است و با قوانین ارتجاعی اسلامی اش به آن رسمیت و قانونیت داده است، بیش از بیش روشن است كه مبارزه علیه تبعیض علیه زن دقیقا به معنی مبارزه علیه جمهوری اسلامی و همان دشمن مشتركی است كه اشاره میكنید. اما نكته اینجاست كه سازمان علیه تبعیض بطور فوكوس و مشخص مبارزه علیه ستم كشی زن را در دستور خود قرار داده است. همانطور كه در عرصه جنبش كارگری، كارگران تشكلهای ویزه خود را سازمان میدهند. طبعا بحث ما تشكل جداگانه ویژه زنان نیست، بلكه هر زن و مرد آزادیخواهی كه به ستم كشی و به نابرابری زن معترض است میتواند عضو علیه تبعیض باشد و اتفاقا فراخوان ما اینست كه به این سازمان بپیوندند. همانطور كه سردبیر نشریه علیه تبعیض شما كیوان جاوید هستید.

علیه تبعیض: در حالی که متشکل شدن جرم است چطور می شود علنی و نیمه علنی فعالیت کرد و همچنین نیرو بسیج کرد؟

شهلا دانشفر: بله متشكل شدن در جمهوری اسلامی جرم است. مبارزه كردن جرم است. تجمع كردن جرم است. اما مردم معترض برای مبارزاتشان مجوز نمی گیرند. بلكه برای خواستهایشان می جنگند. طبعا تشكل سلاح و ابزار پیشبرد متحد این مبارزات است و برای داشتن آن نیازی به مجوز نیست و تشكل را باید ایجاد كرد و با قدرت مبارزه خود تحمیل كرد. همانطور كه می بینیم كه چگونه علیرغم همه تهدیدات و فشارهای این رژیم مردم تشكلهایی خود را درست میكنند و برای آن می جنگند.

طبعا برخی از اشكال سازمانیابی هست كه علنا و آشكارا میشود آنها را تشكیل داد. مثل انواع و اقسام انجمن هایی كه در عرصه های مختلف مبارزه مثلا در دفاع از حقوق كودك، در دفاع از حقوق زن ، در میان معلمان، و یا كارگران به اشكال مختلف شكل میگیرد و نمونه های آن بسیارند. تشكل هایی كه با زور مبارزه خود آنها را تشكیل میدهیم و با متحد شدن در آن مبارزاتمان را به پیش میبریم. تشكلهایی كه علنا اعلام موجودیت میكنند و با جمع كردن نیرو و با مبارزه خود را تحمیل میكنند. اما یك سری فعالیت ها هست كه در راس آن كانونها یا جمع هایی از فعالین چپ و رادیكال قرار دارند كه علنی نیستند. اما سازمانده مبارزه در عرصه علنی هستند و بطور مثال كمپینی اعتراضی به راه می اندازند و مبارزه ای را به پیش میبرند. جمع های علیه تبعیض یا جمع هایی كه دور این نشریه جمع میشوند بدرجه ای از این نوع تشكل ها هستند. به این معنی كه این جمع ها رابطه شان با علیه تبعیض از چشم پلیس پنهان است. اما بعنوان انسانهای معترض جلوی اعتراضات مردم در جامعه قرار دارند و این اعتراضات را جهت میدهند و رهبری میكنند. حضورشان در هر جا به كانون بحث هایی داغ علیه ستم كشی زن و حقوق برابر زن و مرد تبدیل میشود و با فعالیت مستمر خود منشا حركت و اعتراض در محل فعالیت خود میشوند.

ما فراخوانمان اینست كه وسیعا دور نشریه علیه تبعیض جمع شوید و در تمام محلات و در همه جا جمع های علیه تبعیض را تشكیل دهید

عليه تبعيض شماره ٣، ٢٢ آبان ٨٩. *

 

 

ميتوانيم و بايد همين امروز تشكلهايمان را ايجاد كنيم

به بهانه دو ساله شدن سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه

سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه، دو ساله شد. به كارگران نيشكر هفت تپه و همه كارگران ايران اين اتفاق مهم را تبريك ميگويم. كارگران نيشكر هفت تپه با مبارزات جانانه شان در سال ٨٧ توانستند تشكل خود را ايجاد كنند. و با اتكا به قدرت متشكلشان كاري كردند، كه كارفرما و دولت نتواند درب اين كارخانه را مثل بسياري ديگر از كارخانجات ببندد و آنها را بدون هر گونه تاميني به حال خود رها كنند. كاري كردند كه كارفرما جرات نكند ديگر دستمزدهايشان را بالا بكشد و هر گاه نيز تاخيري در پرداخت دستمزدشان صورت گرفت، فورا با اولتيماتوم دادن به اعتصاب و مبارزه و با قدرت تشكلشان، طلبهايشان را از حلقوم جانيان اسلامي و كارفرمايان بيرون كشيدند. زنده باد كارگران نيشكر هفت تپه.

كارگران نيشكر هفته تپه در مبارزات اين دو ساله شان دستاوردهاي بسياري براي خود و براي كل جنبش كارگري و كل جامعه داشته اند. بايد اين دستاوردها را ارج گذاشت. كارگران نيشكر هفت تپه، در مبارزاتشان توانستند توجه و حمايت مردم يك شهر و يك منطقه و كل جامعه را بخود جلب كنند. توانستند در مقابل دست درازي هاي حراست و نيروهاي سركوبگر جمهوري اسلامي بايستند و در مبارزات همان سال ٨٧ بود كه رييس حراست را از كارخانه بيرون انداختند.

يك تجربه آموختني از مبارزات كارگران نيشكر هفت تپه حمايت و پشتيباني آنان از رهبران و سخنگويان تشكلشان و مبارزاتشان بود و چنين بود كه توانستند تشكلشان را حفظ كنند و متشكل بمانند. اين كارگران با تجمعاتشان، با اوليتماتوم دادنهايشان با راهپيمايي در وسط شهر شوش با شعار كارگر زنداني آزاد بايد گردد، توانستند دادگاه جمهوري اسلامي براي محاكمه رهبرانشان را متوقف كنند. بارها و بارها توانستند رهبران دستگير شده خود را از زندان آزاد كنند و با ايجاد صندوق همبستگي مالي در حمايت از خانواده اعضاي هيات مديره سنديكايشان هنگاميكه در زندان بودند، مثل يك تن واحد در مقابل رژيم و كارفرمايان ايستادند و با شعار “كارگر هفت تپه ايم ، گرسنه ايم ، گرسنه ايم”، “زندگي انساني حق مسلم ماست” بر خواستهايشان پاي فشاردند. بدين ترتيب مي بينيم كه چگونه اين كارگران با اتحادشان و با مبارزاتشان، همچون سنگري محكم در مقابل تهاجمات رژيم ايستاده اند، تشكل خود سنديكاي نيشكر هفت تپه را ايجاد و آنرا پاس ميدارند و به اين شكل در مقابل جنبش كارگري و كل جامعه راه نشان داده اند.

دستاوردهاي اعتراضات كارگران نيشكر هفت تپه دستاوردهاي كل جنبش كارگري است و بايد آنرا ارج گذاشت و اكنون كه سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه دو ساله ميشود، به خاطر اين اتفاق مهم بايد به اين كارگران تبريك گفت و براي حفظ اين دستاوردها و پيشروي بيشتر در كنارشان ايستاد. از جمله يك گام مهم براي تثبيت همه اين دستاوردها، مبارزه ٥ هزار كارگر اين كارخانه و همه كارگران در همه مراكز كارگري براي بازگشت به كار ٦ كارگر و ٦ فعال و رهبر كارگري شناخته و محبوب كارگران نيشكر هفت تپه فریدون نیکوفرد،علی نجاتی ،جلیل احمدی ،قربان علیپورومحمدحیدری و رضا رخشان به سركارشان است. كارگراني كه به خاطر همه مبارزاتي كه به آن اشاره كردم بارها و بارها بازداشت و زنداني شده اند و هم اكنون از كار اخراج شده و بيكارند. رضا رخشان رييس هيات مديره سنديكاي نيشكر هفت تپه در اطلاعيه اي به مناسبت دو ساله شدن سنديكايشان ، ضمن بر شمردن دستاوردهايي كه كارگران نيشكر هفت تپه با ايجاد تشكل خود داشته اند بر نكته مهمي تاكيد ميگذاد و ميگويد: ” حال نکته اسف انگیزاینست که دراین دوساله ای که ازتاسیس این سندیکا میگذردسندیکای دیگری شکل نگرفت. ما و سندیکای واحد تنها مانده ایم.اگرامروز١٠یا٢٠سندیکا داشتیم اوضاع ماخیلی بهترمی شد.این نشان می دهد که جنبش کارگری درحال حاضرزایا نیست.هرچندکه بنظرمن می شداین کارراانجام داد ولی نشد. چراکه کارگران درهفت تپه توانستند پس دیگران هم می توانند این مهم را به انجام برسانند.”.

دقيقا نكته همين جاست. چرا كارگران هفت تپه توانستند، تشكل خود را ايجاد كنند؟ چرا كارگران شركت واحد توانستند، سنديكاي خود را به تشكلي شناخته شده در سطح جهاني تبديل كنند؟ چگونه شد كه اتحاديه آزاد كارگران ايران تشكيل شد و غيره و غيره. اما هنوز بخش عظيم كارگران در ايران از داشتن تشكل خود محرومند. همه اين تلاشها و اين دستاوردها نشانگر اينست كه زمينه در همه جا و در سراسر ايران براي متشكل شدن كارگران و نه تنها كارگران، بلكه معلمان و پرستاران و بخش هاي مهم جامعه فراهم است. امروز ما حتي نسبت به دو سال پيش كه سنديكاي نيشكر هفت تپه تشكيل شد، جلوتر هستيم. سنگرهاي بيشتري را فتح كرده ايم. يكسال خيزش انقلابي كل جامعه را پشت سر گذاشته ايم، در چنين شرايطي ميتوان تشكلهاي خود، اين سنگر هاي اتحاد و مبارزه مان را ايجاد كنيم و وجودش را بر دولت و كارفرمايان تحميل كنيم. يك نمونه اش را در كارخانه كيان تاير ميبينيم. اين كارگران در هر حركت و اعتراضي مجمع عمومي وسيع خود را تشكيل ميدهند. نمايندگان خود را انتخاب ميكنند و به قدرت متحدشان مبارزاتشان را به پيش ميبرند. در همين سال گذشته بود كه اين كارگران از شوراي اسلامي خواستند دفتر كارش را كه متعلق به كارگران است خالي كنند و در اختيار نمايندگان خود كارگران بگذارند. خوب همين تجربه را ميشود در همه جا در ايران خودرو و دهها و صدها مركز كارگري بكار گرفت و شوراهاي واقعي خود را شكل داد. همين تجربه را ميتوان به كار برد و تشكيل مجمع عمومي را به عنوان يك ركن اصلي متشكل شدن و متحد ماندن بصورت منظم تشكيل داد و آنرا به محل تصميم گيري همه كارگران بر سرخواستهاي واحدشان تبديل كرد. ما بعد از تشكيل سنديكاي نيشكر هفت تپه تلاش هايي چون ايجاد شوراي موقت كارگران ذوب آهن اصفهان و پتروشيمي ماهشهر را شاهد بوديم. حركتي كه در نفس خود مهم بود. ميتوانست نقش هيات هاي موسس شورا ها را ايفا كند و هنوز هم امكانش هست.

دو ساله شدن سنديكاي نيشكر هفت تپه براي همه ما فرصتي است كه همه اين دستاوردها را مقابل خود قرار دهيم و آنها را به سكو پرشي براي برداشتن گام بعدي و ايجاد تشكلهاي سراسري خودمان در همه مراكز كارگري و در ميان معلمان و همه بخش هاي جامعه تبديل كنيم. بايد به جنبشي سراسري براي متشكل شدن دامن زد. بويژه امروز در شرايطي كه جنبش كارگري و كل جامعه در حال انفجار است، شرايطي كه رژيم بيش از هر وقت در هم ريخته و مستاصل است، شرايطي كه رژيم آخرين تقلاهايش را ميكند و زندگي ما كارگران و كل جامعه را زير تعرض خود قرار داده و با طرحهايي چون هدفمند كردن يارانه و تغيير نظام دستمزد و غيره و غيره جلو آمده و براي اجراي آنها قشون كشي براه انداخته است، بيش از هر وقت حياتي و ضروري است كه در سطحي سراسري متشكل شويم. واقعيت اينست كه اعتراض و مبارزه گسترده است. هر روز در هر شهر چندين مركز كارگري بر سر خواستهاي واحد در اعتراض و مبارزه هستند. ما شاهد اعتراضاتي هستيم كه بعضا به وسط شهر كشيده شده و به اعتراضات همزمان و متحد چندين مركز تبديل ميشود. نمونه اش را در همين مدت در اراك و در قزوين ديده ايم. با تشكلمان و برپايي منظم مجامع عمومي مان و با متحد شدنمان حول خواستهاي واحد ميتوان اين اعتراضات را به مبارزات همزمان، متحد و سراسري تبديل كرد. ميتوان به استقبال اعتصابات سراسري كارگري، همان چيزي كه رژيم كابوس هر روزه اش را دارد و از آن بعنوان فتنه اقتصادي نام ميبرد رفت. براي به پيروزي رساندن همه اين مبارزاتمان بايد متشكل شويم. امري كه در زندگي و مبارزه مان حياتي و فوري است.

بنابراين من سخنم را از افسوس رضا رخشان و تاكيداتش به جاي وي فراتر ميبرم. راهي در مقابل ما كارگران و ما مردم باقيمانده است. بايد بساط اين رژيم را جارو كرد. براي اينكار بايد متحد شد. بايد متشكل شد. بايد متشكل شويم تا بتوانيم تهاجمات هر روزه اين رژيم را عقب بزنيم. و اجازه ندهيم كه ذره اي از بار بحرانشان را بردوش ما كارگران و ما مردم خراب كنند. بايد متشكل شويم و با اعلام خواستهايمان پرچمدار مبارزات كل جامعه باشيم. بايد متشكل شويم و همين امروز با پرچم افزايش دستمزدها حداقل و در گام اول يك ميليون، رژيم را زير تعرض سراسري خود قرار دهيم. بايد متشكل شويم و بساط كل اين حكومت را جارو كنيم

كارگر كمونيست ١٣٧، ٢٢ آبان ٨٩.*

دزدي عظيم ۵۰ هزار ميلياردي و فقر عميق مردم

حسن الله وردی نژاد دبیر کل حزب  اسلامی رفاه در گفت و گو با ایلنا از اعطای ٥٠ هزار ميليارد تومان وام بانكي به حدود ١٠٠ نفر از خواص خبر داد و در اين خبر از جعل اسناد و وثيقه هاي جعلي در قبال دريافت اين وامهاي كلان سخن گفت. در اين خبر ذكري از اسامي گيرندگان اين وامها نشده است. اما براي همگان روشن است كه اينها چه كساني هستند. اينها كساني جز وابستگان اين حكومت و آقازاده ها نيستند. اين اولين بار نيست كه اسنادي از دزدي هاي كلان مقامات اين حكومت و حواريونش برملا ميشود. دزدي هاي اين جانيان ميلياردي است و گوشه اي از ابعادش را قبلا پاليزدار كه خود از دست اندركاران اين حكومت بود و دستي در دزدي ها داشت، در دعواهايشان رو كرد. ليستي از دزدي هاي آيت الله هاي ميلياردر، از خانواده رفسنجاني گرفته تا محمد يزدي و امامي كاشاني، علي فلاحيان، محسن رفيق دوست، ناطق نوري، عسكر اولادي، واعظ طبسي، خزعلي، مكارم شيرازي، حائري شيرازي، شاهرودي، همه و همه را در بر ميگرفت. بعد از آن جنجال بر سر پولهاي ميلياردي مفقود شده از خزانه دولت بالاگرفت. سپس خبر خروج ١٨٫٥ میلیارد دلار پول و طلا به مقصد ترکیه به خبر داغي تبديل شد. بعد نيز خبر پولشويي سپاه پاسداران در بحرين بر ملا گرديد. در جريان همين دعوا ها و سند رو كردنها، گزارشي از حسابهاي ميلياردي ٦٧ تن از سران و مقامات كشور در ١٩ بانك جهاني به بيرون درز كرد. اكنون اعطاي ٥٠ هزار ميليارد تومان به صد نفر افراد معلوم الحال، يك فقره ديگر از همين دزدي هاي زنجيره اي عظيم و كلان در اين حكومت فاسد و دزد است. اعطاي ٥٠ هزار ميليارد تومان (٥٠ ميليارد دلار) وام به صد نفر، يعني بذل و بخشش درون جناح حاكم و پرداخت ٥٠٠ ميليون دلار به هر كدام از اين صدنفر بنا به اين گزارش در همين چند ماه اخير صورت گرفته است. نكته جالب اينجاست كه حاكمان دزد اسلامي، دو سال است بر سر طرح يارانه هايشان بر سر و كول هم ميزنند و يك قلم مهم محاسباتشان زدن صد ميليون دلار در آمد از محل اجراي اين طرح طي سه سال است. طرحشان حذف همين يارانه اي است كه به برخي كالاها صورت ميگرفت و رها كردن قيمت ها بدست بازار و چپاول و خانه خرابي مردم است. طرحي كه از آن تحت عنوان وارد كردن شوك مصرفي بر جامعه سخن ميگويند.  اكنون براحتي نيمي از اين صد ميليون دلار يعني، ٥٠ ميليون دلار را در عرض چند ماه به صورت وام به صد نفر از خودي هايشان اعطا كرده اند. رقمي حيرت آور كه با آن ميتوان تمام دستمزدهاي پرداخت نشده تمام كارگران را پرداخت. از جمله با يك محاسبه ساده ميتوان با ٥٠ هزار ميليارد تومان را ميان ده ميليون كارگر تقسيم كرد و به هر كدام ٥ ميليون تومان پرداخت. ابعاد جنايتكارانه اين طرح وقتي بيشتر بر ملا ميشود كه باز به گفته هاي خودشان بر سر سطح دستمزدها بازميگرديم. بنا بر گزارشي منتشر شده از سوي بانك مركزي جمهوري اسلامي، هزينه متوسط برخي اقلام ضروري (لبنيات، تخم مزغ، برنج، حبوبات، ميوه و سبزي تازه، گوشت قرمز و مرغ، قند، شكر چاي و روغن نباتي) در همين  مهر ماه  به يك ميليون و دويست‌وپنجاه‌ وپنج هزار افزايش يافته است و تنها هزينه خوراك ماهانه ٥٠٠ هزار تومان است. اين درحاليست كه ميزان حداقل دستمزدها ٣٠٣ هزار تومان است. آنهم اگر همين مبلغ را بموقع پرداخت كنند.  همين گزارش ميگويد: ” هر ايراني براي رفع گرسنگي ماهانه خود بايد مبلغي در حدود ۹۶ هزار تومان هزينه كند كه به صورت تقريبي معادل ثلث حداقل حقوق يك كارگر ساده است.”. بدين ترتيب يك خانواده ٤ نفره براي صرفا رفع گرسنگي بايد در ماه ٤٠٠ هزار تومان هزينه كند. و اين تنها هزينه خوراك است و مسكن كه يك قلم كمر شكن هزينه هاست در آن منظور نشده است و هزينه هاي ديگر حتي مسكن و درمان و امثال آنرا در بر نميگيرد. يعني يك خانواده چهار نفره تنها براي خوراك خود بيش از حداقل دستمزدي كه ميگيرد نياز دارد. و تازه اين با محاسبه خود نهادهاي حكومتي است كه اقلام هزينه ها را بسيار پايين تر از نياز واقعي افراد محاسبه ميكنند. در چنين شرايطي است كه جانيان حكومت اسلامي سرمايه داران، از يك سو تهاجمي چنين جنايتكارانه را در دستور ميگذارد و طرح رياضت اقتصادي جامعه را در سر ميپروراند و از سوي ديگر بساط چنين دزدي ها و بخور بخورهايي برپاست و ٥٠ ميليارد دلار به عنوان يك قلم از دزدي هايشان به صد نفر وام اعطا ميشود. ما در برابر اين دزدي ها و تعرض هر روزه شان به زندگي و معيشتمان ساكت نمي نشينيم. با اعتراضاتمان و با صف متحدمان، همه طلبهايمان را از حلقومشان بيرون ميكشيم. دستمزد ما بايد فورا و فورا افزايش يابد. داشتن يك زندگي انساني حق مسلم ماست. در برابر حكومت آيت الله هاي ميلياردر صف اعتراضمان را متحد كنيم. بساط اين رژيم فاسد و جنايتكار را بايد جمع كرد. همه اين پولهاي دزدي شده بايد به خزانه جامعه بازگردد. سران اين حكومت بايد به جرم سي و يكسال جنايت و دزدي محاكمه شوند. حسابهاي آنها بايد در بانكهاي جهاني مسدود گردد. اينها همه خواستهاي فوري ما مردم است

انترناسيونال٣٦٨، ٩ مهر ٨٩ .*

جاي كودكان ما در مدرسه است

اول مهر است، مدرسه ها باز ميشود و اين سرتيتر اخبار روزنامه اي دولتي است: “دانش آموزان بسياري كه به مدرسه نميروند”. خبرگزاري مهر درگزارشي از باز ماندن حدود ١٢ هزار دانش آموز از تحصيل در همين سال جاري، در استان گلستان خبر ميدهد. بسياري از دانش آموزان بخاطر فقر خانواده، بخاطر گراني، بخاطر شهريه هاي گزاف هنوز ثبت نام نكرده اند و امسال آمار دانش آموزاني كه در سراسر كشور از تحصيل محروم ميشوند و كودكاني كه  به صف كودكان كار و خيابان اضافه خواهند شد، تكان دهنده است. كارگري از كارخانه نازنخ قزوين در گفتگو با خبرنگار دولتي ميگويد:  “الان من پولی برای ثبت نام فرزندم در شروع سال تحصیلی ندارم، نه كفش، نه لباس، نه كتاب و دفتر هیچ چیز خرید نكرده ام. نتوانسته ام بخرم و به همه مردم هم بدهی و قرض دارم. در حالیكه ۵-٦ میلیون از حقوق خودم را طلب دارم كه به من نمیدهند. چرا ؟” همين سخنان در عين حال اعتراض كارگر نساجي كاشان كه ٢٦ ماه دستمزدش را طلب دارد و كارگر مخابرات راه دور كه ١٧ ماه و كارگر لوله سازي خوزستان كه ٢٤ ماه حقوقش را طلب دارد نيز هست. اين حرف دل ميليونها مردمي است كه امروز در برابر فيش هاي چند برابر قيمت برق و افزايش هزينه ترانسپورت و قيمت نان و مايحتاج زندگي شان شوكه شده اند. هنوز طرح “يارانه ها” ي رژيم به اجرا گذاشته نشده است كه مردم دچار چنين “شوك مصرفي” اي شده اند. طرحي كه خودشان از اجرايش وحشت كرده اند و باز ماهي ديگر به تعويقش انداختند و ظاهرا ابهامات اجراييش نيز يكي يكي دارد رو ميشود، تا بهانه اي براي عقب نشيني هاي بيشترشان پيدا كند. اما نكته مهم اينست كه اكنون در آستانه سال جديد تحصيلي، ابعاد گراني و فقر مردم را آنچنان به خروش آورده كه مردم در كمين فرصتي براي بيرون ريختن خشم و اعتراضشان هستند. در برابر اين تهاجم عظيم به جامعه دفاع كافي نيست. بايد تعرض كرد. با جنبشي مطالباتي و اعلام خواستهايمان و با صف متحد مبارزه مان، تعرضشان را سد كنيم. تا آنجا كه به كودكان ما و سال تحصيلي باز ميگردد، بايد اعلام كنيم كه جاي كودكان ما در مدرسه است و نه در خيابان. در همه محلات خانواده ها ميتوانند با هم جمع شوند و كودكانشان را به مدرسه ببرند. اعلام كنند كه قراني بابت تحصيل فرزندانشان نخواهند پرداخت و با هر مانعي با اعتراض متحدشان مقابله خواهند كرد. اعلام كنيم كه سال تحصيلي جديد است و تامين كتاب و پوشاك و وسايل تحصيل در صدر كار ماست و به همين خاطر پول برق و آب و ترانسپورت را نميدهيم و بچه هاي ما بايد به مدرسه روند. طومار اعتراضي بنويسيم و وسيعا اعلام كنيم كه دستمزد و حقوق ما بايد حداقل و در گام اول يك ميليون باشد. و در محلات و در كارخانجات حول اين خواستها متحد شويم. به جانيان اسلامي اجازه ندهيم كه سرنوشت كودكان ما را با دزدي هايشان و انداختن بار بحرانشان بر دوش ما مردم به تباهي بكشانند. متحدانه در برابرشان بايستيم

انترناسيونال ٣٦٧، ٢ مهر ٨٩.*

كارزاري گسترده براي آزادي كارگران زنداني و همه زندانيان سياسي

همانطور که جمهوری اسلامی در سال گذشته با راه انداختن مانور ناجا به گفته خودش به مقابله با “بحران های اجتماعی” رفت و مردم با تظاهراتهای میلیونی پاسخش را دادند، اکنون نیز در سالگرد خیزش انقلابی مردم جمهوری اسلامی با دستگیری فعالین کارگری به مقابله با انقلاب میرود. جمهوری اسلامی میداند که جایگاه کارگران در پیروزی رساندن این انقلاب کجاست. جمهوری اسلامی میداند اعتصابات سراسری کارگری و سازمانیابی کارگران در شوراهایشان چه معنایی دارد. جمهوری اسلامی اول مه و قطعنامه ده تشکل کارگری را دید که چگونه سرها بطرف کارگران چرخید و چگونه کارگران با قطعنامه هایشان، خواستهای کل جامعه را نمایندگی کردند. جمهوری اسلامی همین امروز میبیند که چگونه مراکز کارگری در جنب و جوشند،  از همین رو تهدید و فشار بر روی فعالین و رهبران کارگری و اساسا فعالین و رهبران جنبش های اعتراضی در سطح جامعه را شدت داده است تا از سازمانیابی و قدرت گیری این جنبش ها و جلورفتن انقلابمان جلوگیری کند. رهبران و فعالین کارگری را نشانه رفته است، تا در مقابل جلو آمدن صف کارگران بایستد.

به دستگیری های همین چند هفته اخیر نگاه کنیم. بهنام ابراهیم زاده  فعال کارگری از دستگیر شدگان اول مه ٨٨ و از فعالین حقوق کودک و رضا شهابی از اعضای هیات مدیره سنیدکای شرکت واحد در روز ٢٢ خرداد دستگیر شدند. سعید ترابیان یکی دیگر از اعضای سندیکای شرکت واحد در ١٩ خرداد دستگیر شد. مامورین اطلاعات رژیم روز ١٣ خرداد کاوه گل محمدی و کیانوش گل محمدی از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری را در روستای گشکی و گازرخانی در کامیاران دستگیر کردند و  مهدي فراحي شانديز معلم و فعال كارگري نیز در ٩ خرداد بازداشت شد. این درحالیست که منصور اسانلو رییس هیات مدیره سندیکای شرکت واحد  نزدیک به ٣ سال است در زندان است و ابراهیم مددی یکی دیگر از اعضای هیات مدیره این سندیکا نیز در بازداشت رژیم اسلامی بسر میبرد. همچنین تعدادی از معلمان از جمله عبدالرضاقنبری  (که به اعدام محکوم شده است)، سید هاشم خواستار، رسول بداقی، عبدالله مؤمنی، محمود بهشتی لنگرودی،علی اکبر باغانی،محمد داوری، علیرضا هاشمی، حسین باستانی نژاد و قربان احمدی در زندان هستند. همچنین قبل از ٢٢ خرداد گزارش از ٨٠ دانشجوی در بند بود و در ۲۲ خرداد نیز از آمار دستگیری ٩٠٠ نفر گزارش میشود. بگذریم که ٦ نفر از رهبران کارگران نیشکر فريدون نيکوفر، علي نجاتي، محمد حيدري پور، قربان عليپور،  جليل احمدي، رضا رخشان که اخیرا از زندان آزاد شدند، از کار اخراج شده اند. همه این  کارگران، این معلمان، این دانشجویان و این انسانهای معترض در بندند، چون برای ایجاد تشکل خود اقدام کرده اند، در بندند چون خواستها و مطالباتشان را طلب کرده اند، دربند هستند چون میخواهند تبعیض و نابرابری و زندان و شکنجه نباشد و خواهان یک زندگی انسانی هستند. جرم همه این کارگران دستگیر شده، معلمان زندانی، و دانشجویان و مردم معترض در بند، “اخلال در امنیت ملی”، یعنی اخلال در بقای این حکومت جنایتکار اعلام شده است. همه این اخبار حاکی از این است که امروز مبارزه متحد و سراسری برای آزادی زندانیان سیاسی یک عرصه مهم مبارزه برای کل جامعه و برای پیشروی انقلاب ماست. مبارزه ای که نیاز به صف واحدی دارد و کارگران باید در صف مقدم و جلوی آن باشند.

اکنون در سالگرد شروع خیزش انقلابی مردم، روزهای مهمی را پشت سر میگذاریم. در همین هفته ٢٢ خرداد با تظاهرات هزاران نفره مان در تهران و شهرهای دیگر و با درگیری رودرو با اوباش جمهوری اسلامی و با تظاهرات شبانه و بدنبالش تظاهرات در دانشگاههای مختلف پشت سر گذاشتیم و این شروع دیگری از به خیابان آمدن گسترده مردم در خیابانها است. همچنین اکنون توجه جهانیان بیش از بیش بسوی انقلاب مردم ایران است.  امروز بهترین فرصت است که کارگران در مکان واقعی خود و در جلوی صحنه سیاسی جامعه قرار گیرند و  حرف آخر را بزنند. امروز این کارگرانند که باید  برای مقابله با تهاجمات رژیم و برای جلو بردن انقلابمان گامی به جلو، پرچمدار مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و در صف مقدم این مبارزه  باشند. اعتصاب ابزار قدرتمندی است که کمر رژیم را میشکند و ميتوانيم با حرکت متحد و سراسری خود و با اولتیماتوم دادن به اعتصاب در برابر این دستگیری ها بايستيم و خواهان آزادی فوری کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی از زندان شويم. ميتوانيم با حرکت متحد و سراسری خود در مقابل احکام اعدام و سنگسار و این ماشین سرکوب حکومت بايستيم و خواهان متوقف شدن فوری اعدام ها شويم.  سه تشکل کارگری، اتحادیه آزاد کارگران ایران، سندیکای نیشکر هفت تپه و انجمن صنفی کارگران برق و فلز طی بیانیه ای دستگیری سعید ترابیان را محکوم کردند. باید همه مراکز کارگری به این حرکت بپیوندند و صدای اعتراض خود را علیه همه دستگیریها و فشار و تهدیدها بلند کنند.  همان ده تشکل کارگری که قطعنامه اول مه را دادند و دهها تشکل دیگر، تشکلهای معلمان، دانشجویان و غیره و غیره باید امروز با بیانیه های واحدی مقابل این دستگیری ها بایستند و خواهان آزادی فوری همه زندانیان سیاسی شوند.

امروز بیشترین زمینه برای جلب همبستگی جهانی کارگری است،  باید با طومارها و بیانیه های اعتراضی مان جهانیان را به حمایت از مبارزات خود و همبستگی با انقلامان فرا بخوانیم. میتوان با بیانیه های پرشور خود از اتحادیه های کارگری در سراسر جهان بخواهیم  که بار دیگر با یک همبستگی جهانی و فراخوان به اعتراضی بین المللی، جمهوری اسلامی را زیر فشار بگذارند که کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی را از زندان آزاد کند. هم اکنون کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی روز ٣٠ خرداد را بعنوان روز جهانی برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی از زندان اعلام کرده است. با تمام قوا به این حرکت بین المللی بپیوندیم و برای آن تلاش کنیم.  در خارج كشور با برپايي شب هاي همبستگي با كارگران زنداني و همه زندانيان سياسي، با برپايي تجمعات اعتراضي و فشار آوردن براي بستن سفارت خانه هاي جمهوري اسلامي و  با تماس با تشكلهاي كارگري و نهادهاي انساندوست در سطح جهاني باید بيشترين حمايت بين المللي را جلب كنيم. بايد با کارزاری قدرتمند و جهانی  برای متوقف کردن دستگیری ها و آزادی فوری کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی از زندان وارد میدان شویم. انترناسيونال ٣٥٣، ٢٨ خرداد ٨٩*

ادامه اعتراضات گسترده در فرانسه “اينجا ايران نيست

در ادامه دو ماه اعتصاب و تظاهرات هاي ميليوني، فرانسه همچنان در غليان و اعتراض است. عليرغم اينكه دولت لايحه بازنشستگي را در مجلس به تصويب رساند، ٦٠ درصد از مردم به فراخوان اعتصاب روز پنجشنبه ٢٨ اكتبر راي مثبت دادند. در اين روز عليرغم تعطيلات ميان ترمي دانشگاهها و مدارس كه طي اين مدت وسيعا در اعتراضات شركت داشته اند، بنا به آمار اتحاديه هاي كارگري ، تعداد تظاهر كنندگان به دو ميليون نفر ميرسيد. عليرغم مخالفت اكثريت عظيم كارگران و مردم فرانسه با لايحه افزايش سن بازنشستگي، پارلمان اين كشور اين لايحه را تصويب كرد. اجرايي شدن لايحه تصويب شده، منوط به امضاي رييس جمهور است و طبعا مراحل خود را طي خواهد كرد. اما فضاي فرانسه همچنان فضاي اعتراض و مبارزه است. بخش هايي از كارگران عليرغم حمايت جامعه و وجود صندوقهاي همبستگي مالي، بخاطر طولاني بودن دوره اعتصابشان و نگرفتن حقوق، زير فشار اقتصادي ناگزير شدند سركارشان بازگردند. اما پيش بيني ميشود كه بعد از تنفسي دوباره باز گردند. همچنين اينكه بعد از پايان ميان ترم و بازگشت دانشجويان و دانش آموزان چه اتفاقي خواهد افتاد بايد ديد.

بعلاوه با بحراني شدن جامعه فرانسه، جنگ و كشاكش دستجات دولتي فرانسه بر سر لايحه جديد بازنشستگي بالا گرفته است. حرب سوسياليست مخالف دولت نيز اين لايحه را مغاير قانون اساسي فرانسه اعلام كرده و گفته است كه موضوع را به عنوان شكايت به مجمع تشخيص قانون اساسي خواهند برد. و خلاصه كلام اينكه بدنبال همه اين كشاكش ها امروز ساركوزي رييس جمهور فرانسه در موقعيت بسيار شكننده اي قرار دارد. گفته ميشود ديگر اين پايان كار اوست و در انتخابات بعدي در ٢٠١٢ شانس بسيار كمي براي انتخاب شدن دارد.

نكته قابل توجه اينكه ساركوزي در كمپين انتخاباتي خود هنگاميكه ميخواست به رياست جمهوري انتخاب شود، اعلام داشت كه به قانون بازنشستگي دست نخواهد زد و نيز تخفيف هاي مالياتي قابل ملاحظه اي براي سرمايه داران بزرگ و ثروتهاي كلان در قانون پيش بيني كرد. اما بعد از حاد شدن بحران جهاني، او مثل همه دولتها بار بحران را بدوش جامعه انداخت همه وعده هايش در مورد بازنشستگي به كنار رفت. اما تخفيف هاي مالياتي ثروتهاي كلان، همچنان پابرجا ماند.

اعتصابات دو ماهه اخير تجربيات آموزنده اي دارد. يك نمونه آنرا اينجا گزارش ميكنم
يك بخش از كارگران اعتصابي در اين دوره، كارگران بخش مخازن نفتي، بنزين و گازوييل بودند. اعتصاب اين بخش از كارگران دولت فرانسه را زير فشار جدي گذاشته بود. تا جاييكه دولت بطور بيسابقه اي وارد عمل شد و كارگران يكي از ذخاير مهم مخازن نفتي را مجبور به شكستن اعتصابشان كرد. دولت براي موجه نشان دادن كارش به قانوني در فرانسه استناد داشت كه در آن گفته شده است كه اگر جامعه نياز داشته باشد، دولت ميتواند كارگران اعتصابي بخش هاي حساس جامعه مثل بيمارستانها و مراكز خدمات درماني و آتش نشاني را در زمان اعتصاب مجبور به شكستن اعتصابشان كند و در صورت تمرد براي كارگران حكم زندان پنج سال در نظر گرفته شده است. بدين ترتيب دولت با اين چماق وارد كار شد. كارگران اعتصابي بخش مزبور را يكي يكي صدا زده و مجبورشان كرد كه اعتصابشان راتمام كنند و سركارشان بازگردند. كارگران كه خطر ٥ سال زندان را روي سرشان ميديدند، اعتصاب خود را خاتمه دادند. اما همانجا رهبر كارگران اعتصابي به اين موضوع اعتراض كرد و در حين اينكه او خشمگينانه با خبرنگاران صحبت ميكرد، يكي از كارگران اعتصابي فرياد زد كه “اينجا ايران نيست. اعتصاب حق مسلم ماست”. ما عليه اين عمل ضد كارگري و سركوبگرانه دولت به دادگاه شكايت خواهيم برد. بعد از آن نيز كارگران اعتصابي شكايت خود را از طريق وكيلشان به دادگاه بردند و دادگاه به نفع كارگران حكم داد و عمل دولت را غير قانوني اعلام داشت. چنين است كه كارگران فرانسه دستاوردهايشان را پاس ميدارند

كارگر كمونيست ١٣٦،  ٨ آبان ٨٩.*

پیش به سوی افزایش دستمزدها

آخر سال نزديك ميشود و بار ديگر بحث بر سرتعيين ميزان حداقل دستمزد براي سال آتي بالا ميگيرد. بنا به روال هر سال شوراي عالي كار نشست هاي خود را براي بررسي اين موضوع آغاز ميكند و چانه زني ها شروع ميشود. اين وسط خانه كارگر و شوراهاي اسلامي به سنت هر ساله خود٬  جلو دار مساله شده و ميكوشند تا  فضا را براي اعلام تصميم دولت و تهاجمي ديگر به كارگران آرام و آماده سازند. از هم اكنون بحث هايي از سوي اين مزدوران رژيم شنيده ميشود. صحبت از ٢٠٠ هزار تومان در ماه ميكنند. صحبت از اين ميكنند كه دستمزدها را افزايش ندهيد٬ قيمت ها را پايين بياوريد و با اين تبليغات  در واقع تلاش ميكنند كه سطح توقع كارگر را پايين نگاهدارند و كارگر را به مرگ بگيرند كه به تب راضي شود. سعي ميكنند كه توجه كارگر را از خواست  افزايش مستقيم دستمزدها٬  منحرف كنند.

خلاصه اينكه  بر سر فروش نيروي كار كارگر معامله ميكننند٬ و گويي كارگر همچون برده ايست كه صاحبان او بايد بر سر خريدش چانه زني كنند و از يكديگر امتياز بگيرند.

اما وقتي به اوضاع سياسي جامعه و  به جنبش كارگري نگاه مي كنيم حال و هواي ديگري را مي بينيم. فضا ديگر٬ فضاي سالهاي گذشته و يا سال ٦٠ نيست. جامعه در التهاب مبارزه ميسوزد. ما شاهد روزهاي تاريخي اي چون ١٦ آذر هستيم كه سرخ بود و سوسياليسم را فرياد زد و بيش از هر وقت قدرت راديكاليسم و قدرت ما كمونيستها را در جامعه به نمايش گذاشت. همچنين ما شاهد اين هستيم كه طبقه كارگر هر روز بيشتر به جلو مي آيد و بيش از بيش  متحد شده و مبارزاتش سازمان مي يابد.  مبارزاتي كه بطور واقعي امروز  به يك ركن مهم اعتراض عليه جمهوري اسلامي و به يك وزنه مهم در سير تحولات سياسي جامعه تبديل شده است. روشن است كه اگر از چنين زاويه اي و در چنين موقعيتي به خود و به قدرت خود نگاه كنيم امروز بيش از هر وقت شرايط براي دامن زدن به يك جنبش گسترده و قوي حول خواست افزايش دستمزدها فراهم است.

بويژه در سه سال اخير طبقه كارگر در ايران در اين مبارزه گامهاي مهمي به جلو برداشته است. از جمله ٢ سال پيش بود كه كارگران اولين بار قدم جلو گذاشتند و براي ميزان حداقل دستمزد خود رقمي را تعيين كردند. اين حركت با ابتكار كارگران نساجي كاشان با بيش از ٣٠٠٠ امضا شروع شد و بعد به مراكز ديگري نيز تسري يافت. ما ادامه اين حركت را سال گذشته نيز شاهد بوديم. از جمله هنگاميكه بحث بر سر تعيين حداقل دستمزدها براي سال ٨٥ شروع شد٬ كارگران با بيانيه هايشان اعلام داشتند كه دستمزد كارگران تنها توسط خود كارگران بايد تعيين شود . براي مثال سنديكاي كارگران شركت واحد و جمع هايي از كارگران در ايران خودرو و مراكز ديگر بيانيه هايي دادند و با طرح اين خواست اعتراض خود را به شوراي عالي كار و مزدوران خانه كارگر و شوراهاي اسلامي و بر تصميم دولت مبني بر تعيين ١٥٠هزار تومان بعنوان ميزان حداقل دستمزدها اعلام داشتند. ميتوان گفت در واقع در طول سال گذشته مساله تعيين حداقل دستمزد همچنان به شكل موضوعي باز در سطح جامعه  باقي ماند. شوراهاي اسلامي و خانه كارگر تلاش كردند موضوع دعوا را بر سر پس گرفتن بخشي از مصوبه مربوط به ميزان دستمزدها در سال ٨٥ از جانب دولت٬ يعني  پس گرفتن آن بخش از اضافه دستمزدي كه قرار بود به كارگران قراردادي تعلق گيرد٬ محدود نگاهدارند٬ تا كارگران را از مبارزه مستقيم بر سر خواست افزايش دستمزدها عقب بكشانند ولي بحث بر سر افزايش فوري حداقل دستمزدها در ميان كارگران ادامه يافت. بدين ترتيب در ادامه اين جنب و جوش هاست كه اكنون دوباره در  آخر سال و در موعد تعيين حداقل دستمزد براي سال آتي اس٬ كه بحث حول اين موضوع حدت بيشتري پيدا كرده است. اما هنوز ما با موانعي بر سر شكل گيري يك جنبش قوي حول خواست افزايش دستمزدها روبروييم و  تعيين رقمي از سوي كارگران بعنوان ميزان حداقل دستمزد در سه ساله اخير و تحركي كه حول آن شكل گرفت٬ اگر چه خود يك حركت مهم و تاريخي بود٬ اما هنوز تا تبديل شدن به يك جنبش قدرتمند حول خواست افزايش دستمزدها فاصله دارد. اما ميتوان گفت كه اين جنب و جوش ها خود دستاوردهايي در پي داشته اس٬ كه بطور واقعي امروز ما را  در اين مبارزه در موقعيت قويتري قرار ميدهد. با توجه به اين دستاوردها و با توجه به توازن قواي سياسي اي كه امروز در آن قرارداريم٬ بايد براي شكل دادن به يك جنبش قدرتمند حول خواست افزايش دستمزدها خيز برداريم.

اكنون در پايان سال و موعد تعيين حداقل دستمزدها ها بيش از بيش اين مساله به موضوعي داغ در ميان محافل كارگري و بخش پيشتاز طبقه كارگر تبديل شده است و مبارزه حول آن يك عرصه مهم مبارزه كارگران است. در اين مبارزه رهبران كارگري و كارگران كمونيست و معترض نقش تعيين كننده اي دارند. بايد با پلاتفرمي روشن وارد اين مبارزه شد و كل طبقه كارگر و كل جامعه را حول آن متحد كرد. از همين رو شناختن موانع بر سر دامن زدن به يك جنبش قدرتمند حول خواست افزايش دستمزدها و اينكه  با كدام پلاتفرم مبارزاتي بايد اين مبارزه را به پيش بود٬ سئوالات مهمي است كه بايد به آن پاسخ داد.

 

موانع بر سر دامن زدن به يك جنبش قوي حول خواست افزايش دستمزدها

خواست افزايش دستمزدها٬ موضوعي نيست كه نيازي باشد در مورد اهميت آن سخن گفت. اين جزيي از زندگي و مبارزه كارگر در طول حيات سرمايه داريست. بويژه در جامعه اي چون ايران كه ٩٠ درصد مردم زير آنچنان خط فقري بسر ميبرند كه با مرگ و گرسنگي دست و پنجه نرم ميكنند٬ در جامعه اي كه  كارگر ناگزير از دست زدن به كار دوم و حتي فروش اندام بدنش ميشود تا زندگي خود و خانواده اش را بقا دهد٬ براي هر كارگري روشن است كه بايد دستمزدش افزايش يابد و اين امروز نه تنها خواست كارگران بلكه خواست تمام بخش هاي جامعه٬ معلمان٬ پرستاران و همه بخش هاي حقوق بگير است كه حقوقشان افزايش يابد.  اما سئوال اين است كه چرا امروز ما با يك جنبش قوي حول خواست افزايش دستمزدها روبرو نيستيم؟ مشكل كجاست؟ اين سئواليست كه طبعا ذهن همه ما را بخود مشغول ميكند؟

طبعا يك معضل اساسي براي شكل گيري يك مبارزه قدرتمند حول خواست افزايش دستمزدها٬ محروميت طبقه كارگر از داشتن تشكل سراسري خود است. اما معضل ديگر تهاجم هر روزه ايست كه زندگي و معيشت طبقه كارگر را در تنگنا و فشار قرار داده است. هم اكنون بيش از يك ميليون كارگر با معضل دستمزدهاي پرداخت نشده روبرويند و موجي از بيكارسازي در جريان است و هزاران هزار كارگر در همين دو ساله اخير از كار بيكار شده اند. از سوي ديگر ما با يك جمعيت عظيم ميليوني بيكاري روبرو هستيم. روشن است كه در چنين شرايطي يك محور اصلي مبارزات كارگران ٬ ايستادن در مقابل اين تهاجمات و از جمله مبارزه براي نقد كردن دستمزدهاي پرداخت نشده و عليه بيكاري است. اما اين مبارزات هر روز گسترد ه تر شده و خود به  يك جز دائمي اعتراض و مبارزه عليه جمهوري اسلامي و به يك فاكتور مهم در توازن قواي سياسي به نفع مبارزات كل جامعه تبديل شده است. بطوريكه امروز طبقه كارگر بطور واقعي وزن سنگيني در سير تحولات جامعه پيدا كرده است. از جمله يك فاكتور مهمي كه ما شاهد روزهاي با شكوهي چون ١٦ آذر و هشت مارس و غيره هستيم٬ نقش مبارزات هر روزه كارگران در توازن قواي سياسي امروز جامعه و رشد چپ و راديكاليسم در راس اين مبارزات است.  اما مي بينيم كه هنوز  طبقه كارگر در اين قامت به خود و به جايگاه اش در جامعه نگاه نميكند. قدرت خود را بخوبي نمي شناسد و  از همين رو افق محدودي از مبارزه را در مقابل خود قرار ميدهد. اين معضل طبعا تاثير ش را بر طرح خواستها و مطالبات طبقه كارگر نيز ميگذارد. كارگران كمونيست و رهبران كارگري نيز عملا متاثر از همين وضعيت و زير فشار هر روزه مبارزات كارگري ٬ گاها حتي فرصت انديشيدن به افقي كه قرار بود در مقابل خود بگذارند و كل طبقه را به آن سو ببرند  را  ندارند تا آنرا بر جهتگیری حركت خود حاكم كنند. به نظر من اين يك مانع مهم در مبارزات امروز طبقه كارگر در ايران است تا دو گام جلو تر خود را ببيند و به جلو حركت كند. بايد به اين معضل پاسخ داد و در پاسخ به اين معضل كارگران كمونيست و رهبران كارگري نقش اساسي را دارند.

از همين رو  براي دامن زدن به يك جنبش قوي حول خواست افزايش دستمزدها٬ بايد طبقه كارگر و رهبران كارگري اول از همه خود را در چنين قامتي ببيند و با يك افق و چشم انداز روشن به جلو گام بردارند. همانطور كه اشاره كردم خواست افزايش دستمزد خواست فوري و همين امروز نه تنها كارگران بلكه همه اقشار حقوق بگير جامعه يعني معلمان٬ پرستاران٬ بازنشستگان و جمعيت ميليوني كارگران بيكاريست كه خواهان بيمه بيكاري به ميزان حداقل دستمزدها هستند. در مبارزه براي اين خواست٬  نيروي عظيم ميليوني جامعه را ميتوان به حركت درآورد و به يك جنبش قدرتمند  با خواست افزايش دستمزدها شكل داد. جنبشي كه به اعتبار نيروي عظيمش٬  ميتواند به يك حركت سياسي مهم تبديل شود و كل توازن قواي سياسي را به نفع مبارزات كارگران و كل جامعه تغيير دهد.

بايد براي شكل دادن به چنين جنبش عظيمي به جلو آمد. چنين جنبشي طبقه كارگر را در موقعيتي تعرضي قرار ميدهد و در چنين موقعيتي است كه اتفاقا كارگر بيشتر قادر خواهد بود تا نه تنها دستمزدهاي پرداخت نشده خود را نقد كند٬ نه تنها عليه بيكارسازيها و اين شكل برده وار استخدام هاي موقت قراردادي بايستد٬ بلكه ديگر خواستهاي خود را به ميان بكشد.

خواست افزايش دستمزدها خواستي است كه كل طبقه كارگر را به هم نزديك و متحد ميكند و بيشترين حمايت و پشتيباني را از بخش هاي ديگر جامعه به خود جلب ميكند. شكل دادن به اين جنبش در واقع كارگران را به پرچمدار مبارزه براي افزايش دستمزدها و بالا بردن سطح استاندارد زندگي كل جامعه تبديل ميكند. به اين اعتبار مبارزه حول خواست افزايش دستمزدها ظرفيت اين را خواهد داشت كه به يك جنبش اجتماعي قوي تبديل شود. بايد براي شكل دادن به چنين جنبشي خيز برداشت و شكل دادن به چنين جنبشي دست كارگران كمونيست و رهبران راديكال و معترض كارگري را ميبوسد.

 

مجامع عمومي كارگري محلي براي متحد كردن كارگران حول خواست افزايش دستمزدها

همانطور كه اشاره كردم بايد فورا دست بكار شكل دادن به يك جنبش قدرتمند با خواست افزايش دستمزدها شد. اما چگونه؟ درست است كه امروز كارگران از حق تشكل سراسري خود محرومند٬ اما مجامع عمومي كارگري در همين مبارزات روزمره كارگري كارآيي خود را براي تبديل شدن به ظرف اعمال اراده مستقيم كارگران و محلي براي متحد شدن  و پيش برد مبارزاتشان نشان داده است. اولين گام براي شكل دادن به يك جنبش متحد حول خواست افزايش دستمزدها٬ به كار گيري ظرفيت مجامع عمومي كارگري در سطحي سراسري است. اين در واقع٬ اولين گام براي متشكل شدن و تثبيت مجامع عمومي كارگري بعنوان نطقه پايه اي شوراهاي كارگري در تمامي مراكز كارگري نيز هست. مجامع عمومي كارگري را د ر همه جا برپا كنيم و در آنها موضوع ميزان حداقل دستمزدها در سال آتي را به بحث بگذاريم. در اين مجامع به موانع ذهني و موانع متحد شدن كارگران حول خواست افزايش دستمزدها پاسخ دهيم و كارگران را در اين مبارزه متحد كنيم.

 

حداقل دستمزد توسط خود كارگران بايد تعيين شود

از هم اكنون بايد اين شعار سراسري و متحد كارگران در همه كارخانجات باشد. با اين شعار است كه ميشود دست شوراهاي اسلامي و خانه كارگر را از مبارزات خود كوتاه كرد. همانطور كه قبلا هم اشاره كردم روشن است كه اگر كارگران در ايران تشكل سراسري خود را داشتند اين نمايندگان منتخب آنها بودند كه با دولت به مذاكره مينشستند و خواست و اراده توده كارگر را نمايندگي ميكردند. آنوقت يك طبقه كارگر متشكل و قدرتمند در مقابل دولت و كارفرما قرار ميگرفت و در موقعيتي بسيار قويتر خواست و اراده خود را به پيش ميبرد. اما امروز در نبود چنين تشكلي راه حل چيست؟ همانطور كه اشاره كردم مجامع عمومي كارگري آن ظرفي است كه در هر كارخانه ميتوان كارگران را  در آن جمع كرد و با جلو گذاشتن پلاتفرمي روشن كارگران را حول اين خواست متحد نمود. در اين زمينه تشكلهايي كه طي همين مدت شكل گرفته اند٬ نظير سنديكاي كارگران شركت واحد٬ اتحاديه سراسري كارگران بيكار ٬ انجمن صنفي برق و فلز در كرمانشاه و كميته پيگيري ايجاد تشكل هاي كارگري و غيره ميتوانند خود به پرچمداران چنين اعتراضي تبديل شوند و با دادن بيانيه و فراخوان به كارگران در متحد شدن كارگران در چنين مبارزه اي نقش مهمي ايفا كنند.

 

براي ميزان حداقل دستمزد بايد خود كارگران رقم تعيين كنند

يك اقدام مهم ديگر در متحد كردن كارگران در مبارزه اي متحد حول خواست افزايش دستمزدها تعيين رقمي مشخص از سوي كارگران بعنوان ميزان حداقل دستمزدهاست. با اين كار كارگران عملا اعلام ميكنند كه هيچ مرجعي جز خود آنها حق تعيين ميزان دستمزد را ندارد.

براي چنين حركتي نقش رهبران كارگري و كارگران كمونيست و معترض كليدي است كه پيشاپيش قرار بگيرند و اين مبارزه را به جلو ببرند. بايد از هم اكنون در مجامع عمومي كارگري در مورد اهميت اين موضوع و ضرورت تعيين مبلغي بعنوان ميزان حداقل دستمزد صحبت كرد  و كارگران را به انجام چنين كاري قانع نمود.

دو سال پيش بود كه ٣٠٠٠ كارگر در نساجي كاشان پيشتاز چنين حركتي شدند و خواست ٤٥٠ هزار تومان در قدم اول را  طرح كردند. حركتي كه باعث شد كارگران و اساسا كل جامعه با نگرشي جديد به موقعيت كارگر و طرح خواستها و توقعاتش نگاه كند. در اين حركت كارگر از موضع قدرت و تعرضي به جلو آمد و حال و هواي جديدي در جنبش كارگري بوجود آمد. تاثيرات اين حركت را بعدها نيز در مبارزات كارگري ديديم و شاهد بوديم كه چگونه كارگران نسبت به نابرابري درآمد و زندگي خود با صاحبان كار و كارفرمايان معترض ميشدند و با روحيه اي تعرضي تر حق و حقوقشان را طلب ميكردند. ما ادامه اين حركت را بصورت پراكنده در سال گذشته نيز شاهد بوديم. شاهد بوديم كه كارگران مي آمدند و از ٥٠٠ هزار تومان دستمزد در ماه صحبت ميكردند. بنابراين بطور واقعي با اين كار٬ كارگر رابطه آگاهانه تري بين خود و كارفرما  و دولت تعريف نمود. اينها همه بطور واقعي پيشروي هاييست كه بيش از هر چيز رشد راديكاليسم و چپ در اين مبارزه را نشان ميدهد و يك دستاورد بزرگ كارگري است. بدين ترتيب مي بينيم٬ در شرايطي كه طبقه كارگر از حق تشكل خود محروم است٬ يك پاسخ فوري ديگر به اين معضل همين است كه طبقه كارگر با بيانيه ها و قطعنامه هايي كه به امضاي كارگران در مجامع عمومي كارگري رسيده و به خواست سراسري آنها در جامعه تبديل شده است٬ ميزان دستمزدش را خود تعيين كنند و آنرا به جامعه اعلام كند. با انجام اين كار صفوف كارگران در مبارزه براي افزايش دستمزدها هر چه قويتر ومحكتر شده و كل طبقه كارگر و كل جامعه حول آن بسيج خواهد شد.

بنابراين٬ اعلام رقمي از سوي كارگران بعنوان ميزان حداقل دستمزدها٬ خود  يك گام فوري ديگر در شكل دادن به يك جنبش قدرتمند حول خواست افزايش دستمزدهاست .

خلاصه صحبتم اينست كه  بايد امروز كارگران با اعلام يك مبلغ و يك رقم به عنوان ميزان حداقل دستمزد خود براي سال آتي به ميدان بيايند. با چنين حركت گسترده تعرضي است كه تهاجمات هر روزه  رژيم را  قدرتمند تر و متحد تر ميتوان  عقب راند  و دست شوراهاي اسلامي و خانه كارگر را نيز از سر راه مبارزات خود كوتاه كرد. از اينرو بايد كارگران  با بيانيه اي روشن به جلو بيايند و در همه كارخانجات و در سطحي سراسري اعلام كنند  كه بطورمثال ما كارگران امسال در قدم اول ٥٠٠ هزار يا ٦٠٠ هزار  تومان در ماه را بعنوان ميزان حداقل دستمزد خود اعلام ميكنيم و  خلاصه مبلغي را تعيين كنند كه  حداقل اوليه ترين هزينه هاي زندگي يك كارگر٬ يعني اجاره مسكن و هزينه هاي خوراك و پوشاك و درمان و تحصيل فرزندان و غيره را جوابگو باشد.

با تعيين رقم و اعلام آن در واقع كارگران توقعي را در مقابل كل جامعه قرار ميدهند و جنبشي حول آن متحد و سازمان مي يابد. بايد از هم اكنون اين تحرك را ايجاد كرد

انترناسيونال ١٧٥، ٢٩ دي ٨٥.*

يك ماه و نيم جدال متحدانه با كارفرما و مقامات حكومت

نگاهي به مبارزه كارگران كرپ ناز هرسين كرمانشاه

بنا به گزارشها بعد از يك ماه و نيم مقاومت متحدانه كارگران كرپ ناز هرسين كرماشناه، كارفرما به كمك مقامات استان و حراست و دست اندركاران حكومت موفق شد ۲۵ نفر از كارگران را اخراج كند و كارگران اعتصابي به سركارشان باز گشتند. اما اين مبارزات دستاوردهاي مهمي براي كارگران در بر داشت و قطعا اين دستاوردها براي تداوم مبارزه كارگران چه در كرمانشاه و چه در ساير مناطق مورد استفاده قرار خواهد گرفت. در اينجا خلاصه اي از آنچه در اين اعتصاب گذشت را يادآوري ميكنيم:

اعتصاب و مبارزات كارگران كرپ ناز هرسين كرمانشاه قريب به يك ماه ونيم طول كشيد. طي اين مدت كارگران درسهاي آموزنده اي از اتحاد و همبستگي آموختند. در اين كارخانه مديريت ابتدا از اخراج ٨٠ كارگر سخن گفت و كارگران در برابرش ايستادند. كارگران همچنين سه ماه و نيم دستمزد و ٦ ماه بيمه خود را طلب داشتند. در اين مدت کارگران هر روز در شيفتهای مختلف سر کارها حاضر ميشدند، اما دست به كار نمي زدند. در ادامه همين اعتراضات روز چهارشنبه ١٧ شهريور كارگران اين كارخانه در مقابل بانك سرپرستي ملت جمع شدند. در اين حركت اعتراضي كارگران با حراست كارخانه كه براي فيلمبرداري و شناسايي كارگران معترض به محل آمده بود، درگير شدند.. اين كارگران روز ١٨ شهريور نيز از ساعت ٩ صبح در مقابل اداره كار كرمانشاه تحصن كردند. در اين مدت كارگران نساجي كرپ ناز همچنين به استاندار و مقامات مختلف دولتي نامه داده و طومارهاي اعتراضي ارسال كردند.

زير فشار اعتراض كارگران مديريت ناگزير به پرداخت ٦ ماه طلب حق بيمه كارگران شد و دفترچه هاي بيمه آنها مجددا تمديد شدند. سپس مذاكراتي ميان استاندار و اداره كار و كارفرما انجام گرفت و در نتيجه آن هيات مديره به كارگران اعلام داشت كه قرار بود ٨٠ نفر را اخراج كنيم ولي اكنون فقط ٢٥ نفر و آنهم در ازاي دو ماه سنوات از كار اخراج خواهند شد. بعد هم استاندار وارد قضيه شده و در واقع بعنوان جاده صاف كن اين اخراجها عمل كرده و با حضور در جمع كارگران به آنان گفت كه ما با دخالت و ميانجگيري خود ، اجازه تعطيل كارخانه را نداده ايم، اما از هيات مديره خواسته ايم كه فقط ٢٥ نفر از كارگران از كار اخراج شوند. كارگران اين تصميم را قبول نكرده و آنرا ترفندي در جهت تفرقه در صفوف خود و اخراج تدريخي همه كارگران دانستند و بدين ترتيب اعتصاب كارگران كرپ ناز هرسين ادامه يافت. تا اينكه روز ١٨ مهر هنگاميكه كارگران ميخواستند وارد كارخانه شوند، حراست به آنها گفته بود كه ٢٥ نفر از شما از كار اخراج هستند و حق ورود به كارخانه را ندارند. در برابر اين گفته حراست همه كارگران به حمايت از همكاران اخراجي از رفتن به درون كارخانه خودداري كردند و در مقابل درب كارخانه اجتماع كرده و دست به اعتراض زدند. مدت يكساعت گفت و گو و درگيري لفظي ميان آنها و حراست ادامه داشت. تا اينكه حدود ساعت ده و نيم صبح “ايده پرداز” نماينده “كميسيون امنيتي كارگري استان” به ميان كارگران آمده و به آنها گفت: ” قرار بوده است كه كارخانه تعطيل شود ولي ما مانع شديم و حالا اجازه بدهيد اين ٢٥ نفر در ازاي يك ماه و نيم سنوات تسويه حساب شوند تا باقي بتوانيد به سر كارتان برويد. شما بايد به استان خدمت كنيد و نبايد بگذاريد كارخانه تعطيل شود. ما ميدانيم که شما متحمل ضرر ميشويد ولي شما بايد در جهت شكوفايي استان بكوشيد”. اما كارگران با اين تهديد ضمني نماينده “كميسيون امنيتي” كوتاه نيامدند و به اعتصابشان ادامه دادند.

بدين ترتيب دست اندركاران نيروي انتظامي و حراست و اطلاعات و استانداري و كارفرما همه به صف شده تا با اعتراضات كارگران كرپ ناز هرسين عليه بيكارسازي ها و خواستهايشان مقابله كنند. اما كارگران متحد ايستادند و اخراج ٢٥ همكار خود را توطئه اي براي اخراج تدريجي تمام كارگران دانستند. كارگران اعلام كردند كه هيچ كس نبايد اخراج شود و بايد دستمزدهاي پرداخت نشده شان پرداخت شود.

در ادامه اين اعتراضات بود كه روز ٢٠ مهر جلسه اي متشكل از نماينده اداره كار، تامين اجتماعي، استانداري، اطلاعات و هيات مديره كارخانه به همراه نيروي انتظامي و امنيتي، برگزار شد. و همگي متفقا برعليه كارگران توطئه كرده و بر اخراج ٢٥ نفر از كارگران آنهم در ازاي هر سال يك ماه و نيم حق سنوات، قطعيت دادند. بدين ترتيب تمام مقامات و مسولان دولت در آن شهر با كمك يكديگر سياست بيكارسازي در كارخانه كرپ ناز را به اجرا گذاشتند. آنها به كارگران اعلام كردند كه اين كارخانه قرار بوده تماما بسته شود و هم اكنون اخراج اين ٢٥ نفر قطعي است و اجازه ندارند ديگر وارد كارخانه شوند و اگر اين تصميم را نقض كنند، دستگير خواهند شد و سر وكارشان با اطلاعات خواهد بود. كارگران اخراجي كه خود را زير فشار ميديدند، ناگزير به آن تن دادند. اما به پرداخت يكماه در سال حق سنوات معترض بوده و اعلام كردند كه قرار بوده است، بيكارسازيها در ازاي سالانه ٤ ماه حقوق باشد. اما كارفرما در پاسخ به اعتراض كارگران گفت كه اين موضوع با اعتراض نماينده كارفرمايان استان روبرو شده است و استدلالشان اينست كه اگر چنين شود، آنوقت در كل استان سنت خواهد شد. كارگران اخراجي اعلام داشتند، پس چرا در مراكز ديگر اين كار انجام گرفته است. و آنها پاسخ دادند كه در جاهايي بعنوان كار خير!! اين كار صورت گرفته است، ولي در اينجا با مخالفت روبرو شده و نميتوانيم اين را بپذيريم. اين موضوع باعث بالاگرفتن جر و بحث در ميان كارگران و مديريت شد. تا اينكه حراست باز به داد كارفرمايان رسيده و كارگران را تهديد به دستگيري كرد.

بدين ترتيب كارفرماي كرپ ناز هرسين كرمانشاه، با به خدمت گرفتن نيروي انتظامي و حراست و مقامات استاندار و فرماندار و بسيج كل مقامات شهر ٢٥ كارگر كرپ ناز هرسين را اخراج كرد و ٢٥٠ كارگر ديگر به سركارشان بازگشتند.

بله ٢٥ كارگر كرپ ناز هرسين كرمانشاه اخراج شدند، و كارگران بعد از يك ماه و نيم كشاكش و جنگ و گريز ناچار شدند به سر كار بروند. اما بطور واقعي مبارزه تمام نشده است. اين جدال و كشاكش درسهاي ارزشمندي براي همه كارگران به همراه داشت. اتحاد و همبستگي صفوف كارگران را به نمايش گذاشت. از دل اين مبارزات كارگران متحد تر بيرون آمدند. از جمله كارگران در همان آغاز مبارزاتشان مجمع عمومي برپا كردند و ٥ نماينده خود را براي پيگيري خواستهايشان انتخاب كردند و همواره با جمع شدن و تشكيل مجمع عمومي متحدانه تصميم گرفتند و جلو آمدند. بدين صورت در اين در يك ماه و نيم اعتصاب و مبارزه هر روزه و در تجربه عملي خود كارگران كرپ ناز هرسين جايگاه مجمع عمومي را به عنوان محلي براي متحد شدن و همبستگي بيشتر و بيشتر بازيافتند. بايد اين دستاورد را ارج گذاشت و اين صف را متحد نگاهداشت. بايد مجمع عمومي يك ركن دايمي اتحاد و تشكل اين كارگران باشد و بطور منظم آنرا برپا كنند و براي تداوام مبارزاتشان متحد بمانند. همچنين گام بعدي در مقابل كارگران هرسين ايجاد همبستگي و پيوند و اتحاد با ديگر كارخانجات در اين شهر و رفتن به استقبال اعتصابات سراسري در سطح شهر و جلب حمايت وسيع مردم كرمانشاه است. زنده باد كارگران كرپ ناز هرسين.

بيكارسازي و نپرداختن دستمزدها دو معضل سراسري كارگران است و بايد با صف متحد و سراسري در مقابلش ايستاد. بايد در هر شهر كارخانجات مختلف با اعتراضات همزمان در مقابل اين تهاجم بايستند. بايد اعتصابات سراسري كارگران را در برابر تعرض كارفرمايان و حكومت اسلامي به جريان انداخت. بايد مجامع عمومي منظم را بعنوان پايه اوليه اتحاد و تشكل يابي كارگري همه جا برپا كرد و بايد پرچم خواست افزايش فوري دستمزدها را بدست گرفت و نگذاشت كه زندگي و معيشت ما چنين مورد تهاجم هر روزه اين جانيان قرار گيرد. جدال كارگري با دولت و صاحبان سرمايه ادامه دارد و مبارزاتي نظير تلاش و مبارزه كارگران كرپ ناز هرسين براي پيشروي در اين مبارزه درسهاي ارزنده اي دارد كه بايد آنها را مورد توجه و تاكيد قرار داد

كارگر كمونيست ١٣٥، ٢٤ مهر ٨٩.

 

 

هجده تير را به نقطه عطف ديگري در مبارزاتمان تبديل كنيم

يازده سال از ١٨ تير ٧٨، روزي كه دانشجويان و مردم ايران در تهران و در هجده شهر ديگر به خيابان آمدند و اين روز را به روز اعتراض خود عليه رژيم جنايتكار جمهوري اسلامي تبديل كردند ميگذرد. روز نه به جمهوري اسلامي كه هر سال در سالگردش مردم و در صف مقدم آن دانشجويان جمع ميشوند و فرياد مرگ بر جمهوري اسلامي سر ميدهند. سال ٨٨ نقطه اوجي بود بر جنبش انقلابي مردم عليه جمهوري اسلامي و امسال پس از يكسال از خيزش انقلابي مان به استقبال اين روز مهم ميرويم. ١٨ تير سال گذشته ما شاهد صحنه درگيري مردم با رژيم جنايتكار جمهوري اسلامي و در ابعادي بسيار گسترده شاهد تكرار اتفاقي بوديم كه در ١٨ تير ٧٨ افتاد. سال ٨٨ سال شروع خيزش انقلابي مردم در ابعادي ميليوني بود كه  مردم شجاعانه به خيابان آمدند و شعار مرگ بر ديكتاتور سر دادند و ١٨ تير يكي از اين روزهاي با شكوه بود. در ادامه اين تحولات است كه امسال به استقبال ١٨ تير ميرويم.

 

امروز در شرايطي كه جنگ درون حاكميت به اوج خود رسيده است. دارودسته هاي حكومتي عليه يكديگر مقابل مجلس اسلامي شان تظاهرات راه مي اندازند و حكم اعدام يكديگر را صادر ميكنند. در شرايطي كه در سطح جهاني اين رژيم هر روز منزوي تر شده و حتي در سطح رسانه هاي جهاني چون گاردين و ديلي تلگراف و غيره از محاكمه سران اين رژيم بعنوان براه انداختن بزرگترين كشتار بعد از جنگ دوم جهاني صحبت ميشود. در چنين شرايطي ميتوان و بايد از هر فرصتي براي ابراز اعتراض خود و جلو بردن انقلابمان  استفاده كرد. هيجده تير يكي از فرصت هاي مناسب است. در ۱۸ تير امسال هر كجا كه ميتوانيم تجمع اعتراضي برپا كنيم و خواستهاي اعتراضي خود را فرياد بزنيم. همراه با خانواده هاي زندانيان سياسي تجمع كنيم و خواهان آزادي فوري كارگران، معلمان، دانشجويان و همه زندانيان سياسي از زندان بشويم. واقعيت اينست كه نيروي اصلي هجده تيرها راهمواره دانشجويان تشكيل داده اند و شروع حركات اعتراضي در اين روز از دانشگاه ها صورت گرفته است. اما ديگر سالهاست كه اين روز بعنوان روز اعتراض مردم عليه جمهوري اسلامي ثبت شده است و امروز اين كل جامعه است كه به اعتراض در آمده و با شعار مرگ بر جمهوري اسلامي فرمان به رفتن اين رزيم داده است.  هجده تير امسال را به يك روز اعتراض وسيع براي آزادي زندانيان سياسي و اعتراض به سركوب هاي رژيم تبديل كنيم و  با شعار جمهوري اسلامي نميخواهيم اين روز را به نقطه عطفي ديگر در مبارزاتمان تبديل كنيم.

 

يك سياست جمهوري اسلامي در تقابل با تظاهرات گسترده هجده تير تعطيلي زودتر دانشگاهها و مدارس است. اين سياستي است كه جمهوري اسلامي بويژه در چند ساله اخير اتخاذ كرده است. بردن اعتراض به محلات و جلو افتادن جوانان و دانشجويان در حركات اعتراضي اين روز يك راه مهم خنثي كردن اين سياست رژيم است. تظاهرات هاي شبانه، حجاب برگيران در محلات و در اماكن عمومي و براه انداختن آكسيونهاي موضعي، پر كردن در و ديوار با شعار جمهوري اسلامي نميخواهيم، زنده باد آزادي و برابري ، زنده باد حكومت انساني، پخش وسيع تراكتهاي اعتراضي به مناسبت اين روز و تراكت ده خواست فوري مردم كه بر خواستهاي فوري كل جامعه تاكيد ميگذارد، نوشتن شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد بر در و ديوار از جمله كارهايي است كه ميتوان به مناسبت اين روز انجام داد. از هم اكنون فضاي تمام شهرها و همه محلات را با شعارهايمان و با پخش تراكتهايمان به رنگ اعتراض اين روز درآوريم و با صفي متحد به استقبال هجده تير برويم.*

انترناسيونال ٣٥٤، ٤ تير٨٩