شهلا دانشفر

خوش آمديد

Category Archives: مقالات 2009

حجاب را بايد دور انداخت!

سرهنگ خانچرلی معاون عملیات فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، در گفتگویی با ایسنا تحت عنوان” تغییر در برخورد با بدحجابی” از سیاست امروز رژیم در قبال این مساله سخن میگوید. طبعا نحوه سخن گفتن  خانچرلی  رو به زنان و تحقیر آنان و رو به کل جامعه موضوع تازه ای نیست. چون از نظر این جانوران اسلامی و قوانین رسمی آپارتاید جنسی شان، زن منشا گناه و شایسته تحقیر است و باید پوشیده باشد. زن باید از کل جامعه جدا نگاهداشته شود، تا دامن جامعه پاكیزه بماند. اما نکته تازه در این گفتگو، سرگردانی و استیصالی است که در مقابله با زیر پا گذاشتن حجاب، گريبان حكومت را گرفته است. در این گفتگو خانچرلی همچون گشتاپوی یک رژیم تمام عیار آپارتاید جنسی، خبر میدهد که  برخورد با  “بدپوششی” از جمله برنامه‌های پلیس در راستای اجرای طرح انضباط اجتماعی طی شش ماهه دوم امسال است. میگوید که نوع برخورد پلیس در این باره نسبت به گذشته متفاوت خواهد بود. او در باب این تفاوت توضیح میدهد که  در حال حاضر موضوع “بدپوششی” از سوی پلیس کنترل می‌شود و این بحث طرح ویژه‌ای نیست. و بعد اضافه میکند که  در برخورد با “بدپوششی” با افرادی که بخواهند دهن کجی کنند و مشکلی را برای جامعه ایجاد کنند، برخورد پلیس هم شدت بیشتری پیدا می‌کند. اما اگر کسی به طور مثال روسریش عقب باشد، تذکری به آن‌ها داده خواهد شد و این میزان برخورد در همین حد کفایت می‌کند. به عبارت ديگر او ميخواهد بگويد كه حكومت اسلامي نسبت به آنچه آنرا “بدحجابي” ميخواند ناچار است كوتاه بيايد مگر اينكه زنان منظورشان مشخصا سياسي باشد و بخواهند به حكومت دهن كجي كنند!

در همین رابطه عزيزالله رجب‌زاده رئيس پليس تهران در حضور در مركز نظارت همگاني ناجا در ٣٠ آذر در گفتگویی با خبرنگاران میگوید که نيروي انتظامي طرح ويژه‌اي براي برخورد با “بد‌پوششي” ندارد. او در واقع شكست جمهوری اسلامی در برابر مساله حجاب را اعتراف ميكند. او تحت فشار مردم در اعتراض به برخوردهای سرکوبگرانه، همچون محکومانی که باید حساب پس دهد، در اوج استیصال و در ماندگی از دستگیری افرادی که تحت عنوان مامور لباس شخصی عمل میکند و خودسرانه بودن کارهایشان سخن میگوید و با این سخنان رسما غلط كردم حكومت در مورد گسيل لباس شخصي ها را اعلام ميكند.

 

واقعیت اینست که مساله حجاب یک موضوع کشاکش هر روزه مردم با جمهوری اسلامی، در طول سی سال حاکمیت این رژیم بوده است. حجاب امروز به پرچم و سمبل رژیم اسلامی و قوانین ارتجاعی اش تبديل شده است. جمهوری اسلامی با حجاب و قوانین اسلامی آپارتاید جنسی اش، بنیانهای حکومتش را گذاشت و هر گاه که خواسته کل جامعه را مورد حمله قرار دهد، با راه انداختن اوباش حزب الله اش و طرح های گوناگونی چون امر به معروف و طرح امنیت اجتماعی و غیره زنان را مورد تعرض قرار داده و کوشیده است تا فضای ارعاب را در جامعه حاکم کند. اما  در دل رودرویی هر روزه مردم با این رژیم، حجاب هر روز عقب تر رفته و یک عرصه دائمی اعتراض علیه این رژیم بوده است. در مناسبتهای مختلف دیده ایم که زنان حجاب بر داشته و با این کار خود و حمایت وسیع جامعه، در واقع نه خود را به این رژیم جنایتکار و به آپارتاید جنسی آن اعلام کرده اند.  در اعتراضات همین چند ماهه اخیر نیز ما شاهد موارد بسیاری از حجاب برگيران توسط زنان بودیم. و امروز بحث بر سر کنارانداختن یکباره حجاب است. در همین روزهای اخیر بود که ما شاهد انعکاس وسیع خبر برداشتن  حجاب از سوی زنان کاراته کار ایرانی در آلمان بودیم. موضوعی که به بحث داغ در ایران و سطح جهانی تبدیل شد. نمونه دیگرش سخنان احمد خاتمی امام جمعه در تهران در خطبه این هفته بود که از ابعاد “بدحجابی” در ادارات و ابعاد خطرناکش برای نظام سخن میگوید و بعنوان مثال اشاره میکند که وقتی به مهماندار هواپیمایی تذکر داده میشود که این هواپیمای جمهوری اسلامی است، باید حجاب رعایت شود،  مهماندار مربوطه در همان لحظه حجابش را جلو میکشد و بعد از ٥ دقیقه باز در وضع قبلی ظاهر میشود! بدین ترتیب در ادامه چنین کشاکشی و بویژه امروز در شرایط خیزش انقلابی مردم، مساله حجاب و تبعیض جنسیتی  بیش از بیش به موضوع بحث و جدال در درون حکومت تبدیل شده است.  از همین رو در چنین شرایطی، برای رژیمی که شعار هر روزه مردم تحت حاکمیتش “مرگ بر دیکتاتور” است، برای رژیمی که عکس ولی فقیهش را بر زمین می اندازند و بررویش رژه میروند و عکس رهبر و رییس جمهور و خمینی امام و بنیانگزار حکومت جنایت و کشتارشان را،  به آتش میکشند، تاکید بر حجاب و قوانین اسلامی، چیزی نیست، جز  دست و پا زدن های آخرش برای اینکه بگوید، بر سر کار است و به بقایش ادامه میدهد.

به عبارت روشنتر سخنان سرهنگ خانچرلی و دیگر گشتاپوهای حافظ حکومت اسلامی شان بر سر حجاب و هر تغییری كه در برخورد پلیس با مردم بر سراین موضوع ایجاد شده باشد، بیش از بیش نشانگر قدرت جنبش انقلابی مردم برای خلاصی از شر جهنم جمهوری اسلامی است. خانچرلی در این سخنان از  آن افرادی که “بخواهند دهن کجی کنند” و بقول ایشان مشکلی برای جامعه ایجاد کنند، سخن میگوید، اما او و دیگر سران این رژیم خوب میدانند که این افراد امروز ميليونها نفرند و فقط “دهن كجي” نميكنند شعار مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر خامنه اي سر ميدهند.

وقت دور انداختن حجاب است

نكته مهم اينست كه امروز که در برابر مبارزات گسترده ما مردم، دست اندركاران حكومت اين چنین به استیصال و بن بست رسیده اند، اکنون که خودشان بحث را به مسایل اساسی جامعه، مساله  ای چون حجاب که شیشه عمر این رژیم است، کشانده اند و دارند حساب پس میدهند، باید گامی بیشتر به جلو برداریم، و با برگرفتن حجابها این شیشه عمر رژیم را بر زمین زنیم و بشکنیم. باید به تدارک گسترش دامنه این عرصه مهم از مبارزاتمان برویم و با برنامه ای روشن و سازمان داده شده، بصورت جمعی و گروهی و در حمایت جمع های وسیعی از جوانان و مردم در محلات و در مناسباتهای مختلف حجاب ها را برداریم. در مترو ها و مراکز عمومی بصورت دسته های بزرگ و گروهی حاضر شویم و با حجاب برگیران، و با شعار نه به حجاب، مرگ بر دیکتاتور، به استقبال یک حرکت اعتراضی وسیع علیه حجاب بعنوان پرچم آپارتاید جنسی و سمبل حکومت اسلامی برویم. در و دیوار را از شعار حجاب اجباری لغو باید گردد پر کنیم و بدین ترتیب جمهوری اسلامی را در همه جبهه های مبارزه مان در تنگنا و محاصره صف میلیونی خود قرار دهیم. همه شواهد حاکی از شروع موج جدیدی از تظاهرات های گسترده است. از دو ماه محرم و صفرشان به وحشت افتاده اند. نباید اجازه بدهیم که به بهانه مناسبات مذهبی، رنگ اسلامی به اعتراضاتمان بدهند. از تمام این فرصت ها استفاده کنیم. بیرون بیاییم. حجاب برداریم. دیوار آپارتاید جنسی را بشکنیم. و شعار مرگ بردیکتاتور. زندگی انسانی حق مسلم ماست را سردهیم.  امروز بهترین فرصت است. بیرون بیاییم و حجاب این شیشه عمر رژیم را بر زمین بزنیم. به رژیم امان ندهیم

انترناسيونال ٣٢٨، ٤ دي ٨٨.*

 

همایش دادستان ها، همایش وحشت!

این هفته دادستان های کشور، سران دستگاه سرکوب و جنایت رژیم همایشی داشتند. موضوع بحثشان، هم روشن بود. لب سخنانشان انقلاب مردم و به هم ریختن نظام و چگونگی تقابل با این موج بالنده انقلاب بود. نگاهی به این همایش و گفته هایشان نشان میدهند که  حسابی وحشت کرده اند و زخم خورده روی هوا شمشیر میکشند.   در این همایش سخنان آملی لاریجانی رييس قوه قضاييه خواندنی است. در سخنان او باز هم کابوس پرونده کهریزک و شکنجه و تجاوز به زندانیان و جنایات رژیم در این اردوگاه مرگ، سنگینی میکند و او با منکر شدن کل این جنایات و منسوب کردن آن به توطیه دشمنان، شروع به هذیان گویی کرده  و اینکه همه چیز گویا ساخته و پرداخته “سران فتنه” است، تهدیداتش را شروع میکند.  لازیجانی در این همایش بقول خودش امر مقدس حفظ نظام که دنیا دارد از بهم ریختگی اش سخن میگوید و آبروی اسلام بر باد رفته است، را مورد تاکید قرار میدهد و خطاب به مخالفین درون حکومتی میگوید که کار آنها همانند کار “منافقین” اول انقلاب است که دانشجویان را به خیابانها کشاندند و اینجاست از اتفاقی که در شانزده آذر و تداوم مبارزات دانشجویان و انقلاب مردم در روزهای بعد روی داده، خشمش بلند شده و با زبونی تمام از اینکه چگونه مبارزات مردم و شعارهایشان بقول وی از دست “سران فتنه” جلوتر رفته و خارج شده است، سخن میگوید. نکته قابل توجه این همایش نیز همین بخش از مساله و بیان وحشتشان از خارج شدن کنترل از دستشان و انقلاب مردم است.  بله انقلاب مردم جلو رفته است. مردم کل این رژیم را نمیخواهند. مردم با شعارهایشان و با شعار موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است، حرف اول و آخرشان را زده اند.  مردم آزادی و برابری میخواهند.  لاریجانی در این سخنان همه تغیرش اینست که برخی از جرایم سیاسی است و باید در تشخیص آن بصیرت نشان داد، میکوشد کل دستگاه قضایی را به خط کند و در عین حال گوشی را به دست امثال کروبی و موسوی و خاتمی و یک یک شان داده باشد. اما همین جا زبونی این رژیم را به روشنی میتوان دید. انقلاب به جلو رفته است و دیگر هیچ راهی مقابل حکومت باقی نگذاشته است. دیگر جای سازشی میانشان نمانده است. تجربه کردند و دیدند که سیاست ارعاب و شوک و شکنجه و تجاوز نه تنها مردم را عقب نراند، بلکه جامعه را بیشتر به طغیان در آورده است. میکوشند چنگ و دندان نشان دهند، اما دندانهایشان کند است و لشگرشان نیز در هم ریخته است.

این رژیم رفتنی است. این کل حقیقتی است که چنین کل رژیم را بر آشفته است. روشن است که چنین هذیان گویی هایی نباید بی جواب بماند. باید با صف متحد و قدرتمند گامهای بیشتری به جلو برداشت. با سازماندهی در محلات ، همه جا را تحت کنترل خود بگیریم و  و همه جا را برای این جانوران جنایتکار نا امن کنیم. دور خواستهای انسانی و شفاف و روشن، حول ده خواست فوری انقلاب و در راس آن محاکمه سران جنایتکار این رژیم جمع شویم و  بساط کلشان را در هم پیچیم. امروز زمان حرکت متحد ما برای باز کردن درب زندانهاست. باید در کنار خانواده های زندانیان سیاسی برای آژادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی به میدان بیاییم. باید تشکل های خود را در همه مراکز کاری و در همه جا برپا کنیم تا با صفی قدرتمند به جلو برویم. دعواهایشان انقدر بالا گرفته است که دارند، نیروکشی میکنند، یکی میگوید با عکس خمینی بیرون بیایید و دیگری میگوید در دفاع از رهبر. همه چیز از موج جدید اعتراضات گسترده حکایت دارد. بیرون بیاییم و بساط همه شان را جمع کنیم. بیرون بیاییم و شعارهای خود را فریاد بزنیم. اینها از همه چیز وحشت دارند. حتی از ماه محرم و روزهای اسلامی شان. بیرون بیاییم و بساط جمهوری اسلامی شان و قوانین ارتجاعی و دستگاه و قضایی و همه را روی سرشان خراب کنیم.

در پایان، صحبت های لاریجانی و ناله های اخیر خامنه ای و همه و همه دارند یک چیز میگویند و آن جلو رفتن صف انقلاب است. دور حزب خود، حزب کمونیست کارگری ایران متحد شوید تا انقلاب را با صف میلیونی و قدرتمندمان تا پیروزی به جلو بریم. زنده باد انقلاب

انترناسيونال ٣٢٧، ٢٧ آذر ٨٨.*

در ١٦ آذر، شاید خدا گریسته باشد!

شانزده آذر عظیم بود. آنقدر عظیم بود که در ٢٠٠٠ رسانه جهانی انعکاس یافت. و از آن بعنوان روزی که معادلات سیاسی در ایران را تغییر داد و مقاومت و شکست ناپذیری انقلاب مردم را نشان داد سخن گفتند. از آن بعنوان بزرگترین قدرتنمایی مردم در این ماه و تظاهراتی قویتر از هر نظر نسبت به اتفاق بزرگ ١٣ آبان گزارش کردند.  شانزده آذر گام دیگری در پیشروی انقلاب به جلو بود. شانزده آذر رژیم را به وحشت انداخت. در این روز جمهوری اسلامی تمام نیروی سرکوبش را به خیابان کشید و مردم با هو کردن و جنگ کوچه به کوچه ایستادند و آنها را عقب زدند. شانزده آذر روزی تاریخی بود.

شانزده آذر یک شکست برای رژیم بود. در گزارشی از سایت آرمان ایران از رسانه های نزدیک به محسن رضایی، دقیقا به همین نکته اشاره کرده و مینویسد: روز ١٦ آذر با همه حوادث و اخبار ضد و نقیضش سپری شد.  تعدادی دستگیر شدند، بعضی شیشه ها شکسته شد و تعدادی هم اضافه ماموریت هایشان را شمردند!  اما آن چیزهایی که در این حوادث دیده نشد چه بود؟ و بعد ادامه میدهد:” ما برای حل مشکلات اجتماعی به زور بازویمان متوسل شده ایم، شاید کمتر کسی متوجه شد که چه نیروی انتظامی به داخل دانشگاه بیاید چه نیاید، چه دستگیر شده ها ٥٠ نفر بوده باشند چه ٥٠٠ نفر، ما حل مشکلات و اختلاف مان را به نیروهای امنیتی و دادگاه های قضایی دادیم، و این برای همه یک شکست بود” و بعد هم  عزاداری برپا کرده و مینویسد: ” دیروز (١٦ آذر) هیچکس ندید که شاید خدا بر آنچه به دین رحمانی اش و بر بنده های مظلومش رفته گریسته باشد. آری کسی دیروز گریه خدا را ندید!”

این گفته ها فقط گفته های یک رسانه نزدیک به شخصی از سران حکومت نیست. این حال و روز امروز جمهوری اسلامی است. این اتفاق مهم سیاسی است که در ٦ ماه خیزش انقلابی مردم روی داده و شانزده آذر یک نقطه عطف در آن بود.  شانزده آذر خدای حافظ این جانیان را به گریه انداخته است.

نکته مهم اینست که این پیشروی را باور داریم و گامهای بعدی را بر روی آن بسازیم. همانطور که در جای دیگری نیز اشاره داشتم ، شانزده آذر روزی نبود که از آن صرفا بعنوان فرصتی استفاده کرده و بیرون آمده باشیم. این روز سنتا روز نه به جمهوری اسلامی و روز آزادی و برابری نام گرفته است و در چنین روزی ما شاهد چنین اتفاق مهمی بودیم. مردم در سیزده آبان بر روی عکس خامنه ای رژه رفتند و در شانزده آذر عکس او و احمدی نژاد را آتش زدند و با شعار دولت جنایت میکند، رهبر حمایت میکند. خامنه ای قاتله ولایتش باطله، روشن و صریع حکم به رفتن این جانیان دادند و با فریاد آزادی، آزادی، آزادی ، شعار دادند، موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است. اکنون بعد از شانزده آذر، گامهای بعدی پیشروی ما، متشکل شدن ما در محلات و در کارخانه و در همه جاست. بیرون انداختن نیروهای سرکوبگر از مراکز کار و ناامن کردن محلات برای آنهاست. متشکل شدن در حزب کمونیست کارگری ایران و دوره ده خواست فوری است که حزب اعلام کرده و خواستهای همین امروز همه مردم است. دوره برپایی تجمعات اعتراضی هر روزه در محلات و در مقابل زندان اوین و به مناسبتهای مختلف و فریاد زدن این خواستهاست. باید این گام ها را برداشت

انترناسيونال ٣٢٦، ٢٠ آذر ٨٨.*

 

جنبش کارگري و وضعيت كنوني آن

مصاحبه بهرام سروش با شهلا دانشفر در تلويزيون کانال جديد

بهرام سروش: اعتراضات کارگري گسترده است. ارتباط اين اعتراضات با وضعيت سياسي، اقتصادي، اجتماعي کنوني در ايران چيست.
شهلا دانشفر: جنبش اعتراضي کارگري يک عرصه دايمي اعتراض عليه جمهوري اسلامي و كل سرمايه داران و نظام حاكم است. ميشود گفت درواقع اين مبارزات يکي از فاکتورهاي مهم و زمينه ساز اوضاع سياسي امروز است. اعتراضات و اعتصاب کارگران شرکت واحد را داشتيم. اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه را داشتيم. اعتراض کارگران کيان تاير بود. تلاشهاي کارگران براي ايجاد تشکلشان بود و اول مه امسال را شاهد بوديم، همه اينها در کنار اعتراض هر روزه مردم در کوجه وخيابان عليه اين رژيم و قوانين ارتجاعي اسلامي اش، در کنار مبارزه هر روزه جوانان، دانشجويان، در کنار سي سال مبارزه هر روزه مردم عليه جنايات يک رژيم است. زمينه ساز اين اوضاع بوده است. در اين اعتراضات، جنبش کارگري به دليل گستردگي و نمايندگي کردن خواستهاي کل جامعه وزن سنگيني در اوضاع سياسي جامعه دارد. مبارزه کارگران عليه دستمزدهاي پرداخت نشده، عليه بيکارسازيها و سطح نازل دستمزدهايشان و ديگر خواستهاي کارگران، خواستهاي کل جامعه ايست که با فقر و گراني هر روزه دست و پنجه نرم ميکند. خواستهاييست که به لحاظ اجتماعي به زندگي و سرنوشت توده عظيم ميليوني جامعه مربوط است. هم مردم و هم جمهوري اسلامي تجربه انقلاب ٥٧ را دارند و ميدانند که اعتصاب کارگران و بويژه کارگران نفت در آنموقع نقش کليدي اي داشت و امروز وقتي مردم خبر اعتراضات گسترده کارگري را ميشنوند فورا توجهشان بسوي کارگران کشيده ميشود. بنابراين مجموعه اينهاست که در واقع اين حلقه اتصال را بين اعتراضات کارگري و اوضاع سياسي امروز برقرار ميکند. بويژه اينکه همين امروز مي بينيد که محيط هاي کارگري از اعتراض ميجوشد. همانطور که جامعه از اعتراض حالت انفجاري پيدا کرده است. روزهاي انقلاب را پشت سر ميگذاريم. همانطور که دانشگاهها هر روز و هر روز در اعتراض و مبارزه است و شعارهاي مرگ بر ديکتاتور، زنداني سياسي آزاد بايد گردد و پاره کردن عکس خامنه اي و رژه رفتن بر روي آن، آتش زدن عکس خامنه اي و خميني و سران اين رژيم اينها همه نشان دهنده اوضاع پر التهاب جامعه است. در اين اوضاع طبعا اعتراضات کارگري نقش مهمي دارد. ما نمونه حرکت اعتراضي کارگران لوله سازي خوزستان را داشتيم که ديديم چطور شهر اهواز را به تحرک در آورد. چطور تمام توجه ها را بخود جلب کرد. در ادامه همين اعتراضات است که امروز مي بينيم الهام سخنگوي پيشين دولت ميگويد بايد بسيجيان کارخانجات را به تصرف خود در آورند براي اينکه در صورت لزوم براي جهاد آماده باشند. براي اينکه ميدانند که جنگ سختي در پيش دارند. جنگي که کل بساطشان را جمع خواهد کرد. از همين صحبتها و گفته ميتوان فهميد که امروز جنبش کارگري چه جايگاه مهمي در اوضاع سياسي امروز دارد. ببينيد در همين روزهاي انقلاب، در شهر ساري اينها براي مقابله با بقول خودشان “اغتشاشات” احتمالي کارگري مانور نظامي براه انداختند . به اين معني که اگر اعتراضات کارگري گسترش پيدا کند چگونه آنرا سرکوب کنند. ببينيد اينها چقدر ترسيده اند. اين نشانگر اوج استيصال اينهاست. شما در هيچ کشوري درجهان نمي بينيد و سابقه نداشته است که دولت مانوري به راه بيندازد که مثلا اگر کارگران دست به اعتصاب زدند و گفتند دستمزدمان را ميخواهيم، اگر کارگران اعتصاب کردند گفتند افزايش حقوق ميخواهيم، اگر کارگران اعتصاب کردند و گفتند يک زندگي حق مسلم ماست، اگر معلم گفت معيشت ، منزلت حق مسلم ماست و اگر مردم فرياد زدند و گفتند مرگ بر ديکتاتور، مانور بگذارد که خود را براي سرکوب اين مردم آماده كند. مي بينيم به چه استيصالي افتاده است. اينها نشاندهنده شرايطي است که اين اعتراضات دارد صورت ميگيرد. به اعتراض کارگران مخابرات راه دور در همين ٢٦ آذر نگاه کنيد. اين کارگران در اين دو سه ساله اعتراضات متعددي داشتند. کارگراني که دوازده ماه است حقوق نگرفته اند و امروز فرياد ميزنند و ميگويند زندگي انساني حق هميشه ماست، يعني اينکه بساط دزدي و فساد و جنايتت را جمع کن برو. يعني اينکه جمهوري اسلامي نميخواهيم. يعني يک زندگي انساني ميخواهيم. افق روشني در مقابل خود گذاشته است. زندگي انساني که در آن فقر نباشد، استثمار نباشد، بيحقوقي نباشد، نابرابري نباشد، تبعيض نباشد، تبعيض عليه زن نباشد، آزادي بدون قيد و شرط باشد. يک زندگي واقعا انساني باشد. کارگر دارد اين خواست را فرياد ميزند. اين کارگري است که دوازده ماه است که حقوق نگرفته است. و آنوقت وقتي جمهوري اسلامي مي آيد رهبران کارگران را دستگير ميکند، نمونه کارگران نيشکر هفت تپه، مي بينيم که چطور موجي از همبستگي با آنها بلند ميشود. بيسابقه است. اتحاديه آزاد کارگران ايران در همبستگي با اين کارگران اعلام کمپين ميکنند و در اين کمپين خود اعلام ميکنند که تا آزادي اين کارگران از زندان ماهانه ٣ ميليون تومان به صندوقي که از جانب اين کارگران توسط علي نجاتي رييس سنديکاي نيشکر هفت تپه و در فراخواني تاريخي به کارگران اعلام شده است ، کمک مالي اختصاص ميدهيم و ١١٦ نفر از همين کارگراني که با مساله دستمزدهاي پرداخت نشده روبرويند، از همين کارگراني که در بيکاري بسر ميبرند و از همين کارگراني که در فقر و بدبختي بسر ميبرند به اين کمپين ميپوندند و همبستگي پرشور خود را نشان ميدهند. ليستي از کارگران که اسامي آنها در سايت اتحاد آمده است. همينطور کارگران نيشکر هفت تپه که موفق ميشوند با اعتراض خود يکماه دستمزد عقب افتاده شان را دريافت کنند، به صندوق کمک به همکاران زنداني خود کمک ميکنند. همبستگي اي که موجب هراس حراست اين کارخانه ميشود و رضا رخشان يکي ديگر از کارگران سنديکاي نيشکر هفت تپه را فراخواند و به او هشدار دادند. به کارگران هشدار داده ميشود. اما اين همبستگي ادامه دارد. به خانواده فريدون نيکوفر، رمضان عليپور و محمد حيدري مهر گفته شده که چون به شما از جانب کارگران ديگر کمک مالي داده شده است، شما حق ملاقات نداريد. در مقابل اين خانواده ها دست به اعتراض زده و به نهادهاي دولتي نامه اي اعتراضي داده اند، که چرا به ما ملاقات داده نميشود، چرا عزيزان ما در زندانند. اينجا يک جنگ است. جنگي که مردم ايستاده اند و کوتاه نمي آيند. کارگران ايستاده اند و انقلاب هر روز گامي ديگر به جلو برميدارد. به شعارها نگاه کنيد. به خواسته ها نگاه کنيد. به اعتراضات گسترده نگاه کنيد. همه و همه حاکي از اوضاع و احوال امروز و وزن جنبش کارگري در اين شرايط است.

بهرام سروش: درست است اينها احساس خطر ميکنند. مي بينند که مبارزاتي که دارد اتفاق مي افتد، چه تظاهراتها و چه اعتصابات چه تجمعات، در سراسر کشور همه يک هدف را دنبال ميکنند . همه شان در مقابل يک دشمن مشترک و واحد قرار گرفته اند. و شايد همين دشمن مشترک و واحد است که اين خطر را احساس ميکند . هر اعتراضي را بعنوان تهديدي عليه حاکميت خود احساس ميکند، شايد به اين علت است که دستپاچه شده اند و مانور ميدهند و خودشان را آماده ميکنند براي روزهايي که جنبش کارگري، در سطح وسيعي پايه هاي اين حکومت را با اعتصاباتش بلرزاند. شما چه فکر ميکنيد؟

شهلا دانشفر: دقيقا همينطور است. من سعي کردم همين را توضيح دهم. سعي کردم بگويم که اينها وحشت کرده اند. اينها دارند صداي پاي سنگين جنبش کارگري را مي شنوند. و تجربه اش را دارند و ميدانند که اين اعتراضات دارد دست ميبرد به ريشه ها و بنيادهاي اقتصادي جامعه. توليد جامعه. چيزي که قدرت کارگران در آن نهفته است. شما در اعتصاب کارگران شرکت واحد در همين ٤ سال پيش ديديد که چگونه از کار افتادن اتوبوس ها تمام تهران را به جنب و جوش در آورد و همه توجه جامعه را بخود جلب کرد. شما حساب کنيد اگر تمام مراکز کارگري با اعتصابي سراسري دست از کار بکشند. اگر ما با يک اعتصاب سراسري معلمان و همه بخش هاي کارگري روبرو شويم، آنهم در کنار اعتراضات هر روزه دانشجويان و بخش هاي مختلف جامعه، چه اتفاق سياسي مهمي روي خواهد داد. آنوقت کار رژيم تمام است .

بهرام سروش: شهلا دانشفر من ميخواستم اين را بپرسم که ببينيد تک تک اين اعتراضات بايد پيروز شود. واقعا شرم آور است، واقعا جرم فجيعي است که کارگري که کار کرده، همانطور که خود شما هم اشاره کرديد، براي يکسال حقوقش را نپرداخته اند. يعني اگر کشوري بود، جايي بود که ميشد مجرمين را بطور واقعي محاکمه کرد، سران اين حکومت را ميگرفتند و محاکمه ميکردند و حتما اين اتفاق بعد از سرنگوني خواهد افتاد. اينها و همان کارفرما ها را بعنوان مجرم عليه بشريت، بخاطر جنايتشان که حق زندگي و معيشت را با نپرداختن دستمزد از کارگر گرفته اند بايد محاکمه کرد. اما همين امروز تک تک اين مبارزات بايد پيروز شود. تحقق اين پيروزي را در گرو چه مي بينيد؟ هم پيروزي تک تک اين مبارزات و هم اينکه اين مبارزات چگونه ميتوانند به هم پيوند بخورند و اين جويباري بشود آن رودخانه خروشان و عظيمي که كل همين اعتراض عمومي جامعه را به هم گره بزند؟

شهلا دانشفر: ببينيد موفقيت هر حرکت اعتراضي، به دست آوردن سنگريست که کل جامعه در واقع فتحش کرده است. همين موفقيت هايي که تا کنون جنبش کارگري در مبارزاتش داشته است، دانشجويان و بخش هاي مختلف جامعه داشته اند، در مبارزات عليه تبعيض عليه زنان داشته ايم، همه اينها سنگرهايي بوده که ما فتح کرده ايم. به همين دليل هر تک اعتراضي بايد مورد حمايت وسيع جامعه و بخش هاي مختلف کارگري قرار گيرد. اين اولين مساله است. بايد گوشهايمان تيز باشد. هر حرکت و اعتراضي صورت گرفت، فورا به حمايت از آن بلند شويم. کل شهر، کل کارخانجات همجوار، بخش هاي مختلف کارگري، دانشجويان همه و همه بايد به حمايت بلند شوند. البته اين زمينه هست، ما مي بينيم. اما اينرا هم بگويم الزاما تصوير اين نيست که اعتراض تک تک اين کارخانجات به هم مي پيوندد و سراسري ميشوند. مساله وصل شدن اعتراض در کارخانه به مبارزات مردم در خيابان است. مساله وصل شدن اعتراض در کارخانه به اعتراض در دانشگاهها و به اعتراضات گسترده در سطح جامعه است. الگوي اين را اعتراض کارگران لوله سازي خوزستان بدست داد. وقتي که اين کارگران در اعتراض به تعويق دستمزدهايشان و بيکارسازيها به خيابان آمدند و در سطح شهر راهپيمايي کردند، و مردم به صف کارگران پيوستند و شعار مرگ بر ديکتاتور، زندگي انساني حق مسلم ماست بر فراز شهر طنين انداخت. اين الگو دارد در حقيقت نشان ميدهد که چگونه اعتراضات کارگري در هر شهري، کل شهر را به حرکت در آورد. آنوقت شما به مبارزات نگاه کنيد. همين الان کارگران آوانگان اراک، کارگران فرنخ در قزوين، کارگران فولاد آلياژ ملاير، صنايع مخابرات راه دور در اعتراض و مبارزه اند. کارگران نيشکر هفت تپه خواهان آزادي فوري همکارانشان هستند و داشتن تشکل را حق مسلم خود ميدانند. در شهرهاي مختلف در کرمانشاه، اصفهان، شهرهاي جنوب در همه جا اعتراض و مبارزه هست. وقتي به همه اين مبارزات نگاه ميکنيد، مي بينيد که اين مبارزات ظرفيت اين را دارد که کل شهر را به حرکت در آورد. چون مساله همه مردم است. وقتي ٥٠٠٠ کارگر نيشکر هفت تپه اين چنين در تب و تاب اعتراض بسر ميبرند، با خانواده هايشان جمعيت عظيمي هستند که کل شهر و شهرهاي همجوار را ميتوانند به تحرک در آورند و سابقه اين کار را دارند و تا کنون بعنوان يک مرکز اعتراض کارگري الگو بوده اند. به نظر من ديدن اين فاکتور است که ميتواند اعتراضات پراکنده کارخانجات را به حرکتي اجتماعي و گسترده تبديل کند. اين فاکتور است که ميتواند به اين اعتراضات شکل سراسري دهد. اين فاکتور است که ميتواند اين انقلاب را وارد فاز جديدي کند و قدرت ميليوني ما را به تحرک در آورد. و صربه اساسي را بر پيکر رژيم وارد کند.

بهرام سروش: مورد کارگران لوله سازي خوزستان که اشاره کرديد، نشان داد که مردم حمايت گسترده و استقبال گرمي ميکنند. اين اعتراضات را در آغوش ميگيرند و به صف کارگران مي پيوندند.

شهلا دانشفر: دقيقا. ببينيد نمونه ديگري را اشاره ميکنم. به اراک نگاه کنيد. اراک يک مرکز مهم کارگري است. جدا از کارخانه آوانگان اراک که همين الان در اعتراض بسر ميبرند، کارگران آلومنيوم سازي بارها و بارها عليه بيکارسازيها اعتراض کرده اند. بيش از هزار کارگر اين کارخانه در معرض اخراج و بيکارسازي هستند. بنابراين وقتي کارگر عليه بيکارسازي مبارزه ميکند، مساله بخش وسيعي از مردم شهر اراک است. و تازه تنها اين نيست. خواستهايشان مشترک است. مساله دستمزدهاي پرداخت نشده، مساله بيش از يک ميليون کارگر است. کارگري که مي آيد اعتراض ميکند و دستمزد پرداخت نشده خود را طلب ميکند، وقتي اعتراض به بيرون از کارخانه کشيده ميشود، کارخانه بغل دستي اش که همين درد را دارد از او حمايت ميکند. خانوده ها اين مبارزات را همراهي ميکنند، چون مساله مستقيما به آنها مربوط است و نقش اساسي در اعتراضات کارگري ميتوانند داشته باشند. . بنابراين اينها فاکتورهاي تعيين کننده در سراسري شدن اعتراضات کارگري است. به نظر من ما هنوز با تمام قوا و نيرو بيرون نيامده ايم. اين درواقع آن حلقه ايست که بايد بدست بگيريم. براي اينکه اين اعتراضات را گامي به جلو ببريم. قدرتمند تر حرکت کنيم و بقول شما اين رودخانه اي که در حرکت است را به سيلي خروشان تبديل کنيم.

بهرام سروش: شما جنبه کيفي قضيه را اشاره کرديد، که چطور مبارزات کارگري با کشيده شدن به سطح جامعه و جلب حمايت وسيع مردم و با همراهي خانواده ها ميتواند گام بزرگي به جلو بردارد. و اين اتصال رخ داده باشد. يعني جنبش اعتراضي کارگري به جنبش اعتراضي عمومي وصل شود. و کل پايه هاي جمهوري اسلامي را به لرزه در آورد. ولي از نظر عملي اتصال خود اين بخش هاي مختلف اعتراضاتي که دارد صورت ميگيرد، چگونه است؟ الان ما شاهد اين هستيم که رهبران کارگري قدم به جلو گذاشته اند، شناخته شده هستند، تشکلهاي کارگري دارد شکل ميگيرد، و .. نقش تشکلهاي کارگري در سطح کارخانه هاي مختلف، مشخصا مجمع عمومي را در اين رابطه چه مي بينيد؟ براي اينکه اينها به هم بافته شود، و يک پايه تشکيلاتي وسيعي بخود بگيرد؟

شهلا دانشفر: از نظر من مجمع عمومي فقط يک تشکل نيست. مجمع عمومي يعني ظرف اعمال اراده و قدرت نمايي کارگر. يعني جمع شدن کارگران و تصميم گيري بر سر شرايط کار و زندگيشان. حال جمع شدن کارگران در دل اين شرايط انقلاب، معناي بسيار بزرگتري پيدا ميکند. به کارگر امکان ميدهد که بيايد بصورت اجتماعي و قدرتمند، يک زبان، يک سخن، با خواستهاي متحد، بيايد جلو و مبارزاتش را به پيش ببرد. به همين دليل خودتان مي بينيد که چه جايگاهي کليدي اي دارد. وگرنه مجمع عمومي يک چيز کليشه اي نيست که ما در وصفش صحبت ميکنيم. مجمع عمومي يعني قدرت کارگر، يعني اجتماعش و اجتماعش يعني اينکه آنجا تصميم ميگيرد و تصميم خود را عملي ميکند و نمايندگان خود را انتخاب ميکند و خواستهايش را از اينطريق پيگيري ميکند و به اين ترتيب مبارزه خود را تا آخر به جلو ميبرد. و گام بعدي اعتراضش را تعيين ميکند و همه اينها يعني مجمع عمومي بعنوان نطفه پايه اي تشکل کارگران، شوراها در اوضاع امروز يعني سازماندهي انقلاب و مبارزات کارگري. بنابراين تشکيل آن و نقش آن در مراکز کار امروز کليدي است و به همين دليل من ميخواهم بر روي آن تاکيد بيشتري بکنم. به همين دليل است که در تمام کارخانجات و در همه جا فعالين و رهبران کارگران بايد جلوي اين حرکت باشند و بايد مجمع عمومي را بعنوان تشکل واقعي خود و محلي براي تصميم گيري بصورت منظم تشکيل دهند و آنرا در کارخانجات تثبيت کنند. هر روز کارگران بايد در مورد مسايل خودشان، مسايلي که در جامعه ميگذرد بنشينند، مسايلي که در کارخانه بغل دستي شان ميگذرد، بنشينند، صحبت کنند و تصميم بگيرند. تصميم بگيرند و بگويند که ما بايد از کارگران نيشکر هفت تپه حمايت کنيم. از رهبران اين کارگران که اکنون در زندانند حمايت کنيم و به صندوق مالي آنها کمک کنند، تصميم بگيرند و بگويند زنداني سياسي آزاد بايد گردد، و اگر آزاد نگردد و اگر اين دستگيريها ادامه پيدا کند، اگر اين تعرضات ادامه يابد، اگر بساط نيروهاي سرکوب رژيم از کارخانجات و از همه جا جمع نشود و غيره و غيره دستمزد من کارگر را هم نخواهند داد ، حقوقمان هم همچنان زير خط خواهد بود و ما را همچنان در اين بدبختي نگاه خواهند داشت. تا مجبور شويم که کليه خود را بفروشيم، بچه مان را نتوانيم براي تحصيل به مدرسه بفرستيم و هزار بدبختي ديگر، و اعلام کنيم که ما نميگذاريم. زندگي انساني حق هميشه ماست. اينها همه مسايلي است که بايد در مجامع عمومي کارگري بحث شود و تصميم گرفته شود و تبديل به خواستهاي روشن کارگران شود و بدين ترتيب اعتراضات کارگري حول خواستهاي سراسري شکل گيرد. اين يعني تعين دادن به حرکت و اعتراض، که از دل آن جنبش کارگري خواستهاي روشن متحد و با عزم راسخ و گسترده و سراسري بيرون مي آيد. بطور مثال همين الان کارگران نيشکر هفت تپه جمع شده اند و سنديکاي خود را تشکيل داده اند در واقعي گامي در همين جهت است. اين کارگران سنديکاي خود را تشکيل داده اند و حالا بايد کارگران را در مجمع عمومي جمع کنند و برنامه بريزند و گامهاي عملي اعتراض متحدشان را براي بيرون آوردن رهبرانشان از زندان و پيگيري ديگر خواستهايشان تعيين کنند. جمع بشوند. نامه بدهند، بيانيه بدهند و خطاب به جامعه، خطاب به کارگران ديگر، خطاب به سازمانهاي کارگري در سراسر جهان، حرف بزنند و بگوييد ما بيرون مي آييم و اعتراض ميکنيم و از ما حمايت کنيد. يا بطور مثال همين کارگران آوانگان اراک، فورا بايد مردم اراک را مورد خطاب قرار دهند. نامه بدهند به مردم و جوانان و دانشجويان اين شهر و همه بخش هاي جامعه و بگويند مردم بياييد بيرون، ما در مقابل فرمانداري جمع شده ايم از خواستهاي برحق ما حمايت کنيد. بايد از همه سيستم هاي اطلاع رساني و مطلع کردن مردم، اس ام اس و غيره استفاده کرد و مبارزه را اجتماعي کرد. راههايي که اکنون ديگر بسيار رايج است و مردم در روزهاي انقلاب بيش از بيش آنها را آموخته اند. و بکارگرفته اند. همه اين امکانات را بايد به کار گرفت. و با اين قدرت است که ميشود تحرکي سراسري که مورد سوال شما بود را بوجود آورد. بنابراين اگر بخواهم صحبتم را خلاصه کنم، مجمع عمومي و کشاندن اعتراض به جامعه دو فاکتور مهم و اساسي در سراسري شدن و سازمان اعتراض کارگران دارد. و همه اينها امروز بيش از هر وقت عملي است. اين گامها را بايد برداشت. و اين دست رهبران و فعالين کارگري را ميبوسد.
ضمن اينکه همانطور که هميشه تاکيد کرده ايم جمع شدن اين کارگران حول حزب سياسي خود، حزبي که طبقه کارگررا در عرصه سياسي در تمام جبهه هاي نبرد نمايندگي ميکند، حياتي است. و اينجا نيز من بازهم کارگران را به گرد آمدن حول حزب کمونيست کارگري ايران و عضويت در آن فرا ميخوانم

كارگر كمونيست ١١٤، ٥ دي ٨٨.*

 

غلامحسن الهام بسیجیان را به جهاد با کارگران فرامیخواند!!

غلامحسین الهام سخنگوی سابق دولت احمدی نژاد، عضو حقوقدان شوران نگهبان جمهوری اسلامی، در گرد همایی بسیجیان در فریدون کنار، سخنان جالبی دارد، که بیش از بیش کابوسهای مالیخولیایی و کودکانه این جنایتکاران و وحشتشان از انقلاب مردم را به نمایش میگذارد. او در این سخنان بسیجیان را فرا میخواند که در دوران خصوصی سازی، کارخانه ها را فتح کنند، تا با این کار هم قدرت اقتصادی واقعی کشور را در دست بگیرند و به قول ایشان نگذارند اقتصاد در دست گروههای خاص انحصار طلب و سرمایه ساز باشد و هم در موقع لازم وارد عرصه جهاد شوند. او در ادامه سخنانش خود به تهیيج آمده و با شعار “توپ و تانك بر بسيجي اثر نمي‌گذارد” سوت این جهاد را به صدا در می آورد. جالب است كه اين پاسخي به شعار مردم است كه “توپ تانك بسيجي ديگر اثر ندارد”. گويي معادله بر عكس شده است!

این سخنان به روشنی حاکی از ابعاد وحشت الهام و همه سران این رژیم از انقلاب مردم و جنبش اعتراضی کارگران است. اینها میدانند و به چشم خود دارند می بینند که  چگونه کل جامعه و مراکز کارگری به حالت انفجار در آمده است و از آن به هراس و تقلا افتاده اند، تا بلکه راه نجاتی بیایند.  لب سخنان الهام در واقع همان بخش دوم گفته هایش است. لب سخنش اینست که  بسیجیان کارخانه ها را فتح کنند تا در وقت لازم وارد عرصه جهاد با کارگران شوند.  واقعیت اینست، که جنبش کارگری خود یک فاکتور مهم در اوضاع سیاسی جامعه بوده و تا همین جا نقش تعیین کننده ای در تغییر توازن قوا به نفع مبارزات کل جامعه و کشیده شدن اوضاع به وضع پر تلاطم کنونی داشته است. بعبارت روشنتر وزن جنبش کارگری کمر این جنایتکاران را خرد کرده است و میدانند که متحد شدن سراسری جنبش کارگری حول خواستهای سراسری شان، خواستهایی که کل جامعه را پشت خود بسیج خواهد کرد، چگونه بساط این جانیان دزد را جمع خواهد کرد. نمونه کوچک آنرا در اهواز در جریان اعتراض کارگران لوله سازی خوزستان دیدند و دیدند که چگونه وقتی کارگران در اعتراض به حقوق های معوقه خود به خیابان آمدند، مردم به صف آنان پیوستند و این مبارزات توانست فضای شهر را دگرگون کند. برای همین است که الهام از “جهاد در موقع لازم” سخن میگوید. الهام در واقع دارد از جهاد بسیجیان با کارگران و با انقلاب مردم سخن میگوید.  الهام از اعتراضات گسترده کارگری که در نهایت حرف آخر را خواهند زد سخن میگوید و برای تقابل با آن بسیج میدهد. اینها تجربه انقلاب ٥٧ و نقش کارگران نفت در آن انقلاب را دارند. میدانند که چگونه وقتی کارگران با تمام قدرت به میدان آمدند، جنبش انقلابی مردم با شعار کارگر نفت ما رهبر سر سخت ما، بساط رژیم شاه را جمع کرد و امروز همین جنبش است که در کارخانجات و محیط های کار هر روز قویتر دارد به جلو می آید و کل حکومت را به هراس و تقلا انداخته است. الهام دارد میگوید، بسیجیان کارخانجات را باید فتح کنند، تا کارگر جرات نکند برای بیرون کشیدن دستمزدهای به سرقت برده شده اش از حلقوم این جنایتکاران تکان بخورد، برای اینکه در شرایطی که به آخر سال نزدیک میشویم و مساله تعیین حداقل دستمزد برای سال آتی داغ میشود، در شرایطی که  گرانی بیداد میکند و تا همین جا بحثهای حول طرح “هدفمند کردن یارانه ها “و سپردن قیمت ها به بازار، تورم را به سطح بیسابقه ای بالا برده است، کارگر با خواست افزایش حقوق و دستمزدش جلو نیاید. الهام و همه سران این رژیم میدانند و می بینند که چگونه جامعه و بویژه محیط های کارگری از اعتراض میجوشد، و برای همین است که از فتح کارخانجات سخن میگوید. طبعا بسیجیان مورد خطاب الهام باید منافعی در انجام این جهاد و در فتح کارخانجات داشته باشند، اینجاست که الهام از فتح کارخانجات  در دوران خصوصی شدن سخن میگوید و وعده اش به بسیجیان این است که  با این کار میتوانند قدرت اقتصادي واقعي كشور را در دست بگيرند و نگذارند به گفته ایشان،  اقتصاد به دست گروه‌هاي خاص انحصارطلب و سرمايه‌سالار بيفتد. خوب بدین ترتیب با تحقق یافتن رویاهای کودکانه  الهام و با فتح کارخانجات بدست بسیجیان، هم میتوان لشکر امام را برای جهاد با کارگران و انقلاب بحالت آماده باش داشت. هم در دعواهای درونی رژیم، غنایم بیشتری به جیب زد.

معنا و مفهوم خصوصی سازی نیز امروز بطور واقعی برای همه کارگران روشن است. حصوصی سازی یعنی بازگذاشتن دست صاحبان کارخانجات به استثمار وحشیانه کارگران و به گرو کشیدن مزد کارگر و سرکوب اعتراضش. در حاکمیت جمهوری اسلامی، سالهای سال است که کارگر را  تحت عنوان خصوصی سازی بین مراجع مختلف پاسکاری میکنند و  تحت عنوان اینکه مواد اولیه نیست،  کارخانه سود نداده است، و اینکه میخواهیم اشتغال ایجاد کنیم و غیره پدر کارگر را در آورده اند و بزرگترین تهاجم را به زندگی و معیشتش وارد کرده اند.  اکنون هم اشاره الهام به “دوران خصوصی سازی کارخانجات”، تداوم به همین توحش و تحمیل بردگی کار به کارگران است. اما اینبار به قدرت بسیجیان و تبدیل کارخانجات به اردوگاههای اجباری کار و زیر سر نیزه بسیجیان قرار است این کار انجام گیرد. قوانینش را هم از قبل دارند آماده میکنند. طرح قراردادهای جدید کار و رسمیت دادن به این شکل از استخدام برده وار کارگر و قرار دادهای سفید امضا که هم اکنون در دست است، یکی از همین قوانین است که قانون ضد کارگری کارشان را تکمیل میکند. طبعا به گفته الهام وقتی هم که لازم شد، بسیجیان که صاحبان کارخانجات هستند و با این طرح  منافع مستقیم تری نیز در سرکوب کارگران دارند، به میدان خواهند آمد و نه تنها سودهای کلانشان را بلکه کل نظام را نجات خواهند داد.

واقعیت اینست که نه کارخانجات و نه جنبش انقلابی مردم فتح شدنی نیستند. دیگر دیر است. این سخنان در واقع فریادها و رجزخوانی های فرمانده ایست که دارد شکستش را اعلام میکند. واقعیت اینست که جمهوری اسلامی هراس کرده است و همه این طرحها و صحبت ها بیان این ترس و وحشت و قدرت ما کارگران است. جمهوری اسلامی دیگر جایی ندارد و رفتنی است. این را مردم با شعار هر روزه مرگ بر دیکتاتور و شعارهای جمهوری اسلامی نمیخواهیم، زندانی سیاسی آزاد باید گردد دارند به روشنی بیان میکنند. این را در همین سیزده آبان دیدیم و در شانزده آذرها و به مناسبت های مختلف می بینیم.

اما سخنان الهام بعنوان یکی از سران رژیم، بیش از هر چیز نشان دهنده قدرت ماست. باید این قدرت را دید و با اتکا به آن حول خواستهای سراسری مان متحد شویم. باید اعلام داشت که نه تنها کارخانجات توسط بسیجیان رژیم فتح شدنی نیست، بلکه تمام نیروهای سرکوبگر رژیم را از کارخانجات بیرون میکنیم. باید با ایجاد تشکلهایمان، با برپایی منظم مجمع عمومی مان و تبدیل آن به تنها مرجع تصمیم گیری در کارخانجات و اعمال اراده کارگران، صف اعتراض خود را قدرتمند تر کنیم و بساط بسیج و حراست و شوراهای اسلامی و همه را از کارخانجات جمع کنیم. برای ما تفاوتی نمیکند که کارخانه خصوصی باشد، یا دولتی، ما خواستهایمان را میخواهیم و بر روی آنها پافشاری میکنیم. ما میخواهیم به این بساط استثمار و نابرابری پایان دهیم و خودتان و قوانین کارتان همه را به زباله تاریخ خواهیم انداخت. جمهوری اسلامی باید برود. این حرف ما و همه مردم امروز در ایران است. در مجامع عمومی مان قطعنامه و بیانیه دهیم و اعلام کنیم که تمامی دستمزدهایمان را از حلقومتان بیرون میکشیم و کوتاه نمی آییم و به اتکای نیروی وسیع اجتماعی مان، به اتکا خانواده ها و مردم شهرمان بیرون بیاییم و نه تنها دستمزدهایمان را نقد کنیم، نه تنها طرح های بیکار سازی و قرارداد موقت و غیره شان را به شکست بکشانیم، نه تنها همکاران دستگیر شده خود را از زندان آزاد کنیم، بلکه با مبارزه وسیع خود خواهان آزادی فوری همه زندانیان سیاسی شویم. در قطعنامه هایمان اعلام کنیم که ما دیگر حاضر به زندگی زیر خط فقر نیستیم و در برابر این گرانی و طرح سرکیسه کردن مردم تحت عنوان “هدفمند کردن یارانه ها” می ایستیم و دستمزد ما باید فورا افزایش یابد و حداقل دستمزدها در گام اول نباید کمتر از یک میلیون باشد و بر ده خواست فوری مردم تاکید بگذاریم. امروز بهترین فرصت است که صف اعتراض خود را حول خواستهای سراسری مان متحد و قدرتمند کنیم. به این جنایتکاران فرصت ندهیم

انترناسيونال ٣٢٥، ١٣ آذر ٨٨.*

.

به فراخوان علی نجاتی در همبستگی با کارگران نیشکر هفت تپه با تمام قدرت پاسخ دهیم

علی نجاتی رئیس هیات مدیره ی سندیکای هفت تپه طی نامه ای  در ١٦ آبان خطاب به همه کارگران، آنها  را به همبستگی با کارگران نیشکر هفت تپه فراخواند. موضوع از این قرار است که تا هم اکنون چهار نفر از اعضای هیات مدیره ی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به اسامی فریدون نیکوفرد،جلیل احمدی، قربان علیپور و محمد حیدری مهر روانه ی زندان شده اند و هم اکنون در زندان دزفول بسر میبرند. و در چند روز آینده علی نجاتی را نیز روانه زندان خواهند کرد.

علی نجاتی در این نامه تکان دهنده بر اینکه این کارگران برای به دست آوردن حقوق خود و دفاع از مطالبات کارگان تلاش کرده اند و اکنون محکوم و زندانی شده اند، تاکید میگذارد. او در رابطه با نامه اعتراضی که در رابطه با این احکام و این سرکوبها ، سندیکای نیشکر هفت تپه به سازمان جهانی کار داده است میگوید که ما میدانیم که اینها از بیحقوقی کارگران در ایران باخبرند، اما اتمام حجب کردیم و پرسیدم که آیا اقدامی خواهند کرد؟!. و همانجا بر اینکه ایجاد تشکل های کارگری حق مسلم کارگران است تاکید کرده و از کارگران میخواهد که با آنها اعلام همبستگی کنند. او میگوید او و همکارانش ٦ ماه در زندان خواهند بود و هشت ماه است از کار اخراج بوده است و بدین ترتیب شماره حسابی به نام خود اعلام میکنند، تا با کمک به خانواده های این کارگران حمایت خود را از خواستها و مبارزات این کارگران، و دفاع از حق تشکل برای کارگران اعلام کنند.

باید وسیعا به حمایت علی نجاتی از رهبران کارگران نیشکر هفت تپه پاسخ داد. نامه علی نجاتی، نمونه ای از رشد و بلوغ جنبش کارگری است. الگویی است برای جنبش کارگری که بایستد و از دستاوردهایش دفاع کند. بایستد و با اعلام همبستگی کارگری برای متشکل شدن و پیش برد قدرتمند مبارزات برحقش تلاش کند. سازمانی چون سازمان جهانی کار را که همواره در کنار جمهوری اسلامی ایستاده و با آن مماشات کرده است، را به چالش بکشد، و بر حقوق انسانی کارگران تاکید بگذارد.

بطور واقعی کارگران نیشکر هفت تپه طی چند سال مبارزات پرشورشان الگوهای خوبی از مبارزه در مقابل جنبش کارگری گذاشته اند و نقش چشمگیری در پیشروی های آن داشتند. این کارگران با مبارزات متحدانه شان نیروی جدیدی به مبارزه برای نقد کردن دستمزدهای پرداخت نشده که پدیده ای اجتماعی و سراسری در ایران است بدهند. این کارگران طی مبارزاتشان با کشاندن مبارزاتشان به مرکز شهر شوش و بسیج مردم منطقه و همراه کردن خانواده هایشان، توانستند نیروی قدرتمندی شوند و تشکل خودشان سندیکای نیشکر هفت تپه  را با قدرت اتحادشان شکل دهند و در زمینه سازمانیابی توده ای کارگری به عنوان امر خود کارگران الگو باشند. این کارگران توانستند با به خدمت گرفتن قدرت مجمع عمومی کارگری و حفظ اتحادشان در برابر فشار های کارفرما و دولت بایستند. الگویی باشند برای بیرون کردن نیروهای سرکوبگر از کارخانجات و در اعتراضی جمعی رییس حراست را از کارخانه بیرون انداختند. و نیز وقتی رهبرانشان را محاکمه میکردند، به خیابانها آمدند و با شعار کارگر زندانی آزاد باید  گردد، کار دادگاه جمهوری اسلامی را متوقف کردند.

اکنون نيز کارگران نیشکر هفت تپه تنها با اعتراضات و تجمعات خود و با جلب حمايت وسيع مردم شهر و منطقه و خانواده هاي کارگران ميتوانند جلوي اين تعرضات را بگیرند. اهمیت نامه علی نجاتی در جلب همبستگی وسیع کارگران را نیز در همین جا باید دید.

بايد وسيعا به احکام صادر شده برای کارگران نیشکر هفت تپه  اعتراض کرد. بايد خواهان لغو پرونده هاي تشکيل شده براي کارگران نيشکر هفت تپه و احکام صادر شده براي آنان و آزادي فوري و بدون قيد و شرط تمامي دستگيرشدگان اخير و زندانيان سياسي از زندان شد. و برای پیشبرد این مبارزه، همانطور که علی نجاتی رییس سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه فراخوان داده است، باید با کمک های مالی خود به خانواده های این کارگران و صندوق اعلام شده از سوی او کاری کنیم که نگذاریم دغدغه  و نگرانی مالی مانع تداوم مبارازت بر حق این کارگران در دفاع از حق تشکل و دستاوردهایی که در مبارزاتشان داشته اند، و در واقع دستاوردهای کل جنبش کارگری است، داشته باشند.

٥٠٠٠ کارگر نيشکر هفت تپه بهمراه خانواده ها و با جلب حمايت وسيع کل جامعه، نيروي وسيعي هستند که ميتوانند نه تنها جمهوري اسلامي را به عقب نشيني و لغو پرونده هاي تشکيل شده براي همکارانشان و احکام زندان براي آنان وادار کنند، بلکه خواهند توانست صف مبارزه براي آزادي تمامي زندانيان سياسي از زندان و باز کردن درب زندانها را قدرتمند تر سازند.

من در زیر جهت اطلاع رسانی بیشتر ضمنا  تاکید بر حمایت وسیع  از فراخوان کارگران نیشکر هفت تپه در همبستگی با مبارزات آنان، گزارشی از آخرین وضعیت کارگران نیشکر هفت تپه و احکام صادر شده برای آنان و نیز متن فراخوان علی نجاتی در همبستگی با کارگران نیشکر هفت تپه  را می آورم:

. ٥ تن از کارگران نيشكر هفت تپه كه كارگران معترض و نمايندگان منتخب و محبوب كارگران نيشكر هفت تپه که  اعضاي هيات مديره سنديكاي آنان هستند، به اسامي علي نجاتي، فريدون نيکوفر، قربان علي پور، جليل احمدي و محمد حيدري پور، بخاطر مبارزاتشان در سال ٨٦ در اعتراض به دستمزدهاي پرداخت نشده و ديگر مطالباتشان و بخاطر تلاش براي ايجاد تشکل خود، سنديکاي نيشکر هفت تپه به احکام زندان محکوم شده اند. بنا به حكم دادگاه شعبه ١ انقلاب دزفول، براي ٥ نفر اول ٦ ماه حبس تعزيري و ٦ ماه حبس تعليقي و براي محمد حيدري پور چهار ماه حبس تعزيري و هشت ماه حبس تعليقي حکم صادر شده است.  این احکام جنایتکارانه توسط دادگاه تجدید نظر مورد تایید و جهت اجرا به دادگاه اجراي احکام ارجاع شده است. همچنين بر اساس اين احکام اين کارگران بمدت سه سال از هر گونه فعاليتي در دفاع از حقوق انساني خود و همکارانشان منع شده اند و روز سه شنبه ٢٨ مهر ماه حراست کارخانه نيشکر هفت تپه طي اعلاني که آنرا در تابلوي اعلانات نصب کرده بود اين ٥ نفر را به کارخانه ممنوع الورود کرد.

به گزارش وب لاگ سنديکاي کارگران نيشکر هفت تپه، درراستاي اجراي احکام زندان صادر شده برای کارگران نیشکر هفت تپه، قبل از ظهر روز ١٤ آبان فريدون نيکوفر و جليل احمدي دو تن از اعضاي هيئت مديره سنديکاي این کارگران به محل حراست فراخوانده شده و همانجا توسط نيروهاي انتظامي دستگير وبه زندان منتقل شدند. دوتن دیگراز اعضای سندیکای هفت تپه روانه زندان شدند. همچنین روز شنبه ١٦ آبان   دو تن  دیگرازاعضای سندیکای هفت تپه بنامهای قربان علیپور ومحمدحیدری مهربعدازاینکه خودرا به دادگاه شهرستان شوش معرفی کردند، ازطریق شعبه اجرای احکام دادگاه به زندان شهرستان دزفول منتقل شدند. بنابه گزارشها، تحت همين فشارها علي نجاتي رئيس هيئت مديره سنديکاي نيشکر هفت تپه بيش از ٢٠ سال است که در اين شرکت كار ميكند، از کار اخراج و  بيش از ٦ ماه است که از حقوق و مزايا محروم و هر آن در خطری دستگیری و زندان است.

هم اکنون احکام زندان موضوع اعتراض اين کارگران است.   روز ١٨ مهر بود که کارگران اين کارخانه در اعتراض به اين احکام دست به تجمعي اعتراضي زدند و مديريت شرکت به بهانه کمبود نقديگي، پاسخي به اعتراض کارگران نداد. هم اکنون احکام زندان موضوع اعتراض اين کارگران است.

کارگران نيشکر هفت تپه خواستار لغو احکام صادر شده زندان برای رهبران و نمایندگان محبوبشان و آزادی فوری کارگران دسگیر شده از زندان و به رسمیت شناختن تشکلشان  هستند.  کارگران در همین اعتراضاتشان تهدید کردند که در صورتيکه خواسته هاي آنها تحقق نيابد آنها در روزهاي آينده اقدام به اعتراضات گسترده خواهند زد. سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه نیز در دوم آبانماه ٨٨ ، در حالیکه هر کدام از اعضای هیات مدیره آن، هر آن خطر دستگیر و زندان رفتن تهدیدشان میکند، طی نامه ای به سازمان جهانی کار و سامانهای کارگری در سراسر جهان، ضمن محکم کردن صدور احکام برای اعضای این سندیکا، بر حق مسلم خود حق داشتن تشکل خود، سندیکا، و تاکید بر خواستها و اعتراضات برحقشان، خواهان محکوم کردن سرکوب و فشار بر روی کارگران و صدور احکام زندان برای کارگران نیشکر هفت تپه، در سطح بین المللی و فشار آوردن بر حکومت ایران برای لغو این احکام میشوند.

صدور احكام زندان با اعتراض ديگر مراكز كارگري نيز روبرو شده است. در همين رابطه اتحاديه آزاد كارگران ايران طي اطلاعيه اي در ٣٠ مهر ماه تحت عنوان” سياست سرکوب و زنداني کردن کارگران راه به جايي نخواهد برد” اين احكام را محكوم كرده است. و در بخشي اﯼ اطلاعيه مينويسد:” اتحاديه آزاد کارگران ايران صدور حکم زندان بر عليه کارگران نيشکر هفت تپه و ارجاع آن جهت اجرا به دادگاه اجراي احکام را قويا محکوم ميکند و خواهان لغو فوري و بي قيد و شرط اين احکام و آزادي عموم فعالين صنفي و عقيدتي و اعتراضات اجتماعي در بند از زندان و پايان دادن به تعقيب قضائي آنهاست و از اعضاي خود و عموم کارگران در سراسر کشور ميخواهد تا متحدانه بر عليه به زندان افکندن کارگران نيشکر هفت تپه به اعتراض بر خيزند و با سازمان دادن حمايتهاي وسيع و همه جانبه از آنان و خانواده هايشان، سد محکمي را در برابر يورش حاميان سرمايه به اين کارگران ايجاد کنند. “.

همچنين سنديكاي كارگران شركت اتوبوسراني واحد طي اطلاعيه اي صدور احكام زندان براي كارگران نيشكر هفت تپه را محكوم كرده و در بخشي اﯼ آن مينويسد:” سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومه ضمن محکوم کردن احکام صادره براي فعالين سنديکاي کارگران نيشکر هفت تپه ، خواستار آزادي همه فعالين کارگري از جمله ابراهيم مددي و منصور اسالو ، فرزاد کمانگر ، مهدي فراحي فراحي شانديزو لغو احضارهاي فعالين کارگري دستگير شده در روز جهاني کارگر مي باشد”.

در همین رابطه جمعی از کارگران ایران خودرو صدور احکام زندان برای کارگران نیشکر هفت تپه و دستگیری آنها را طی اطلاعیه ای محکوم کردند.

در نتیجه این تلاش ها دبير كل کنفدراسيون بين المللي اتحاديه هاي کارگري، در اعتراض به احكام زندان براي كارگران نيشكرهفت تپه نامه اي خطاب به خامنه اي داده است که در آن مینویسد:”من اين نامه را از جانب کنفدراسيون بين المللي اتحاديه هاي کارگري (آي تي يو سي) که نمايندگي بيش از ١٧٠ ميليون کارگر را در سراسر جهان دارد که شامل کشور اسلامي نيز مي باشد به عنوان اعتراض نسبت به مجازاتهاي دادگاه برعليه رهبران اتحاديه هاي کارگري، آقايان علي نجاتي، فريدون نيکوفرد، محمد حيدري مهر، قربان عليپور، نجات دهلي و جليل احمدي براي شما مينويسم”. او در این نامه  بر لغو احکام صادر شده برای کارگران و حق داشتن تشکل تاکید میگذارد.*

 

فراخوان علی نجاتی  رئیس هیات مدیره ی سندیکای هفت تپه کارگران را به هبستگی با کارگران نیشکر هفت تپه

فراخوان به همبستگی کارگری

کارگران!

تا به امروز چهار نفر از اعضای هیات مدیره ی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به نام های فریدون نیکوفرد،جلیل احمدی، قربان علیپور و محمد حیدری مهر روانه ی زندان شده اند و هم اکنون در زندان دزفول محبوس میباشند.

دستگاه قضایی در چند روز اینده، دوره ی حبس مرا نیز به من تحمیل خواهد کرد.

ما برای به دست آوردن حقوق خود و دفاع از مطالبات بر حق کارگران هفت تپه و به دست اوردن کمترین امکانات معیشت و حقوق انسانی تلاش کرده ایم. اما ما محکوم و زندانی میشویم.

ما در چند روز پیش نیز نامه ای سرگشاده به سازمان جهانی کار نوشتیم و رونوشت آن را به تمام نهاد های کارگری و حقوق بشری و رسانه ها، ارسال کردیم.

ما میدانیم که انها از بی حقوقی که بر کارگران ایران تحمیل میشود با خبر هستتند. میدانیم که قرار نیست کسی جز خود کارگران به داد ِ خودشان برسد. اما ما اتمام حجت کردیم و از انان پرسیدیم که آیا بیخبرید؟ آیا اقدامی خواهید کرد؟

میدانیم که نتیجه، اقدام موثری از سوی آنان نخواهد بود.

ما میدانیم که ایجاد تشکل های مستقل کارگری حق مسلم کارگران است.

در حالی که کارفرماها آزادانه تشکل دارند، کارگرانی که تشکل های مستقل کارگری خود را بنا میکنند محکوم و زندانی میشوند.

ما اعتقاد داریم به جز تلاش های خود کارگران و اتحاد و همبستگی میان انان، ما کارگران موفق نخواهیم شد به خواسته ها و مطالبات خود دست یابیم.

من و دیگر همکارانم در سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، برای مدت شش ماه در زندان محبوس خواهیم بود.

در مدت هشت ماه ای که من را از کار اخراج کرده بودند کم نبودند کارگرانی که علاوه بر حمایت های روحی خود، در حد توانشان کمک های مادی کردند. این کمک ها اگر چه بسیار کمتر از حقوق دریافتی سابق من بود اما برای من از هزاران هزار کمک دیگر با ارزش تر بود زیرا نشان از ان داشت که کارگران به درستی میدانند که من و دیگر همکارانشان برای دفاع از حقوق انان تلاش میکرده ایم. به همین خاطر من بنا بر اعتقادم تنها کمکی که دریافت کردم کمک از کارگران بود. مبلغ ان اگر چه کمتر از حدی بود که حتی سطح زندگی سابق مرا حفظ کند اما، بسیار با ارزش بود.

این کمک ها به جای هر نهاد و مکان و کسان دیگری مرا مدیون به همکاران کارگر من میکرد.

امیدواریم که این امر به شکل یک سنت کارگری در میان دیگر کارگران رواج پیدا کند.

تا روزی که فقط اخراج شده بودم، به همان کمک های دوستان ِکارگر آشنا با خود بسنده کردم. اما امروز علاوه بر من چهار کارگر دیگر نیز از دریافت حقوق خود محروم میشوند.

دوستان زیادی پرسیده اند که کارگرانی که امکان تماس چهره به چهره با خانواده های این پنج کارگر زندانی را ندارند چگونه میتوانند برای همبستگی کارگری، کمک های مالی خود را برای رساندن به خانواده هایشان به انان برسانند.

در ساعت ۱۱:۴۵ امروز پیش از انکه دو نفر دیگر از دوستانم به دادگاه و زندان فرستاده شوند، با اخرین تماس و توافقی که با انان و دیگر همکارانم انجام شد، قرار بر این شد که شماره حسابی به نام اینجانب اعلام شود تا کمک های مالی ارسالی از سوی کارگران به آن واریز شود و از آن طریق، مبالغ ِ کمک شده به خانواده های این پنج کارگر پرداخت شود. (که این شماره حساب متعاقبا اعلام میشود).

ما میخواهیم به جای هر کمک مالی از هر طریق، فقط و فقط از حمایت های کارگری برخوردار شویم.

کارگران!

امروز، روز حمایت از کارگرانی است که در هفت تپه برای احقاق مطالبات کارگری، تلاش کردند و از سوی کارگران هفت تپه به نمایندگی در یک تشکل مستقل انتخاب شدند و امروز تنها به خاطردفاع از حقوق کارگری خود به زندان محکوم شده اند.

بدون شک، فردا و فرداهای بعد که ما در زندان نباشیم، ما نیز در انجام این وظیفه ی کارگری سهیم خواهیم بود.

پیشاپیش از حمایت ها و تلاش های کارگران هفت تپه و دیگر کارگران تشکر میکنم و امیدوارم با اتحاد و همبستگی هر چه بیشتر در راه ایجاد تشکل های مستقل کارگری خود تلاش کنیم تا بتوانیم به حقوق و خواسته های برحق خود دست پیدا کنیم.

به امید اتحاد روزافزون کارگران

علی نجاتی

رئیس هیات مدیره ی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

شنبه ۱۶ ابان ماه

انترناسيونال ٣٢٢، ٢٢ آبان ٨٨

 

 

١٦ آذر روزی در تداوم روزهای انقلاب به استقبالش برویم

١٣آبان پرشوری را پشت سر گذاشتیم. و اکنون ١٦ آذر روز دانشجو، روز اعتراض وسیع و سراسری در پیش است. اکنون دیگر چنین روزهایی، نه تنها بعنوان مناسبتهایی که سنتا در آن اعتراضاتی شکل میگیرد، بلکه بعنوان روزهایی در تداوم انقلاب مهم است و این کل جامعه است که به استقبالش میرود. به عبارتی روشنترمردم  از همه این فرصتها برای بیان اعتراضاتشان استفاده میکنند، و اکنون که در کوران انقلابی هستیم، این روزها جایگاه و معنای دیگری پیدا میکند. بویژه اینکه شانزده آذر تاریخ درخشانی دارد. و در واقع هميشه روز انقلاب و شعارهاي انقلابي و اعتراضي و آزاديخواهانه بوده است. ١٦ آذر که روز دانشجوست هر سال بیشتر رنگ اعتراضی و رادیکال و سرنگوني طلبي بخود گرفته است. ما شاهد شانزده آذر های سرخ با شعارهای یا سوسیالیسم یا بربریت بوده ایم. ما شاهد شانزده آذر هایی بوده ایم که در قطعنامه هایش بر خواستهای پايه اي و انساني كارگران و زنان و كل مردم تحت ستم تاكيد گذاشته است. ١٦ آذر در تمام سالهای اخير بر آزادی و برابری و حقوق برابر زن و مرد و همبستگی جنبش دانشجويي با جنبش كارگري و جنبش زنان و اعتراضات  بخش های مختلف جامعه تاکید داشته است و سوسیالیسم را فریاد زده است. ما شاهد شانزده آذر هایی بوده ایم با شعارهای آزادی، برابری، هویت انسانی، یک کره زمین، یک انسان، رهایی زن رهایی جامعه است. شانزده آذرهایی که به مبارزات مردم در جامعه رنگ انسانی و چپ داده است. از همین رو هر ساله نزدیک شدن ١٦ آذر به عنوان یک روز آزادیخواهی وبرابری طلبی کابوسی برای جمهوری اسلامی بوده است. اکنون این روز مهم با چنین تاریخی در دل انقلابی که به جلو میرود، فرا میرسد و میتوان انتظار داشت و پیش بینی کرد که شانزده آذر امسال نسبت به هر سال متفاوت باشد و رنگ خود را به عنوان روز آزادی و برابری به انقلاب مردم برند. میتوان انتظار داشت که ١٦ آذر با شعارهای رادیکال، با قطعنامه هایی که انسانیت را فریاد میزند، نقطه اوج دیگری در جنبش انقلابی ما باشد.  در یک کلام شانزده آذر امسال از فضاي انقلابي و شور و اعتراضات گسترده در جامعه تاثير ميگيرد و در عين حال ميتواند بر اين انقلاب تاثير مهمي بگذارد و رنگ و جهت راديكال و انساني و چپ خودرا هرچه بيشتر به آن بدهد.

ما در شرایطی ١٦ آذر را برگزار میکنیم که همانطور که بالاتر اشاره کردم، اتفاقی مهم چون ١٣ آبان را پشت سر گذاشتیم. در  ١٣ آبان مردم رادیکال تر از همیشه بیرون آمدند و با شعارهای مرگ بر دیکتاتور، جمهوری اسلامی نمیخواهیم، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، مرگ بر خامنه ای و دیگر شعارهای اعتراضی شان آنچنان لرزه ای ایجاد کردند، که در کل حکومت و اپوزيسیون درون حکومتي و راست بیرون حکومت آنچنان وحشت و هراسی ایجاد کرد که دارند از اینکه برنده این جنگ کیست و از اینکه مردم از جمهوری اسلامی و موسوی عبور کردند، سخن میگویند. بویژه ١٣ آبان با وارد شدن نیروی دانش آموزان به صحنه، ابعاد دیگری به خیزش انقلابی مردم داد. در این روز مردم با شعارهای چون “خامنه ای قاتله، نظامش هم باطله”. ، “مرگ بر اصل ولایت فقیه”، ” نه موسوی، نه احمدی، آزادی برابری”،  و با شعار  “مرگ بر قانون اساسی جمهوری اسلامی” آب پاکی ریختند بر روی دست همه کسانیکه فکر میکردند میتوانند با تاکید بر قانون اساسی جمهوری اسلامی، و بعنوان جنبش سبز ، سر انقلاب را زیر آب کنند.

بدنبال این اتفاق سیاسی مهم است که امروز بسياري از رسانه هاي وابسته به نيروها و دولتهاي غربي نظير صداي آمريكا و بي بي سي و بسياري از روزنامه هاي بورژوايي در غرب و در خود ايران دارند به این حقیقت اذعان میکنند که  مردم از جمهوری اسلامی و از موسوی و از قانون اساسی  اش عبور کرده اند. بعبارت دیگر اتفاقی که در ١٣ آبان افتاد، چنین رسانه هایی را وادار کرد که علیرغم  تصویری که تا کنون سعی میکردند، از  انقلاب مردم ایران تحت عنوان جنبش سبز بدهند تا  رهبری اش را نیز به موسوی و کروبی و رهبران اپوزیسیون جناح ناراضي حکومتي ببخشند، اکنون دیگر به گونه دیگری ار این جنبش سخن بگویند. فواد صادقی مدیر مسئول سایت توقیف شده بازتاب و از مسوولان سایت تازه تاسیس آینده در ١٧ آبان، در اظهاراتی تحت عنوان هزینه هنگفت امنیتی و تخریب شده چهره کشور در سطح افکار عمومی جهانی،  هشدار میدهد که “بازنده ما هستیم”.  و باز تحت عنوان  اینکه موج سبز در سطح میدانی، رادیكالیزه شده است، و نیروهای معترض تندرو میدان بیشتری برای تأثیرگذاری یافته‌اند و افراد عادی معترض  نیز كه بیش از این رفتاری ملایم داشتند، به اقدامات و شعارهای رادیكال تمایل پیدا كرده‌اند، نگرانی و وحشت خود را بیان میکند. در همین رابطه يونايتدپرس در گزارش خود تحت عنوان “دانشجويان؛ رهبران واقعى” مینویسد، که آنچه که تحلیلگران به نام جنبش سبر در ایران خوانده اند، مظهر یک انقلاب دانشجویی است، نه محصول کار مقامات اصلاح طلبی که رژیم را به چالش کشیده اند. همه این اظهارات نشانگر اتفاق بزرگی است که در ١٣ آبان افتاد. دارند از انقلاب سخن میگویند. دارند از عبور مردم از جمهوری اسلامی و آنچه به آن جنبش سبز اطلاق کردند و موسوی و قانون اساسی و غیره سخن میگویند. دارند به رنگ انسانی ورادیکال این انقلاب معترف میشوند و از اینکه صدای انقلاب ما در سطح جهان انعکاس یافته سخن میگویند. بله در ١٣ آبان انقلاب ما با شعارهایش تعین بیشتری یافت و با رزمندگی و روحیه بالای اعتراضی اش، وارد فاز دیگری شد.

بدنبال چنین اتفاق مهمی و در تداوم روزهای انقلامان است که میرویم تا ١٦ آذر را بعنوان یک روز اعتراض بزرگ و سراسری گرامی بداریم. در واقع بخشی از سازماندهی اعتراض وسیع در شانزده آذر، در همان روز سیزده آبان انجام گرفت و همانجا قرار و مدار شانزده آذر نیز گذاشته شد. جدا از اتفاقی که در ١٣ آبان گذشت، یک فاکتور مهم دیگر که در واقع مرکز ثقل ١٦ آذر نیز هست. دانشگاههاست. واقعیت اینست که از شروع سال جدید و اعتراضات پر جوش دانشجویان در دانشگاههاي مختلف  یک فاکتور مهم در تداوم فضای اعتراض در سطح جامعه بوده است. دانشگاهها به استقبال ١٣ آبان رفتند و اکنون مبارزات دانشجویی با شدت جريان دارد و جلو میرود. دانشجویان به تبعیض جنسیتی معترض شدند و شعار دادند، تبعیض جنسیتی بیحرمتی شخصیتی است. دانشجویان شعار دادند، زندانی سیاسی آزاد باید گردد و یک موضوع اعتراض هر روزه شان آزادی فوری دانشجویان زندانی و همه زندانیان سیاسی است. دانشگاهها همچنان به عنوان سنگر آزادی در جنب و جوش است. و ابعاد گسترده و بیسابقه این مبارزات باعث شده، که امروز دارند از رهبری دانشجویان رادیکال بر انقلاب جاری و نقش زنان و مردان جوانان در صف مقدم مبارزات مردم سخن میگویند. بدین ترتیب همه چیز حاکی از اینست که شانزده آذر میتواند روزی تاریخی در تداوم روزهای انقلابمان باشد و باید با تمام قدرت به استقبالش برویم.

برای ١٦ آذر چه بکنیم:

١- با اعتراضات گسترده و فشرده خود به استقبال شانزده آذر برویم. شانزده آذر فرصتی است که نه تنها دانشجویان بلکه بخش های دیگر جامعه، کارگران، معلمان و زنان و بخش های مختلف مردم خود را برای یک روز اعتراض وسیع آماده کنند و با خواستهایشان و با قطعنامه هایشان این روز را به یک روز اعتراض گسترده تبدیل کنند. کارگرانی که دستمزدهایشان را نگرفته و به حقوق زیر خط فقر معترضند، معلمانی که سالهاست خواستهایشان را فریاد میزنند و تا کنون پاسخی نگرفته اند، همه و همه باید بیرون بیایند و صدای اعتراض خود را بلند کنند. باید انقلابمان را گامی دیگر به جلو ببریم. باید از این فرصت ها استفاده کنیم و ما  مردم که از فقر و بی تامینی و سرکوب و جنایات رژیم چنین به خشم آمده ایم، میلیونی به خیابانهای بیاییم و آزادی و برابری و انسانیت را فریاد بزنیم. رفاه و شادی و زندگی انسانی را فریاد بزنیم. آزادی زندانیان سیاسی را فریاد بزنیم. بگوییم جمهوری اسلامی نمیخواهیم. بگوییم مرگ بر دیکتاتور و بار دیگر با همان شعارهای ١٣ آبان، نه موسوی، نه احمدی، آزادی برابری، اعلام کنیم که نمیگذاریم انقلابمان را به بیراهه برید و آنرا عقیم کنید. بگوییم خامنه ای قاتله، کل نظامش باطله. و همه حرفمان را بزنیم.  ١٦ آذر و چنین روزهایی فرصتی است که کارگران لوله سازی خوزستان که ماهها دستمزد نگرفته اند، کارگران نیشکر هفت تپه که ٤ نفر از رهبرانشان را بخاطر مبارزه برای حقوق اولیه خود به زندان انداخته اند و کارگر مخابرات راه دور و غیره و غیره بیرون بیایند و در کنار صف میلیون مردم با قدرت خواستهای خود و زندگی انسانی را فریاد بزنند.

٢- با شعار نویسی و با پخش تراکت و با ايجاد گفتمان گسترده بر سر خواستهایمان، به استفبال ١٦ آذر برویم و فضای سیاسی ١٦ آذر را بسازیم.  برای این کار:

– در و دیوار را پر از شعار کنیم. با شعارنويسي اعصاب و روحيه سركوبگران و حاكمين را خرد كنيم. شعارهای مرگ بردیکتاتور، جمهوری اسلامی نمیخواهیم، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، زندگی انسانی حق مسلم ماست، آزادی برابری هویت انسانی، و شعارهایی که در ١٣ آبان دادیم، نه موسوی، نه احمدی، آزادی برابری از جمله شعارهاییست که میتوانیم همه جا را با آنها پر کنیم و بصورت تراکت و بیانیه خواستهایمان را علام کنیم.

– از هم اکنون قطعنامه ویژه شانزده آذر، قطعنامه انقلابمان را بنویسیم و بر ده خواست فوری خود تاکید بگذاریم و آنرا در همه جا پخش کنیم. اعلام خواستهایمان بصورت قطعنامه و بیانیه، گام مهم دیگری در تعیین دادن به انقلابمان است. قطعنامه هایی که در آن بر حقوق پایه و اساسی خود، بر خواستهایی چون ده خواست فوری که ما اعلام کردیم و در راسش محاکمه سران جنایتکار این رژیم و آزادی زندانیان سیاسی قرار دارد، تاکید گذاشته شده است.

– از هم اکنون با شعار دهی شبانه و فریاد مرگ بر دیکتاتور، جمهوری اسلامی نمیخواهیم، زندانی سیاسی آزاد باید گردد فضای اعتراض و مبارزه را تداوم بخشیم.

٣- شانزده آذر امسال طبعا دیگر  شروع حرکتش صرفا از دانشگاهها نخواهد بود، بلکه امسال مردم از همه محلات و از سراسر شهر به خیابانها خواهند آمد و این روز را به روز اعتراض وسیع خود تبدیل خواهند کرد. و این اتفاقی است که نه تنها در تهران بلکه در همه شهرها شاهدش خواهیم بود. و باید در تمام محلات در تمام شهرها، هسته ها و جمع های محلات خود را برای تدارک این روز آماده کنند و هر کجا که جمع های محلات شکل نگرفته اند، شکل گیرند و سازماندهی این روز بزرگ را در دستورش بگذارد.

٤- شانزده آذر بايد مثل يك بمب صدا كند. بايد كاري كنيم كه بار دیگر فیلم ها و گزارشات شانزده آذر چشمان جهان را به این انقلاب انسانی ما خیره کند، گزارشدهی و پخش اخبار اعتراضاتمان را سازمان دهیم و همین جا فعالینی که در صف جلوی این اعتراضات هستند را فرامیخوانم که با حزب خودشان حزب کمونیست کارگری ایران تماس برقرار کنند تا با هم به استقبال روزی بزرگ و تاریخی برویم. زنده باد انقلاب

انترناسيونال ٣٢٢،  ٢٢ آبان ٨٨.*

كارگران لوله سازي خوزستان راه نشان ميدهند

مصاحبه با شهلا دانشفر

كاظم نيكخواه: تظاهرات و اعتراضات كارگران لوله سازي خوزستان و حمايت مردم اهواز از آنها بسيار مهم و قابل توجه است. دوست دارم قبل از هر سوال ديگري از شما بخواهم كه تصويري بطور خلاصه از اين حركت بدهيد.

شهلا دانشفر: کارگران لوله سازی خوزستان یک هفته است که هر روز به خیابان می آیند، راهپیمایی میکنند و خواست خود را فریاد میزنند و با کشاندن اعتراض خود به خیابان، توانستند فضای سیاسی شهر را عوض کنند و حمایت وسیع مردم را به خود جلب نمایند. کارگران لوله سازی خوزستان با پلاکاردهایشان، با شعار ده ماه حقوق کارگر پرداخت باید گردد به خیابان آمدند و این حرکت اعتراضی، خیلی سریع به اعتراض مردم علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد و با پیوستن مردم به کارگران، صف تظاهرات آنها به چند هزار نفر رسید. مردم اهواز وسیعا و با خوشحالی این موضوع را دنبال میکردند و  در این اعتراضات شعارهای مرگ بردیکتاتور، مرگ برسرمایه دار، یا مرگ یا عدالت، فرماندار بی عرضه استعفا استعفا،  مرگ بر نیروی انتظامی در مرکز شهر اهواز طنین انداز شد. نکته قابل توجه در مبارزه کارگران لوله سازی خوزستان، اتحاد و همبستگی و به کار گیری اشکالی از مبارزه بود که توانست توجه و حمایت مردم شهر را بخود جلب کند و این کارگران را برای پیگیری خواستشان در موقعیت قدرتمندتری قرار دهد. به این معنی که شکل اصلی این حرکت، بیرون بردن اعتراض از کارخانه به خیابان و به میان مردم بود. کارگران هر روز در وسط شهر در خیابان نادری اجتماع برپا میکردند، و همانجا در جمعشان تصمیم گیری کرده و  برنامه اعتراض روز بعدشان را روشن میکردند. بدین ترتیب برپایی هر روزه مجمع عمومی یک نقطه قوت دیگر حرکت اعتراضی کارگران لوله سازی خوزستان بود. خلاصه اینکه در ادامه این راهپیمایی ها و تظاهراتها بود که روز ٤ آبان ، در همان اول صبح تعدادی از کارگران این کارخانه دستگیر شدند و نیروی انتظامی با محاصره کارگران مانع پیوستن مردم به صف اعتراض آنان شد. اما کارگران اعلام کردند که روز بعدش نیز به خیابان خواهند آمد و تا خواستشان پاسخ نگیرد به تظاهراتشان ادامه خواهند داد. و سرانجام روز ٥ آبان هنگامیکه کارگران در کارخانه جمع شده بودند، تا مثل روزهای دیگر به بیرون از کارخانه بروند و راهپیمایی کنند، نیروی انتظامی وسیعا در محل مستقر شد و مانع خارج شدن کارگران از کارخانه گردیدند. ضمن اینکه سراسیمه از گسترش بیشتر این حرکت اعتراضی به سطح شهر، در این روز سرهنگ خلفیان از مقامات نیروی انتظامی به میان کارگران رفت و وعده داد که تا دو روز آینده دستمزد یک ماه کارگران و بعد هم بتدریج تمام طلبهایشان پرداخت خواهد شد. کارگران دستگیر شده نیز از بازداشت آزاد شدند. بدین ترتیب کارگران موقتا به ادامه تظاهرات خود در مرکز شهر اهواز خاتمه دادند. و اعلام کردند در صورتیکه تمام طلبهایشان پرداخت نشود در اشکال گسترده تری به اعتراض خود ادامه خواهند داد. بدین ترتیب می بینید، که مبارزه کارگران لوله سازی خوزستان بطور واقعی یک قدرتنمایی از جانب کارگران بود و به کل کارگران و کل مردم در سطح جامعه راه نشان داد. کارگران لوله سازی خوزستان متحد و یکپارچه ایستادند و با جلب حمایت مردم توانستند کاری کنند که همکاران دستگیر شده شان فورا آزاد شوند و سرانجام با قول پرداخت حقوقهایشان موقتا به اعتراضشان خاتمه دادند. طبعا همانطور که خود کارگران لوله سازی اعلام کرده اند، مساله پایان نیافته است و  کارگران لوله سازی خوزستان باید برای اولتیماتوم خود زمان تعیین کنند تا آنها را سر نداونند وطی بیانیه ای به دولت و کارفرما اعلام کنند که اگر به وعده خود عمل نکردند، دوباره اعتراضشان را از سر گیرند و این بار با خانواده هایشان و باز هم در وسط شهر، در  قلب شهر اهواز اعتراض خود را به پیش خواهند برد. همچنین این مهم است که وقتی این کارگران با چنین استقبال از سوی مردم اهواز روبرو میشوند، ضمن قدردانی از حمایت پر شور آنان،  طی بیانیه ای مردم را از تصمیم خود و چگونگی ادامه مبارزه شان مطلع نگاه دارند. در هر حال من از همین فرصت استفاده میکنم و به سهم خودم به کارگران لوله سازی خوزستان و به مردم اهواز درود میفرستم و دست سازماندهندگان و رهبران این حرکت اعتراضی مهم را بگرمی میفشارم.

كاظم نيكخواه: بنظر شما اهميت و جايگاه اين حركت چيست؟

شهلا دانشفر: حرکت کارگران لوله سازی خوزستان به نظرمن یک اتفاق سیاسی مهم در این هفته بود که به نوبه خود نوید دهنده به میدان آمدن قدرت کارگران است. این کارگران قبلا هم بارها و بارها در رابطه با دستمزدهای پرداخت نشده خود تجمعات اعتراضی برپا کرده، به خیابان آمده و راهپیمایی کرده اند. اما آنچیزی که این حرکت را از اعتراضات قبلی این کارگران متمایز میکرد، شرایط سیاسی امروز است. در شرایطی که ما با یک خیزش انقلابی در سطح جامعه روبروییم، در شرایطی که مردم مترصد فرصت هستند تا بیرون بیایند و اعتراضشان را بیان کنند، در شرایطی که شعار مرگ بر دیکتاتور، شعار هر حرکت و اعتراضی در دانشگاه و خیابان و در همه جاست، راهپیمایی کارگران لوله سازی خوزستان، ظرفیت این را پیدا میکند که به یک حرکت سیاسی مهم تبدیل شود و نشان دهد که چگونه انقلاب به عمق جامعه و به خواستهای پایه ای مردم کشیده شده است. این اتفاق در عین حال وزن و جایگاه اعتراضات کارگری را در متن اوضاع متحول امروز به نمایش گذاشت و نشان داد كه وقت آنست كه كارگران بطور متحد و متشكل و سراسري دست به اعتصاب و تظاهرات و راهپيمايي بزنند و بر خواستهاي انساني خود كه خواستهاي همه مردم است تاكيد بگذارند.

كاظم نيكخواه: تا چه حد فكر ميكنيد اين نمونه يعني راهپيمايي و تظاهرات و جلب حمايت مردم از اعتراضات كارگران، به يك الگوي همه گير و سراسري در ميان كارگران در سراسر ايران تبديل شود؟

شهلا دانشفر: همانطور که قبلا هم اشاره کردم، به نظرمن اعتراضات کارگران لوله سازی خوزستان میتواند به یک  الگوی موفق همه گیر و سراسری در میان کارگران و در سراسر ایران تبدیل شود. مبارزات کارگران لوله سازی خوزستان در واقع به کل کارگران و کل جامعه راه نشان داد. نقطه قدرت اعتراضات کارگران لوله سازی خوزستان اتخاذ شیوه هایی از اعتراض و مبارزه بود، که مبارزه را از کارخانه به خیابان ها و به قلب شهر اهواز کشاند و توانست فضای کل شهر را تحت تاثیر خود قرار دهد.  بویژه مساله ای چون خواست دستمزدهای پرداخت نشده، مساله بخش عظیمی از کارگران در مراکز مختلف کارگری است و عین این اتفاق و حتی گسترده تر از آن در بسیاری از مراکز کارگری در تهران و در بسیاری از شهرها میتواند رخ دهد.  حرکت کارگران لوله سازی خوزستان نشان داد که امروز کارگران با کشاندن اعتراضات خود به خیابانها، میتوانند، فضای سیاسی شهرها را به تحرک درآورند و در موقعیت بسیار قدرتمند تری قرار گیرند. در تداوم چنین مبارزاتی است که کارگران میتوانند نه تنها دستمزدهای خود را نقد کنند و علیه بیکارسازیها بایستند و خواهان افزایش فوری دستمزدها و دیگر خواستهای صنفی خود  گردند، بلکه پرچمدار خواستهایی چون، محاکمه سران جنایتکار رژیم بخاطر سرکوب و جنایاتشان و آزادی فوری تمامی زندانیان سیاسی و دیگر خواستهای سیاسی خود و کل جامعه باشند و ده خواست فوری مردم را که ما همواره بر روی آنها تاکید گذاشته ایم، را فریاد بزنند.

به عبارت روشنتر شما میتوانید تصور کنید که اتفاقی که در شهر اهواز افتاد، عینا و در ابعاد گسترده تری میتواند در سراسر ایران روی دهد و دامنه اش بسیار فراتر رود. از جمله هم اکنون کارگران مخابرات راه دور در شیراز ٩ ماه است دستمزد خود را نگرفته اند و در همین هفته در ٤ آبان کارگران این کارخانه در مقابل استانداری استان فارس دست به تجمع اعتراضی زدند و با سر دادن شعارهائی چون “زندگی و معیشت حق مسلم ماست”، “بخش خصوصی شدیم بیكار و بی پول شدیم” دست به اعتراض زدند. همینطور، صبح روز ٢ آبان، كارگران چینی البرز در اعتراض به عدم پرداخت٤ ماه حقوق وعده های دروغین كارفرما، برای مدتی جاده اصلی شهر صنعتی البرز را مسدود كردند و در همین روز کارگران متروي تهران در اعتراض به عدم پرداخت چند ماه حقوق خود به مدت يکساعت و نيم دست به اعتصاب هشداري زدند و مسئولين شركت متروي تهران يك ساعت پس از شروع اعتصاب، سراسيمه اعلام كردند كه طي چند روز آينده تمام طلبهاي كارگران پرداخت خواهد شد. همینطور کارگران خباز سنندج و سقز نیز با خواست افزایش حقوقهایشان اولتیماتوم به اعتصاب داده اند و دهها مرکز کارگری دیگر در اعتراض و مبارزه هستند. معلمان هم بیش از یک دهه است که در اعتراض هستند و هنوز هیچیک از خواستهایشان پاسخ نگرفته است. بنابراین می بینید که چگونه همه مراکز کارگری و کل جامعه در حالتی انفجاری قرار دارد. در چنین شرایطی نقش و جایگاه اعتراضات کارگری را به روشنی میتوان دید. نقش طبقه کارگر بعنوان طبقه ای که میخواهد استثمار نباشد، فقر نباشد، نابرابری نباشد، و بطور واقعی میتواند پرچمدار خواستهای کل جامعه علیه فقر و گرانی و بیحقوقی و برای داشتن جامعه ای انسانی باشد.

كاظم نيكخواه: الان چندين ميليون نفر از كارگران با فشار و سختي و مشقت ناشي از نپرداختن دستمزدها مواجهند. اين وضعيت فشار سنگيني را بر خانواده هاي كارگري گذاشته است. كه يك نمونه اش همين كارگران لوله سازي خوزستان هستند كه بخشي تا ١٣ ماه حقوق خودرا نگرفته اند. آيا بنظر شما راهي وجود دارد كه در قدم اول كارگران بتوانند از طريق آن خودرا از اين فشار خلاص كنند تا بتوانند به خواستهاي ديگر خود فكر كنند و در مورد آنها اقدام كنند؟ شما چه راهي را مقابل آنها ميگذاريد؟

شهلا دانشفر : همانطور که اشاره کردم و شما هم تاكيد كرديد هم اکنون چندین میلیون نفر از کارگران با معضل دستمزدهای پرداخت نشده روبرو هستند. آنهم در شرایطی که سطح دستمزد کارگر یک چهارم تا یک پنجم خط فقریست که خود رژیم اعلام کرده است و این جنایتکاران حتی همان دستمزد ناچیز را هم ماهها به کارگر نمی پردازند و به گرو میگیرند. نتیجه عملی این مساله در زندگی کارگر و چندین میلیون خانواده کارگری، اینست که کودکان بیشتری از چرخه تحصیل خارج شده و به تعداد کودکان کار و خیابان اضافه میشود، نتیجه اش سو تغذیه، گرسنگی و فقر و فلاکت بیشتر بخش عظیمی از مردم جامعه است و نتیجه اش بی مسکنی و محرومیت از درمان و بهداشت و  برخورداری از اولیه ترین نیازهای جامعه این کارگران و خانواده هایشان است. خانواده های بسیاری هستند که بخاطر همین وضعیت از هم می پاشند. دچار افسردگی و بیماریهای روحی میشوند. جوانانشان اسیر اعتیاد و هزار بدبختی میشوند. بنابراین مساله دستمزدهای پرداخت نشده، آنهم در چنین ابعادی خود یک مساله کاملا اجتماعی است. تازه این تنها کارگران نیستند که با این مساله روبرویند. معلمان حق التدریس، پرستاران، بازنشستگان و بخش های دیگر جامعه نیز هستند که با معضل حقوق های پرداخت نشده روبرویند و بارها اخبار اعتراضاتشان را شنیده ایم. مبارزه علیه این تهاجم و نقد کردن دستمزدها  یک گام فوری برای رهایی از این فلاکت است. چنین مبارزاتی ظاهرا مبارزه ای صنفی قلمداد میشود. اما همواره دیده ایم که همه این مبارزات بطور واقعی چالش جمهوری اسلامی بوده است. به این معنی که وقتی کارگر بیرون می آید و خواستش را مطرح میکند، او را سر میدوانند و در تداوم مبارزاتش، با نیروی انتظامی و سرکوب روبرو میشود.  و هر گاه نیز این اعتراضات به  تظاهراتی چند هزار نفره تبدیل شده است،  فورا رنگی  سیاسی بخود گرفته و شعارهایش به شعارهایی علیه حکومت تبدیل شده است. نمونه آن مبارزات معلمان بود که سه سال پیش در تظاهرات هزاران نفره ای که مقابل مجلس داشتند، شعار ٢٨ سال گذشت پول نفت کجا رفت، معیشت منزلت حق مسلم ماست ، از جمله شعارهای آنان بود. بویژه اینکه امروز داریم در اوضاعی انقلابی از این اعتراضات صحبت میکنیم و نمونه لوله سازی خوزستان در همین هفته را نیز شاهد بودیم. بنابراین از همه این صحبت ها میخواهم این نتیجه را  بگیریم که اتفاقا طرح فشرده همین خواستها از سوی کارگران، معلمان، و بخش های مختلف جامعه نه تنها  شرایط را برای طرح دیگر خواستها فراهم و ممکن میسازد، بلکه به خیزش انقلابی مردم شدت و عمق بیشتری می بخشد.

در یک کلام میخواهم براین نکته تاکید بگذارم که امروز دیگر هیچ مطالبه ای صنفی نیست. هر حرکت و اعتراضی سیاسی است و فورا به حرکتی اجتماعی تبدیل میشود. از همین رو باید فرصت را دریافت.  بطور مثال امروز باید همه مراکزی که کارگران با دستمزدهای پرداخت نشده روبرویند، همه مراکزی که کارگران یا بیکارسازیها درگیرند، و در هر کجا که تعرضی صورت میگیرد، باید کارگران حول همان خواستی که دارند، دست به اعتراض بزنند و با کشاندن اعتراض خود به جامعه و به میان مردم، خود را برای پیش کشیدن دیگر خواستهایشان آماده کنند. در همین رابطه امروز یک خواستی که همه کارگران میتوانند حول آن متحد شوند، خواست دستمزد حداقل یک میلیون و نقد کردن دستمزدهای پرداخت نشده است. کارگران در همین اعتراضات هر روزه خود که بر سر مسایل مختلف دارند، میتوانند که  خواست افزایش حقوق ها در گام اول یک میلیون را در راس خواستهایشان قرار دهند. و  ما شاهد اعلام اعتصابات اخطاری از سوی مراکز مختلف کارگری در رابطه با این خواست باشیم. از جمله همین امروز کارگران لوله سازی خوزستان باید اعلام کنند که ما نه تنها دستمزدهای عقب افتاده خود را طلب میکنیم، بلکه با توجه به گرانی و بویژه حذف همان چندرغاز سوبسید از کالاهای اساسی، سطح دستمزدمان نباید از یک میلیون تومان کمتر باشد.

اجازه بدهید بازهم مثال دیگری بزنم. امروز بطور واقعی اعتراضات کارگری الگوهای خوبی از مبارزه دارد بدست میدهد. یک نمونه آن باز در همین هفته،  فراخوان جمعی از کارگران، به نام کمیته همبستگی ایجاد سندیکای کارگران ساختمانی بود. فراخوان برای ١٣ آبان به عنوان یک روز عمومی اعتراض با شعارهای استبداد نابود است، انقلاب پیروز است،  آزادی، برابری، حکومت کارگری، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، شکنجه و اعدام ملغی باید گردد،   و دیگر شعارها، که در آن  جامعه به اعتراض گسترده علیه جنایات این رژیم و رهایی از این جهنم فراخوان داده شده است. امروز وقت اینست که کارگران با اشکال مختلف و بصورت انواع و اقسام نهاد و تشکل ها به جامعه فراخوان دهند و در صف جلوی اعتراضات و خواستهای جامعه قرار گیرند. امروز وقت اینست که کارگران در همه مراکز کارگری مجامع عمومی خود را به عنوان محلی برای تصمیم گیری جمعی خود و متحد شدنشان بدست گیرند و متشکل و متحد حول خواستهایی سراسری گرد آیند.

خلاصه اینکه همه مساله اینجاست که رهبران کارگری باید خطیر بودن این شرایط، را دریابند و از فرصت مطلوبی که امروز برای پیشبرد مبارزات خود و جلب حمایت کل جامعه وجود دارد بیشترین استفاده را برای طرح خواستهای اساسی خود سود جویند. و مهمتر از همه در چنین شرایطی بیش از هر وقت ضروریست که کارگران در حزب سیاسی خود، متشکل و متحد شوند. و من همین جا  کارگران کمونیست و رادیکال و رهبران کارگری را فراخوان میدهم که بیایید و وسیعا در حزب کمونیست کارگری ایران، در حزب خودشان متشکل شوند و در همه مراکز کارگری واحدهای حزب را شکل دهند

انترناسيونال ٣٢٠،  ٨ آبان ٨٨،  . *

ارتباط حذف یارانه ها و پرونده کهریزک!

یک بحث داغ این یکی دو هفته، مساله موافقت مجلس با حذف “یارانه کالاهای اساسی” است. حذف همان چندرقاز یارانه ای که به کالاهایی چون گندم، برنج، شکر، روغن تعلق میگرفت. تصمیمی جنایتکارانه که هدفش تحمیل فقر و بدبختی بیشتر بر گرده جامعه است. حسن ونای عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در گفتگو با رادیو فردا در رابطه با این تصمیم میگوید:” قیمت تمام شده هر کیلو آرد در کشور ٥٠٠ تومان است، ولی آرد به قیمت هر کیلوپنج تومان در اختیار تولید کنندگان قرار میگیرد، و این مابه تفاوت باید بتدریج اصلاح شود”.  معنی عملی این صحبت ها و تاثیر آن بر زندگی و معیشت کل جامعه روشن است. قرار است قیمت نان و متعاقب آن قیمت کالاهای دیگر صد برابر افزایش یابد. جالب اینجاست در این میان پرویز سروری نماینده مجلس اسلامی در گفتگو با خبرنگاران هنگامی که از غرفه ” تابناک” در نمایشگاه مطبوعات دیدن میکرد زير فشار سوالات در مورد كهريزك قرار گرفت و در پاسخ اين سوال كه چرا اين پرونده ها به تاخير افتاده ميگويد مشغول طرح يارانه ها بوديم كه فوريت داشت و نرسيديم مساله كهريزك را دنبال كنيم! بعبارت ديگر مجلس اسلامی مشغول سرکیسه کردن مردم بوده و وقت رسیدگی به جنایات کهریزک را نداشته است. يك عده اي در كهريزك مشغول جنايت بوده اند و يك عده اي هم در مجلس. في الواقع تصویب حذف یارانه ها از کالاهای اساسی، آن هم در شرايطي كه فقر و فلاكت و دستمزدهاي زير خط فقر بيداد ميكند، جنایتی دیگر از سوی جمهوری اسلامی است و هنوز پرونده کشتارشان در کهریزک روی میز است، که  مجلس اسلامی با تصویب این لایحه عملا نان را هم از سفره مردم جمع میکند.

صحبت پرویز سروری به نکته مهم دیگری نیز اشاره دارد كه در مورد ماجراي “طرح يارانه ها” نيز ميتواند براي رژيم درس آموز باشد. آنهم وحشت این حضرات از ماجرای کهریزک است. اینها با سیاست ارعاب و شوک و کشتار کهریزک خواستند انقلاب مردم را عقب زنند، مردم ایستادند و با شعار توپ تانک شکنجه دیگر اثر ندارد جوابشان را دادند. و امروز رژیم در برابر این جنایات و فشار مردم مانده است. فرياد و جنبش محاکمه سران این رژیم مدتهاست شروع شده است. و در همین هفته مادران جانباختگان اخیر، مادر ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی، اشکان سهرابی، مسعود هاشم زاده ، بهزاد مهاجر و امیر جوادی فر در گفتگویی با سايت خبري “روز”همگی بر این تاکید داشتند که عاملین و آمرین کشتار اخیر باید محاکمه شوند و اگر پاسخشان داده نشود، موضوع را جهانی خواهند کرد. موضوعی که  بطور واقعی  جهانی شده است و امروز هر جا که مقامات جمهوری اسلامی در برابر خبرگزاری های جهانی قرار میگیرند، مساله قتل ندا آقا سلطان بعنوان سمبل کشتارهای اخیر و پرونده کشتار کهریزک اولین سوالاتی است که در مقابلشان قرار میگیرد و این حضرات در برابر این سوالات لکنت زبان میگیرند. از همین رو تلاش دارند از این موضوع طفره روند، و بطور مثال خامنه ای که خود فرمانده کل قوا و فرماندهنده  این کشتارها بود، اعلام کرد که کهریزک را نباید عمده کرد، مسایل مهمتری در کار است. بله اینها از کهریزک وحشت دارند، از جنبش انقلابی مردم وحشت دارند. و اینکه امروز پرویز سروری پرونده کهریزک و سرمشغولی مجلس اسلامی بر تصویت حذف یارانه ها را کنار هم میگذارد بیش از هر چیز بر این حقیقت اشاره دارد که اینها دو پرونده از جنایات رژیم است که برایش گران تمام میشود و کل بساطش را در هم می پیچد.

از جمله در همین رابطه حسن سبحانی نماینده پیشین مجلس اسلامی طی نامه ای  به لاریجانی رییس قوه قضاییه  جمهوری اسلامی،  ضمن هشدار نسبت به تبعات اجتماعی اجرای لایحه “هدفمند کردن یارانه ها”، خواستار اتخاذ تدابیر لازم از سوی مسئولان قوه قضاییه میشود. او اعتراف مهمي ميكند و و آن اينكه جمهوري اسلامي و نظام ناعادلانه حاكم است كه توليد كننده مجرمين است. و اينكه مجرمين خود قربانيان حكومت و نظام اسلامي سرمايه هستند. به اين جملات دقت كنيد: “اینجانب از هم اكنون صحنه‌های محاكمه انسان‌های شریف بسیاری را می‌بینم كه متأثر از اجرای این قانون گرفتار پی‌آمدهای ركود، تورم، بیكاری، از هم پاشیدگی خانواده‌ها، عدم امكان و فرصت رسیدگی به تربیت فرزندان، سوء رفتارهای فردی و اجتماعی و… گردیده و بعضاً در هیأت “مجرمان” تن به قضاوت‌هایی داده‌اند كه بر آن است آنان را تأدیب و از وقوع جرم‌های بعدی پیشگیری نماید و قضات محترمی را می‌بینیم كه هر چند در محضر داد‌گاه ، مجرمان متأثر از آثار منحوس تورم و بیكاری و فقر را محاكمه می‌نمایند.”

آري آنانكه كه بعنوان مجرم توسط حكومت اسلامي محاكمه ميشوند قربانيانند و آنانكه محاكمه ميكنند خود مجرم و جنايتكارند. اين حقيقت را امروز دست اندركاران حكومت هم فهميده اند.*

انترناسيونال ٣٢٠، ٨ آبان ٨٨

تظاهرات کارگران لوله سازی و مردم اهواز

در این هفته شاهد اتفاق سیاسی مهمی در شهر اهواز بودیم. اتفاقی که در طول خیزش انقلابی مردم ویژگی داشت. اتفاقی که حاکی از عمق مبارزات مردم و نوید بخش به میدان آمدن قدرت کارگران بود. در ٣ روز ٢٨، ٢٩ و ٣٠ مهر کارگران لوله سازی خوزستان در اعتراض به ده ماه دستمزد پرداخت نشده خود، در مسیر ٢٤ متری تا نادری  در وسط شهر اهواز دست به راهپیمایی زدند و مردم این شهر کارگران را حمایت کردند و به صف اعتراضشان پیوستند. حرکت اعتراضی ای که ادامه خواهد داشت و تمام شهر را به حرکت درآورده است و مردم همه جا از آن سخن میگویند.  در این حرکت اعتراضی مردم با شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر سرمایه دار، زندگی در ایران حق مسلم ماست. یا مرگ یا عدالت، دولت کودتا استعفا ، استعفا، استاندار بی عرضه استعفا استعفا، صدای اعتراض خود را بلند کردند و جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. بدین ترتیب کارگران لوله سازی خوزستان به کل جنبش کارگری و جنبش انقلابی در کل جامعه راه نشان دادند.

اتفاقی که در اهواز افتاد بیش از هر چیز نشانگر واقعیت امروز جامعه ایران است. واقعیت اینست که هر حرکت و اعتراضی در شرایط انقلابی امروز ظرفیت این را دارد که به حرکتی اجتماعی و گسترده و به موضوع اعتراض کل جامعه تبدیل شود. خصوصا خواستهای کارگران علیه دستمزدهای پرداخت نشده، علیه تعرضات هر روزه رژیم به زندگی و معیشتشان و علیه گرانی و دستمزدهای نازل و علیه بیکاری و غیره مسایل کل جامعه است. مسایلی که امروز موضوع اعتراض هر روزه کارگران و کل جامعه است. امروز بهترین فرصت است که این اعتراضات را به خیابان کشید، مردم را به حمایت از این اعتراضات فراخواند و در سطح سراسری به حرکت درآمد. اتفاقی که در اهواز افتاد میتواند الگویی برای همه کارگران در همه شهرها باشد.

اکنون بسیاری از مراکز کارگری، با مساله دستمزدهای پرداخت نشده روبرویند. همین هفته قبل در ٢٠ مهر ماه بود که کارگران مخابرات راه دور در شیراز در اعتراض به ٩ ماه حقوق معوقه خود در وسط این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند. این کارگران در مرکز این شهر چندین بار تجمع اعتراضی داشته اند. باید با فراخواندن مردم به حمایت از این مبارزات، کل شهر شیراز را همچون شهر اهواز به تکان در آوریم. همین کار را میتوان در تمام شهرها انجام داد. یا بطور مثال در نیشکر هفت تپه ٥ نفر از رهبران کارگران به اسامی علی نجاتی، فریدون نیکوفر، قربان علیپور، جلیل احمدی، محمد حیدری  را احکام زندان داده اند. حراست کارخانه حتی آنها را ممنوع الورود به کارخانه اعلام کرده است. ٥٠٠٠ کارگر نیشکر هفت تپه با خانواده هایشان و مردم شهر نیروی عظیمی هستند که میتوانند در مقابل این گستاخی بایستند. میتوانند رژیم را عقب برانند و وادارشان کنند که این احکام را لغو کنند و با مبارزه خود رهبرانشان را به سر کار بازگردانند. میتوانند با خواست زندانی سیاسی آزاد باید گردد، پرچمدار مبارزه برای آزادی تمام زندانیان سیاسی از زندان باشند.

همچنین  گرانی و افزایش سرسام آور قیمت ها، دستمزدهای زیر خط فقر و گرسنگی و بی درمانی و بی مسکنی، بیکاری و عدم تامین شغلی، همه و همه مسایل کل جامعه است. در اوضاع انقلابی امروز بهترین فرصت است که کارگران جلو بیایند و  پرچمدار خواستهای کل جامعه باشند.

در همین هفته جمهوری اسلامی طرح حذف یارانه ها را که دو سال است دارند دور آن می چرخند و جرات عملی کردنش را ندارند، تصویب کرد. قیمت گاز و آب و برق و نان و همه چیز قرار است چندین برابر شود. مجلس اسلامی موافقت خود را با حذف چندرقاز یارانه ای که به برخی کالاهای اساسی مثل گندم، شکر، برنج، روغن پرداخت میشد، اعلام کرده است. مردم بی پناه و بی تامین در چنگال گرسنگی و فقر بیشتر رها شده اند، کارگران در همه شهرها میتوانند در صف اول مبارزه علیه این تعرضات باشند. میتوان از الگوی اعتراض کارگران لوله سازی اهواز و جلب حمايت مردم درس گرفت. امروز بیش از هر وقت شرایط فراهم است که اعتراض خود را به بیرون از کارخانه و به قلب جامعه ببریم و با جمع شدن در میادین شهرها و با راهپیمایی و فراخواندن مردم به حمایت از خواستهایمان کل جامعه را با خود همراه کنیم. نکته مهم اینست که امروز کارگران در موقعیتی هستند که میتوانند با کشاندن مبارزاتشان به خیابان و جلب حمایت وسیع جامعه پرچمدار خواستهای کل جامعه باشند.

خلاصه کلام اینکه مبارزه کارگران لوله سازی خوزستان و اتفاقی که در شهر اهواز افتاد،  حاکی از اینست که طبقه کارگر با وزن سنگینش دارد به میدان می آید و امروز بهترین فرصت است که با ایجاد تشکل های خود و ایجاد شوراهای واقعی خود و با ایجاد انواع و اقسام تشکل هایمان مثل سندیکا و غیره صف خود را قدرتمند تر کنیم  و با خواستهایمان جلو بیاییم. يك حركت مهم و اساسي در اين رابطه پيوستن توده هرچه وسيعتري از كارگران به حزب طبقاتي خويش حزب كمونيست كارگري است. رهايي كارگران از كل اوضاع پر مشقت و استثمارگرانه موجود در گرو پيوستن به حزبي است كه سياستها و برنامه اش تماما ترجمان كل آرزوهاي طبقه كارگر براي خلاص شدن از محروميت و استثمار سرمايه داري است. وظیفه رهبران کارگری است که فرصت را دریابند  و از این فرصت استفاده کنند و در همه جا کارگران را حول حزب طبقاتي خويش و حول خواستهای سراسری ای چون زندانی سیاسی آزاد باید گردد، دستمزدهای باید فورا افزایش یابد و افزایش دستمزدها در گام اول یک میلیون، حق مسلم ماست، و ده خواست فوري انقلاب متحد كنند و به ميدان بياورند

انترناسيونال ٣١٩، ١ آبان ٨٨.*