شهلا دانشفر

خوش آمديد

Category Archives: مقالات 2007

خواست آزادي زندانيان سياسي٬ یک اولویت

براي آزادي دانشجويان دستگير شده با تمام قوا تلاش کنيم

روز ١٢ آذر رژيم اسلامي در هراس از فرارسيدن شانزده آذر٬ روزي  که سنتا به روز اعتراض عليه جمهوري اسلامي تبديل شده است٬ به دانشجوياني که در تدارک برگزاري مراسم شانزده آذر بودند و اعلام کرده بودند که اين روز را در سه شنبه ١٣ آذر برگزار خواهند کرد٬  يورش برد و نزديک به ١٤ نفر را دستگير کرد. اما اين يورش نه تنها دانشجويان را به عقب نراند٬ بلکه در همه جا زمزمه اينکه قرار ١٣ آذر به قوت خود باقيست و تا آزادي تمامي دستگير شدگان دست از مبارزه برنخواهند برداشت٬ در همه دانشگاهها بلند شد. بدين ترتيب در ١٣ آذر عليرغم اين دستگيريها٬ عليرغم فضاي پليسي اي که رژيم در دانشگاهها حاکم کرده بود و عليرغم استقرار نيروي انتظامي در مقابل دانشگاه تهران و در دانشگاههاي مختلف٬ در تهران بيش از هزار دانشجو با  شعارهاي آزادي برابري٬ جنگ نه٬  دانشگاه پادگان نيست٬ مرگ بر ديکتاتور٬ مرگ بر استبداد٬ احمدي پينوشه ايران شيلي نميشه٬ دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد٬ رهايي زن رهايي جامعه است٬ بار ديگريک شانزده آذر قدرتمند و سرخ را به نمايش گذاشتند. برگزاري ١٣ آذر يک موفقيت مهم و يک قدرتمنايي بزرگ در برابر سياست سرکوب رژيم بود.  در اين حرکت اعتراضي دانشجويان خواهان آزادي فوري دستگير شدگان شدند٬ همبستگي خود را با جنبش کارگري و جنبش آزادي زن اعلام داشتند٬ خواهان آزادي کارگران زنداني محمود صالحي٬ منصور اسانلو و ديگر کارگران در بند شدند.  در اين حرکت اعتراضي دانشجويان بار ديگر نشان دادند که تلاشهاي رژيم براي ارعاب جامعه راه به جايي نميبرد و بر عزم خود براي پيشبرد اعتراضاتشان و براي آزادي تمامي زندانيان سياسي به نمايش گذاشتند. اما شانزده آذر تمام نشده است.  دانشجويان اعلام کرده اند که نه تنها در شانزده آذر بلکه تا وقتي دانشجويان زنداني و همه زندانيان سياسي آزاد نگردند٬ به اعتراضاتشان ادامه خواهند داد. بدين ترتيب دستگيريهاي وسيع در ميان دانشجويان و فشار هر روزه بر روي دانشجويان معترض٬  خواست آزادي زندانيان سياسي را به يک خواست فوري در ميان دانشجويان تبيدل کرده است. خواستي که در تجمعات مختلف٬ از آغاز سال جاري تا کنون دانشجويان آنرا فرياد زده اند.

محوري شدن خواست آزادي دانشجويان دستگير شده و تمامي زندانيان سياسي٬ در اعتراضات دانشجويي بطور واقعي نشانگر فاز جديدي در جنبش اعتراضي در جامعه است.  مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي امروز به روشني يعني آزادي بدون قيد و شرط سياسي٬ آزادي بدون قيد و شرط بيان و عقيده٬ يعني خفقان نه٬ يعني سانسور نه٬ يعني حق تشکل٬ يعني حق اعتصاب٬ يعني حجاب نه٬ يعني آپارتايد جنسي نه٬ يعني برداشتن چماق سرکوب از روي سر جامعه براي ساختن دنيايي آزاد و برابر. و اينها همه آن خواستها ي سراسري است که مبارزات کل جامعه را به هم پيوند ميدهد. اين ها همه خواستهاي جامعه ايست که براي تحقق آنها در التهاب مبارزه ميسوزد و مدتهاست که با مبارزات هر روزه خود حکم به رفتن اين رژيم داده است. و این همان جامعه اي که در مناسبت هاي مختلف شعارهاي آزادي برابري٬ يا سوسياليسم يا بربريت را فرياد ميزند. در برابر رشد چنين جنبش اعتراضي است که رژيم همواره با دستگيري و ارعاب و به محاکمه کشيدن بخش هاي مختلف معترض جامعه و با چماق زندان و شکنجه٬  تلاش دارد مبارزات موجود را به عقب براند.

مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي در واقع سنگر بندي جامعه در برابر تهاجمات رژيم است. مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي و مبارزه براي آزادي دستگير شدگان در هر حرکت و اعتراضي٬ يک حلقه کليدي در متحد نگاهداشتن صف مبارزه است.

از همين رو هم اکنون مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي به يک عرصه مهم مبارزه  در ميان دانشجويان٬ کارگران٬ معلمان و فعالين جنبش آزادي زن و بخش هاي مختلف جامعه تبديل شده است و بطور واقعي خواست آزادي بدون قيد و شرط  زندانيان سياسي٬ امروز بيش از هر وقت پيوستگي مبارزات و خواستهاي سراسري بخش هاي مختلف جامعه به هم را بيان ميکند. بايد وسيعا به اين مبارزه و به اين خواست پيوست. براي  آزادي دانشجويان دستگيرشده٬ براي آزادي محمود صالحي٬ ابراهيم مددي٬ منصور اسانلو و  فريدون نيکوفر يکي از کارگران نيشکر هفت تپه که دو روز پيش به زندان دزفول منتقل گرديد و  نيز براي  لغو احکام زندان براي معلمان و کارگران و ديگر دانشجويان و انسانهاي آزاديخواه و بازگشودن درب زندانها٬ بايد يک مبارزه متحد و سراسري را به پيش برد. بايد هم اکنون با توجه به دستگيري هايي که در دانشگاهها صورت گرفته است٬ از بخش هاي مختلف جامعه در قبال اين بازداشتها عکس العمل فوري نشان داده شود. بايد هم اکنون ما شاهد نامه هاي اعتراضي نسبت به همه اين دستگيري ها و براي آزادي تمامي زندانيان سياسي باشيم. بايد با تجمعاتمان و با اعتراضاتمان اين مبارزه را هر چه متحد تر و قدرتمند تر به پيش بريم. بايد با پيامهاي همبستگي به دانشجويان و با پيوستن به تجمعات اعتراضي آنها ازاعتراضات دانشجويان وسيعا حمايت کرد. بايد با حمايت از مبارزات و خواستهاي کارگران نيشکر هفت تپه خواهان آزادي فوري فريدون نيکوفر شد. و بايد با يک اعتراض فشرده و متحد و با همبستگي از مبارزات بخش هاي مختلف جامعه در مقابل تهاجم رژيم ايستاد و با مبارزه اي متحد و قدرتمند براي آزادي بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي خيز برداشت. زنداني سياسي آزاد بايد گردد امروز بيش از هر وقت شعار و فرياد کل جامعه است. بايد اين فرياد را رساتر کرد

انترناسيونال ٢٢١،  ١٦آذر ٨٦.*

١٦ آذر روزي فراموش نشدني، آزادي همه دانشجويان دستگير شده امر همه مردم است

١٦ آذر ٨٦ نيز به يكي از روزهاي مهم در تاريخ جنبش آزاديخواهانه مردم ايران تبديل شد. دراين روز دانشجويان در برابر تهاجم و لشكركشي و سرکوب رژيم ايستادند و جسورانه به حكومت اسلامي سرمايه داران نه گفتند. چپ با شعارهايش و با بيانيه هايش علنا رو به جامعه سخن گفت. دانشجويان دختر و پسر در کنار هم ايستادند و سرود انترناسيونال سر دادند و بار ديگر ما شاهد يک شانزده آذر سرخ و با شکوه بوديم. امسال دانشجويان تصميم گرفتند٬ شانزده آذر “روز دانشجو” را سه روز زودتر يعني در سيزده آذر گرامي بدارند. عليرغم اينکه رژيم از روز قبل دانشجويان را مورد حمله قرار داد و حدود چهارده نفر را دستگير کرد، اما دانشجويان بر تصميم خود مصمم تر شدند و اعلام کردند که تا دانشجويان دستگير شده آزاد نشوند٬ دست از اعتراض بر نخواهند داشت . بدين ترتيب دانشجويان روز سيزده آذر به تصميم خود عمل کردند و ما در اين روز شاهد روزي سرخ و باشکوه بوديم. در اين روز دانشجويان با شعار مرگ بر ديکتاتور٬ زنداني سياسي آزاد بايد گردد٬ دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد٬ صداي اعتراض خود را بلند کردند و شعارهاي آزادي ٬ برابري٬ يک کره زمين يک انسان٬ يا سوسياليسم يا بربريت٬ جنبش دانشجويي متحد جنبش کارگري و جنبش زنان٬ از جمله شعارهايي بود که بر روي پلاکاردهاي سرخ آنها نقش بسته بود و چشم هر بيننده اي را خيره ميکرد. دانشجويان در اين روز بار ديگر٬ شکست سياست رژيم در ارعاب و عقب راندن جامعه را به همگان نشان دادند. دانشجويان عزم جزم اين جامعه ملتهب را براي گشودن در زندانها و براي تحقق خواستها و مطالباتشان نشان دادند. دانشجويان اعلام کردند که هر روز ١٣ آذر ديگر و ١٦ آذر ديگري است واعتراضات اين چند روزه در دانشگاههاي تهران٬ تبريز٬ شيراز٬ اصفهان٬ همدان و مازنداران و غيره٬ در واقع جنبش اعتراضي در ايران گامي مهم به پيش راند.واقعيت اينست که اين اتفاقات لحظاتي از انقلابي است که به وسعت ايران دارد شکل ميگيرد و به جلو ميرود. بايد اوضاع خطير امروز را دريافت.

در جريان اين اعتراضات نزديک ٣٠ نفر دستگير شدند و هم اکنون مبارزه براي آزادي دانشجويان دستگير شده٬ به هدف فوري اعتراض هر روزه دانشجويان تبديل شده است. امروز دانشجويان با شعار دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد٬ زنداني سياسي آزاد بايد گردد٬ در جلوي صف مبارزه براي آزادي تمامي زندانيان سياسي قرار گرفته اند. اکنون دانشگاه به سنگري مهم براي مبارزه براي آزادي و برابري تبديل شده است. بايد کل جامعه با تمام قوا از اين سنگر حفاظت کند. بايد با تمام قوا براي آزادي دانشجويان دستگير شده تلاش کنيم.
يکي از پلاکاردهاي مهم اعتراضات دانشجويان٬ بدرست تاکيد بر اتحاد جنبش دانشجويي با جنبش کارگري بود. چرا که امروز بيش از هر وقت مبارزه بخش هاي مختلف جامعه به هم پيوند خورده است. خواستهايي سراسري اين مبارزات را به هم وصل ميکند. مرگ بر ديکتاتور٬ آزادي برابري هويت انساني خواست و شعار کل جامعه است که امروز در دانشگاهها چنين رسا طنين انداخته است . بايد با صفي متحد براي بازکردن در زندانها و آزادي تمامي زندانيان سياسي تلاش کنيم.

کارگران ايران خودرو در بيانيه اي اعتراضي دستگيري دانشجويان را محكوم كرده و خواهان آزادي فوري دانشجويان دستگير شده شدند. اين صدا ميتواند و بايد از تمام مراكز كارگري به گوش برسد. نبايد بگذاريم حكومت اسلامي سرمايه داران در تهاجمش به هيچ بخش از جامعه موفق شود. آزادي دانشجويان دستگير شده حلقه مهمي در عقب راندن حكومت در سطح كل جامعه است. بايد به اجتماعات دانشجويان در اعتراض به اين دستگيري ها بپيونديدم و با صفي فشرده براي آزادي همه زندانيان سياسي تلاش کنيم. همانطور که دانشجويان در شعارهايشان خواهان آزادي محمود صالحي٬ منصور اسانلو شدند.
بايد همه بخش هاي جامعه براي آزادي تمامي زندانيان سياسي به ميدان آيند. اکنون زندان جاي کارگران٬ دانشجويان٬ معلمان٬ و انسانهاي معترضي شده است که براي آزادي و برابري مبارزه ميکنند. اين را دانشجويان با پلاكارد طنز آلود خود بيان كردند و گفتند ” اوين دانشجو مي پذيرد!”. همين دو روز پيش بود که فريدون نيکوفر از کارگران نيشکر هفت تپه نيز دستگير و به زندان دزفول منتقل شد. زندانهاي سياسي ابزاري است كه اكنون آشكارا و بطور مستقيم عليه كل كارگران و مردم جامعه به كار گرفته شده است. اين ابزار را بايد از دست حكومت گرفت و با شعار و خواست “زنداني سياسي آزاد بايد گردد” پا به ميدان گذاشت

كارگر كمونيست ٧٣، ١٥ آذر ٨٦.

 

به استقبال ۱۶ آذر برویم!

گفتگو با شهلا دانشفر و نوید مینایی

انترناسیونال: در چه شرايطي به استقبال ١٦ آذر ميرويم؟

شهلا دانشفر: ما امسال در شرايط بسيار متحولي به استقبال شانزده آذر ميرويم. شرايطي که جامعه در التهاب مبارزه ميسوزد٬ دانشگاهها از همان آغاز سال تحصيلي در جنب و جوش اعتراضي به سر ميبرند و از سوي ديگر سايه جنگ  بر سر جامعه سنگيني ميکند. بويژه ما شانزده آذر سال گذشته که سرخ و با شکوه بود را پشت سرگذاشته ايم و مجموعه اين شرايط تاثير خود را بر شانزده آذر امسال ميگذارد.  واقعيت اينست که در چند ماهه اخير جمهوري اسلامي در برابر اعتراضات گسترده بخش هاي مختلف جامعه موج جديدي ازسرکوب را در دستور گذاشت. اما اعتراضات هر روزه  مردم ناتواني رژيم در ايجاد فضاي رعب و به عقب راندن جامعه را به خوبي نشان داد.  در برابر موج سرکوب جمهوري اسلامي٬ ما شاهد يک رودرويي وسيع از سوي جامعه بوديم. از جمله ما تظاهرات ١٦ مهر دانشجويان دانشگاه تهران در اعتراض به  حضور احمدي نژاد و با شعار مرگ بر ديکتاتور را داشتيم٬ ما فراخوان جهاني (١٦ شهريور) هفت سپتامبر زندانيان سياسي به اعتراض عليه اعدام و عليه فشار بر زندانيان سياسي را داشتيم٬ ما يازده روز اعتصاب با شکوه ٤٠٠٠ کارگر نيشکر هفت تپه و بدنبال آن اعتراض ١٢٠٠٠ کارگر کشت و صنعت کارون و اعتراضات همزمان دهها کارخانه در نيشابور و مبارزه کارگران شاهو در سنندج و نمونه اين اعتراضات در عسلويه و پتروشيمي و پالايشگاه آبادان و غيره را داشتيم. ما برپايي مراسم خاوران با شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد و بصدا درآمدن سرود انترناسيونال در اين مراسم را داشتيم. ما برپايي مراسم هاي با شکوه روز جهاني کودک در سنندج و تهران و شهرهاي مختلف را داشتيم ٬ ما مبارزه گسترده زنان عليه تهاجم رژيم تحت عنوان مبارزه با بدحجابي را داشتيم بطوريکه آمار دولتي خود از ابعاد ميليوني تقابل مردم با اوباش حزب الله تحت عنوان “زناني که بدحجابي کرده اند”٬ سخن ميگويد. همه اينها نشانگر اينست که  مردم بار ديگر سياست احمدي نژادي اين رژيم را به شکست کشاندند. نشان ميدهد که مردم در برابر موج جديد سرکوب رژيم٬ مرعوب نشدند و ايستادند و ما در متن چنين شرايطي است که به استقبال شانزده آذر ميرويم.  در شرايطي که شعارهايي چون زنداني سياسي آزاد بايد گردد٬ آزادي برابري هويت انساني٬ سوسياليسم يا بربريت٬ ديکتاتور بروگمشو از جمله شعارهاي معمول دانشجويان در مناسبت هاي مختلف است و در بسياري از اين  اعتراضات پلاکاردهايي چون جنبش دانشجويي متحد جنبش زنان و جنبش کارگري است ٬ به شعارهايي ثابت و پايه اي تبديل شده است. با نگاهي به همه اين اتفاقات ما شاهد رشد يک جنبش انقلابي بالنده با شعارهاي راديکال که چپ در آن دست بالا را دارد هستيم. ما شاهد سر بلند کردن يک جنبش سوسياليستي هستيم که با شعارهاي يا سوسياليسم يا بربريت٬ آزادي برابري هويت انساني٬ معيشت منزلت حق مسلم ماست به جلو آمده است و در چنين  شرايطي است که ما به استقبال شانزده آذر ميرويم.

اما اجازه بدهيد اشاره اي هم به مساله جنگ بکنم. داغ شدن بحث جنگ تا همين جا به نعمتي براي رژيم تبديل شده است. گفتمان بر سر جنگ بالا گرفته و طيف دوم خرداد حول اين مساله تلاش دارد به خود سروساماني دهد و با تشکيل شوراي صلح و برپا کردن پرچم صلح٬ بخشي از اپوزسيون را پشت جمهوري اسلامي بکشاند. اين صفي است که در واقع دارد خود را در برابر جنبش انقلابي بالنده در جامعه البته تحت عنوان جنگ و راه انداختن گفتمان آن متحد کند. اين در واقع صف آرايي ضد انقلاب در برابر صف انقلاب يعني صف مردم است. اين تلاشي است براي تحت الشعاع قرار دادن مبارزات مردم با هياهوي جنگ و داغ نگاهداشتن گفتمان جنگ. از اينرو در  شانزده آذر که در واقع روز نه به جمهوري اسلامي و روز اعتراض کل جامعه است٬ اين خود موضوعي است که تاثيرش را بر شانزده آذر امسال و فضاي سياسي آن ميگذارد.  اما بطور واقعي کارگران در همان اول مه با شعار ما انرژي هسته اي نميخواهيم٬ دستمزد ١٨٣ هزار تومان نميخواهيم٬ ما کار ميکنيم که زندگي کنيم٬ زندگي نميکنيم که کار کنيم٬ موضع خودشان را در قبال این شرایط اعلام کردند. يک شانزده آذر بزرگ و با شکوه پاسخ درخور به تقلاهایی است که بالاتر به آن اشاره کردم. همه شواهد حاکي از اين است که ما داريم به استقبال چنين شانزده آذري ميرويم.

 

انترناسیونال: شانزده آذر چه جايگاه و اهميتي دارد؟ با توجه به شرايطي که شهلا دانشفر به آن اشاره کرد٬ امسال برگزاري با شکوه اين روز چه جايگاهي دارد؟

نوید مینایی: همانطور که شهلا دانشفر هم اشاره کرد، امسال در شرایط ویژه ای به استقبال ۱۶ آذر می رویم. ۱۶ آذر روز اعتراض دانشجو به حکومت اسلامی است. در واقع با تلاشی که طیف چپ در عرض ۲، ۳ سال گذشته داشته این اتفاق افتاده که این روز به روز اعتراض به کلیت حکومت و بیشتر از آن به کل نظام سرمایه داری تبدیل شده است. شعار سوسیالیسم یا بربریت و بیانیه های سوسیالیستی که در این روز از طرف دانشجویان صادر و خوانده می شود موید این است. اما ۱۶ آذر روز اعتراض دانشجو به کل حکومت و سرمایه داریست در واقع به این معنا هم هست که دانشجو زبان گویای جامعه است و تحولات سیاسی جامعه در دانشگاه خیلی واضح تر و شفاف تر از جاهای دیگر خود را نشان می دهد. به این معنا ۱۶ آذر امسال روز اعتراض از زاویه چپ و کاملا سوسیالیستی به حکومت و سرمایه داری است. ۱۶ آذر سرخ و سوسیالیستی در واقع چنین وظیفه ای به عهده دانشجویان و فعالین دانشجویی می گذارد که به مسائل امروز جامعه پاسخی سوسیالیستی بدهند و در این روز اعلام کنند بربریت سرمایه داری را می خواهند با سوسیالیسمی که اساسش انسان است عوض کنند. شعار آزادی برابری هویت انسانی همین را می گوید. این به نظر من اهمیت و جایگاه ۱۶ آذر امسال است. امسال شرایط به خصوص به عنوان تهدید جنگی نیز جامه را تهدید می کند، فارغ از اینکه جنگ صورت بگیرد یا نه سیاست چپ جامعه باید سرنگونی حکومت و برقراری سوسیالیسم را در دستور خود بگذارد، این هم جواب امروز و هم جواب روزیست که جنگ احتمالی صورت گرفته باشد.  علاوه بر مسئله جنگ که به صورت نه به جنگ نه به جمهوری اسلامی باید مطرح شود، شعارهایی که شهلا دانشفر نیز به آنها اشاره کرد در ۱۶ آذر امسال باید به طور برجسته ای مطرح شوند، چرا که اینها هم از اهم مسائل روز جامعه هستند. در واقع جنگ به بهانه ای تبدیل شده که مسائل عاجل جامعه فاکتور گرفته شوند و آزادی زندانی سیاسی، لغو مجازات اعدام و … در پس ماجرا قرار گیرند. چپ باید هوشیار باشد و مسائل مبرم و حیاتی برای پیشبرد مبارزه با جمهوری اسلامی را از دستور روزش خارج نکند، ضمن اینکه تا همین حالا هم بخشی از “اپوزیسیون” با طرح سیاست های غیر سوسیالیستی که آخرش قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی و سید حسن نصرالله است، یا عده ای که می خواهند جمهوری اسلامی دوم با رفسنجانی و کروبی را زنده کنند توانسته اند بخشی از فعالین را در اتخاذ سیاست و شعارشان برای ۱۶ آذر دچار گیج سری کنند. این برای طیف چپ و سوسیالیست بسیار مهم است که این مباحث را دقیق تر دنبال کند و برای ۱۶ آذر شعار و مطالبات رادیکالی را در مقابل خود و جامعه بگذارد.

 

 

انترناسیونال: براي برپایی يک شانزده آذر با شکوه و بزرگ بر چه نکاتي تاکيد داريد و کدام شعارها و خواستها را فکر ميکنيد بايد در دستور گذاشت؟

شهلا دانشفر: من در سوال قبل به خطير بودن شرايط کنوني اشاره کردم. همچنين در مورد اهميت اين روز بحث شد. بنابراين اولين تاکيد من جلب توجه رهبران و فعالين چپ و کمونيست در دانشگاهها و در بخش هاي مختلف جامعه  به شرايطي است که به استقبال شانزده آذر ميرويم. با توجه به اين شرايط٬  شانزده آذر  ميتواند يک قدرتمنايي بزرگ در مقابل جمهوري اسلامي و اعلام قطعي شکست سياست سرکوب رژيم باشد. و با چنين قدرتنمايي اي به دنيا نشان خواهيم داد که در ايران يک جنبش اعتراضي راديکال٬ قدرتمند به جلوي صحنه آمده است که با عزم جزم خود براي يکسره کردن کار خود با اين رژيم٬ سياستهاي نظم نويني آمريکا و تصميم گيري از بالاي سر مردم را به شکست خواهد کشاند. بنابراين بايد اين شرايط را دريافت. بايد اولويت هاي خود را با نيازهاي اين شرايط خطير تعيين کرد و از همين رو  با تمام قوا به استقبال يک شانزده  بزرگ و با شکوه رفت.

دومين تاکيد من اينست که  با توجه به شانزده آذر سرخ و با شکوهي که در سال گذشته داشتيم٬ اين شانزده آذر نيز ميتواند و بايد  همچنان سرخ و با شکوه  و  طبعا وسيعتر و قدرتمند تر از سال گذشته باشد. بايد بار ديگر سرخي پلاکاردها و شعارهاي شانزده آذر جهان را مبهوت خود کند. شانزده آذري که شعار سوسياليسم يا بربريت٬ آزادي برابري هويت انساني٬ يک کره زمين يک انسان٬  مضمون اصلي شعارهايش را تشکيل دهد. در شانزده آذر بايد  با يک قدرتمنايي بزرگ٬ نه بزرگ خود را به اين رژيم و توحش سرمايه به نمايش بگذاريم.

سوم اينکه شانزده آذر فرصتي است که با تجمعات بزرگمان و با بيانيه ها و قطعنامه هايمان  به جهان نشان دهيم که ما مردم٬  بدنه اصلي آن صف بشريت متمدني هستيم که با مبارزاتمان  و  با شعار نه جنگ٬ نه بمب اتمي٬ آزادي برابري در مقابل دو قطب تروريست جهاني جمهوري اسلامي و آمريکا ايستاده ايم  و راه اصلي خلاصي از جنگ و بمب و فقر و فلاکت را رهايي از اين رژيم و به زير کشيدن آن ميدانيم  و از همه انسانهاي آزاديخواه در سراسر جهان ميخواهيم که به کمپ ما بپيوندند. و بدين ترتيب باید استيصال صف ضدانقلاب و شکست تقلاهايش براي کشاندن مردم به زير پرچم صلح و کنار جمهوري اسلامي را اعلام داريم.

و بالاخره اينکه در شانزده آذر بايد رساتر از هر وقت با شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد٬ عزم خود را براي گشودن درب زندانها و گرفتن اين ابزار سرکوب از دست رژيم  به نمايش بگذاريم. در ادامه مبارزاتي که داشته ايم بخواهيم که دانشجويان زنداني٬ کارگران زنداني و همه زندانيان سياسي فورا وبدون قيد و شرط از زندان آزاد شوند. خواهان لغو همه احکام و پرونده هايي شويم که از سوي کميته هاي انضباطي براي دانشجويان تعيين شده است  و خواهان لغو احکام زندان و تبعيد و بدور ريختن پرونده هايي شويم که براي فعالين سياسي و رهبران اعتراضي در بخش هاي مختلف جامعه تشکيل شده و دائما چماق زندان و سرکوب را بر روي سرشان قرار داده است.

بنابراين شعارهاي ما در شانزده آذر روشن است و بدون شک اين شعار ها بايد پاسخگوي شرايط امروز باشد.  از جمله  ما در شعارهايمان در شانزده آذر بار ديگر بر آزادي و برابري و بر سوسياليسم بعنوان راه رهايي انسان تاکيد ميگذاريم. ما در شانزده آذر با شعار يک انسان يک کره زمين٬ بر هر گونه تلاشي براي دامن زدن به ناسيوناليسم و  ايجاد تفرقه قومي خط بطلان خواهيم کشيد. ما در شانزده آذر با شعار نه به حجاب٬ نه به آپارتايد جنسي اعتراض خود را عليه اين سمبل هاي ارتجاع اسلامي بلند ميکنيم. ما شانزده آذر را با شعارهاي نه جنگ نه بمب آزادي برابري٬ ما انرژي هسته اي نميخواهيم٬ جنگ نميخواهيم٬ حق و حقوقمان را ميخواهيم٬ نخواهيم گذاشت که مبارزات ما را تحت گفتمان جنگ به حاشيه برند. ما با شعارهايمان اين روز را  به روز نه بزرگ خود به رژيم اسلامي تبديل خواهيم کرد.

 

انترناسیونال: روشن است که شانزده آذر تنها روز دانشجو نيست٬ روز اعتراض کل جامعه است. اما مرکز ثقل آن طبعا دانشگاه است. هم اکنون در دانشگاهها چه ميگذرد؟ وضعيت را چگونه مي بينيد؟ کلا انتظار شما از شانزده آذر امسال چيست؟

نويد مينايي: امسال با توجه به اعتراضات بسیاری که در دانشگاه ها به ویژه به دستگیری دانشجویان صورت گرفت سال بسیار پرتحرکی را در دانشگاه ها شاهد بودیم. از همان روزهای  ابتدای مهر و ۱۶ مهر و ماجرای احمدی نژاد در دانشگاه تهران، صف بندی های بسیار قطبی شده ایی در دانشگاه مشاهده می شود، چپ که خود شامل طیفی از فعالین و گروه هاست  و راست مقابل هم ایستاده اند و ۱۶ آذر نیز که یکی از موارد مهم  بحث طرفین بوده، نزدیک است. راست و چپ در این روز قرارست به مصاف هم بروند. طی چند روز گذشته نیز بحث هایی بین فعالین چپ دانشجویی در جریان بود که البته این بحث ها همیشه باید در جریان باشند ولی این ها داشتند به دغدغه اصلی برخی از فعالین چپ در دانشگاه ها تبدیل می شدند که با نزدیک شدن ۱۶ آذر این بحث ها فعلا حاشیه ای شده و فعالین دارند خود را برای این روز آماده می کنند. تراکت هایی هم صادر شده و روز و محل برگزاری مراسم ها هم اعلام شده است. البته من معتقدم همچنان موضع برخی از گروه هایی که خود را دارند برای ۱۶ آذر آماده می کنند چپ و سوسیالیستی نیست و این در شرایط ویژه امروز با توجه به موضع گیری در قبال جنگ بسیار مشهود است. عده ای تلاش میکنند انقلاب و سرنگونی و آزادی و برابری را حاشیه ای کنند و فقط به صلح چسبیده اند. در بیانیه ها و اطلاعیه هایی که از طرف این طیف و سازمان هایشان برای ۱۶ آذر، می بینیم اثری از خواست سرنگونی نیست بلکه فعلا دوچار جنگ زدگی! شده و سوسیالیسم و سرنگونی را فراموش کرده اند و تمام تلاششان برجسته کردن این مسئله است که گویا شیرازه جامعه از هم خواهد پاشید و اینکه باید با اتکا به سناریوهای غیر انقلابی جلوی آن را گرفت. این اتفاق البته همه دانشگاه و فعالین را در بر نمی گیرد و سیاست سرنگونی با شعارهای سرخ اش در مقابل جنگ هم طرفداران زیادی در دانشگاه ها دارد ولی می خواهم فضای عمومی را برایتان ترسیم کنم و در واقع بگویم خود همین جنگ هم صف بندی های جدید ایجاد کرده و یک بار دیگر بر سیاست حزب کمونیست کارگری تاکید کنم که کلید حل مسئله در ایران چه در حالت جنگی و چه غیر از آن سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت انقلاب مردم و در راس آن طبقه کارگر است که این باید به موضع گیری چپ در دانشگاه تبدیل شود.

راستش انتظار من از ۱۶ آذر اینست که دانشگاه به عنوان زبان جامعه پاسخی سرخ و سوسیالیستی به مسائل روز جامعه بدهد، به جنگ به مسئله اعدام و زندانی سیاسی و زن و … . و این پاسخ باید در شعار های سرنگونی طلبانه خود را نشان بدهد. مثل همین آزادی برابری، آزادی زن آزادی جامعه است، مرگ بر دیکتاتور و غیره این ها فقط شعارهایی نیستند که عده ای در یک روز خاص مثل آئینی مذهبی تکرار می کنند، این ها مطالبات جامعه هستند که دانشجو هم بر آن تاکید دارد و خواهان رسیدن فوری به آنهاست و این یعنی ادامه مبارزه با یک خط و هدف روشن و سوسیالیستی. انتظار من برگزاری یک ۱۶ آذر سرخ و سوسیالیستی است. پیش به سوی آزادی و برابری و هویت انسانی.

 

انترناسیونال: بدين ترتيب با توجه به بحث هاي تاکنوني و نکاتي که  بر آنها تاکيد داشتيد٬ فکر ميکنيد فوکوس و مسائل محوري اين شانزده آذر چه بايد باشد؟

شهلا دانشفر: در پاسخ به دو سئوال قبل به نوعي به اين سئوال پاسخ دادم. بنابراين  اگر بخواهم فوکوس اصلي و مسايل محوري شانزده آذر را توضيح دهم٬  بر محورهاي زير تاکيد ميگذاريم:

١- متحد شدن صف رهبران اعتراضي در اين روز براي برپايي يک شانزده آذر بزرگ و قدرتمند.

٢- شانزده آذر بايد رنگ اعتراضات امروز جامعه را داشته باشد و سرخ و راديکال باشد

٣- شانزده آذر بايد با شعارهايش و با قطعنامه ها و بيانيه هايش٬ صداي اعتراض جامعه عليه اين رژيم و عليه نظم نوين آمريکا را بلند کند و عزم جزم خود را براي ساختن دنيايي بهتر اعلام دارد

و در آخر ميخواهم اينجا يک بار ديگر تاکيد کنم که امروز شرايط براي برپايي چنين روز تاريخي کاملا فراهم است. بايد برايش خود را آماده کنيم و با تمام قوا به تدارک يک شانزده آذر بزرگ برويم.

انترناسیونال: شما بعنوان دبير سازمان جوانان کمونيست٬ آخرين صحبتتان با فعالين و دست اندرکاران سازمانده اين روز چيست؟

نويد مينايي: من در سوال قبلی با توجه به انتظارم از این روز خطوط بحثم را روشن کردم، ولی اینجا می خواهم بر روی اتحاد عمل چپ، تعرضی برخورد کردن و خود را صاحب دانشگاه و رهبر دانشجو دانستن چپ تاکید کنم. چپ و سوسیالیسم امروز در جامعه و دانشگاه مقبولیت دارد و فعالین چپ در کارخانه و دانشگاه به عنوان رهبر باید ظاهر شوند و جواب سوسیالیستی را به جامعه نشان دهند. فعالین چپ باید جایگاه خود را بدانند و از موقعیت خود بهره بگیرند، حول شعارهای مشترک و رادیکال اتحاد عمل برای ۱۶ آذر شدنی و لازم است. بیانیه ای آتشین و سوسیالیستی با  شعار های سرخ و آزادی خواهانه لازم است. امسال ۱۶ آذر می تواند در سایه اتحاد عمل حول شعارهای مشترک چپ شاهد تولد تشکلات مستقل و سراسری دانشجویی که قبلا در باره اش صحبت کرده ایم هم باشد که در این صورت چپ و توده دانشجو گام بسیار بزرگی در مبارزاتشان علیه حکومت سرکوب و ارعاب بر می دارند

انترناسيونال ٢٢٠، ٩ آذر ٨٦.*

ترور توسط نقاب پوشان اسلامی، نشانه ای دیگر از استیصال حکومت اسلامی

در ادامه تهاجمي که رژيم اسلامي به اعتراضات رو به گسترش جامعه در دستور گذاشته است٬ روز ٢٦ مهر مجید حمیدی یکی از فعالین کارگری در شهر سنندج مورد سوء قصد عوامل نقاپ پوشان جمهوری اسلامی قرار گرفت و به شدت مجروح شد. مجيد حميدي فورا به کمک مردم به بيمارستان سنندج و از آنجا به بيمارستان امير اعلم تهران انتقال يافت و بنا به آخرين گزارش او در اول آبان از بيمارستان مرخص شد و به شهر خود بازگشت. بنا به گزارش يکي از گلوله هايي که به مجيد حميدي شليک شده بود٬ به پشت سر وي اصابت کرده و بدليل تماس بر  روي عصبي که مربوط به چشم و دهان است٬ هيچگونه عمل جراحي اي براي او صورت نگرفته است. به توصيه پزشک اين عمل به تعويق افتاده است.

حزب کمونيست کارگري ايران طي اطلاعيه اي اعلام کرده است که قاطعانه در برابر اين اقدام جنايتکارانه رژيم و تشديد  فشار و تهديد بر روي  فعالان کارگري و عرصه هاي مختلف مبارزه مي ايستد. در همين رابطه کميته همبستگي بين المللي کارگري حزب کمونيست کارگري ايران طی نامه اي خطاب به اتحاديه هاي کارگري در سراسر جهان خواهان محکوم کردن اين ترور و فشار براي آزادي فوري کارگران دستگير شده و تمامي زندانيان سياسي و محکوم کردن احکام زندان و شلاق براي کارگران در ايران شد. اما هدف از اين نوشته تاکيد به اعتراضي سراسري در ارتباط با اين اقدام جنايتکارانه رژيم و ترور مجيد حميدي است.

واقعيت اينست که با گسترش اعتراضات مردم٬ بار ديگر رژيم اسلامي سياست سرکوب و ارعاب جامعه را در دستور گذاشت. طناب هاي دار را به خيابانها آورد٬ موجي از اعدام براه انداخت٬  تحت عنوان بدحجابي زنان را مورد تعرض قرار داد٬ براي فعالين کارگري احکام زندان و شلاق صادر کرد٬ فعالين کارگري٬ دانشجويي و انسانهاي معترض و آزاديخواه را دستگير و زنداني کرد. اما باز اين کارگران٬ اين دانشجويان٬ اين زندانيان سياسي و اين زنان و کل مردم  هستند که با اعتراضاتشان يکبار ديگر٬ شکست سياست ارعاب جامعه از سوي رژيم را اعلام داشتند.

فراخوان هفت سپتامبر زندانيان سياسي به اعتراض عليه اعدام و فشار بر زندانيان سياسي٬ برگزاري مراسم خاوران و اعلام همبستگي با زندانيان سياسي و گراميداشت ياد جانباختگان راه آزادي٬  يازده روز اعتصاب با شکوه  کارگران نيشکر هفت تپه با بيانيه هاي قدرتمندشان و گامهاي مهمي که در اين مبارزه کارگران به جلو برداشتند٬ روز جهاني کودک در سنندج و پيرانشهر و تهران و شهرهاي ديگر با فرياد جهاني ديگر بايد ساخت و  بالاخره اعتراض دانشجويان به حضور احمدي نژاد در دانشگاه با شعار مرگ بر ديکتاتور و تجمع با شکوه آنان در ٣٠ مهر در اعتراض به احکام زندان براي سه دانشجوي زنداني و با شعارهايي چون آزادي برابري٬ زنداني سياسي آزاد بايد گردد٬ سوسياليسم يا بربريت و…  همه و همه جلوه هاي با شکوهي از مبارزات و ايستادگي کارگران و کل جامعه در مقابل توحش رژيم اسلامي است.  ابعاد و انعکاس اين اعتراضات را در اظهارات خود رژيم نيز ميتوان ديد. از جمله نگاهي به  گزارشي که در مورد  نتايج مبارزه با “طرح بدحجابي”  رژيم  در ده استان داده شده است و در آن  به  ١٤ هزار دستگيري و ٦٧ هزار تذکر اشاره ميشود٬ به روشني گوشه کوچکي از فضاي اعتراض جامعه به حجاب و قوانين اسلامي و ايستادن در مقابل تعرض رژيم را به نمايش ميگذارد. همچنين نمونه ديگر از چنين اظهاراتي٬  صبحتهاي رفسنجاني در سفر اخيرش به استان مازنداران است که ميگويد با توجه به سرعت زياد انعکاس اخبار٬ سانسور و محدوديت نتيجه‌اي ندارد و اضافه ميکند: اگر فضاي باز در دانشگاه‌ها ايجاد شود، دشمنان نمي توانند با تهديدات خود جامعه ما را نگران کنند. اينها همه استيصال اين رژيم در مقابل اعتراضات گسترده در جامعه را نشان ميدهد. در چنين فضايي است که ترور مجيد حميدي صورت ميگيرد. رژيم دست به ترور زده است٬ براي اينکه بتواند زير بار آن نرود. براي اينکه آنرا به عوامل ناشناخته نسبت دهد. اما امروز ديگر دوره قتل هاي زنجيره هاي نيست که رژيم بتواند با توسل به اين سياست فضاي رعب و وحشت را دامن زند. مردم به روشني ميدانند که مسبب چنين جناياتي مستقيما خود رژيم است. اگر چه مسببين قتل هاي زنجيره اي نيز از همان آغاز براي مردم شناخته شده بودند و در پرونده جنايات اين رژيم ثبت است. اما نفس اقدام رژيم به ترور مجيد حميدي هشدار دهنده است و بايد قاطعانه در مقابل آن ايستاد. نبايد به رژيم فرصت  دست بردن به چنين سياست کثيف و جنايتکارانه اي را داد.  بايد نشان داد که ترور مجيد حميدي نه تنها موجب رعب و ترس در جامعه نميشود بلکه با موجي از اعتراض و مبارزه روبرو ميشود. بايد تمام راههاي سرکوب و تهديد جامعه را بر روي رژيم بست.  براي اين کار مهم است که امروز از سوي مراکز مختلف کارگري٬ از سوي دانشجويان و از همه جا نامه هاي اعتراضي داده شود و ترور مجيد حميدي محکوم گردد. بايد در بيانيه هايمان خواهان شناسايي و محاکمه عاملين اين جنايت و معالجه فوري و درمان مجيد حميدي شويم. باید اعلام کنيم که هر نوع تهديد و فشار برروي فعالين کارگري و فعالين اعتراضات بخش هاي مختلف جامعه سریعا قطع شود.  باید  رساتر و قدرتمندتر و گسترده تر از پیش خواهان  آزادي فوري و بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي شويم

انترناسيونال ٢١٥، ٤ آبان ٨٦. *

سه گام اساسي در اتحاد کارگران نيشکر هفت تپه

کارگران نيشکر هفت تپه بعد از اعتصاب

کارگران نيشکر هفت تپه روز ١٩ مهرماه یک روز پس از پایان اعتصاب خود طي بيانيه اي٬ ضمن اعلام ختم اعتصاب موفقيت آميز خود بر خواستهايشان تاکيد گذاشتند. يک نکته مهم اين بيانيه اعلام تشکيل مجمع عمومي کارگري در هر پنجشنبه بعنوان تنها تشکل واقعي خود بود. اين اقدام کارگران نيشکر هفت تپه يک پيشروي مهم در جنبش کارگري است و راه واقعي متشکل شدن و اعمال اراده کارگران بر شرايط کار و  مبارزاتشان را نشان ميدهد.

بدين ترتيب کارگران نيشکر از اعتصاب خود متحد تر و قدرتمند تر بيرون آمدند و به مديريت اولتيماتوم دادند که اگر در فرصت پانزده روزه تعيين شده به خواستهايشان پاسخ ندهد٬ دوباره دست به اعتصاب و تجمعات اعتراضي شان خواهند زد. در مقابل کارگران٬ مديريت ودولت که قدرت اعتصاب  و اتحاد کارگران را ديده بودند٬ براي زدن اولين ضربات دست به کار شدند. براي اينکار همچون هميشه تهديد و فشار بر روي رهبران و فعالين کارگري در اين شرکت افزايش يافت و  بطور هر روزه از سوي اطلاعات رژيم احضار شدند. اما بطور واقعي تداوم فضاي اعتراض و مبارزه متحد کارگران٬  رژيم را در زنداني کردن و بازداشت آنان محتاط کرده است.

اقدام ديگر در تقابل با اتحاد کارگران و عقب راندن فضاي اعتراض در اين شرکت٬ تصميم به پايان دادن به کار نزديک به دوهزار کارگر قراردادي بود. بنا به سنت٬ هر بار کارفرما سه روز مانده به پايان قرارداد کار٬ کارگران قراردادي را از کار بيکار و دوباره با آنها قرارداد کاري منعقد ميکند. از جمله در ميان اين کارگران هستند کساني که پانزده سال سابقه کار دارند. اما اين بار مديريت دوازده روز زودتر  قرارداد کارگران را خاتمه يافته اعلام کرد. اين مساله به فضاي اعتراض در اين شرکت که در انتظار اقدام مديريت در قبال خواستهايشان هستند٬ شدت داد. با اين توطئه در واقع کارفرما تلاش داشت  ٤٠٠٠ کارگر نيشکر هفته تپه را به نصف تقليل دهد٬ تا آسانتر کل کارگران را مورد تهاجم قرار داده و در عين حال به خيال خود کارگران را گوشمالي دهد.

اما کارگران اعلام کردند٬ که در مقابل اين توطئه مي ايستند و اجازه نميدهند که کارفرما دست به چنين کاري بزند. کارگران تهديد به اعتصاب کردند و در مقابل اين تهديد مديريت ناگزير شد٬ عقب بنشيند و اعلام کرد که کارگران تا آخر مهر ماه در کارشان باقي خواهند ماند و بعد با شروع بهره برداري و برداشت نيشکر در آن بخش با آنها قرارداد جديد بسته ميشود. اين خود موفقيت ديگري براي کارگران بود.

عقب نشيني مديريت روحيه جديدي در ميان کارگران ايجاد کرده است. با اين عقب نشيني کارگران گامي به جلوتر برداشته و خواست استخدام رسمي کارگران قراردادي را بعنوان يک خواست فوري خود مطرح کرده اند. با اين کار کارگران با موضع قويتري در مقابل  خطر اخراج کارگران قراردادي  ايستاده اند. بدين ترتيب  فضاي اعتراض در ميان کارگران اين شرکت همچنان بالاست و عليرغم تهديد بر روي فعالين و رهبران کارگري٬  کارگران با قدرت متحد خود و هشيارانه در برابر اين تهديدات ايستاده اند. در چنين  حال و هوايي است که در روز ٢٤ مهر  کارگران شرکت نيشکر هفت تپه مطلع شدند که شفيعي مدير عامل شرکت٬ از کار برکنار شده است.  برکناري مديريت که در اعتراضات اين دوره کارگران٬ خود يکي از خواستهاي آنان بوده است٬ فضاي جديدي از موفقيت و شادي در ميان کارگران ايجاد کرده است. از جمله به اين مناسبت کارگران بيانيه اي ديگر دادند و اين بار ضمن برشمردن برکناري مديريت به عنوان موفقيتي ديگر براي خود٬ باري ديگر بر خواستهايشان پاي فشردند و از مديريت جديد خواستار شدند که به خواستهاي آنان پاسخ دهد. با اين کار کارگران گامي ديگر به جلو برداشتند. کارگران در بيانيه خود اعلام داشتند که شوراي اسلامي مانع تشکل کارگران است و بايد منحل شود. بر خواست بيانيه قبلي خود و جمع شدن در روزهاي پنجشنبه و برپايي مجمع عمومي بعنوان تشکل واقعي خود تاکيد گذاشتند و گفتند که تشکيل سنديکا را حق خود ميدانند و بر ديگر خواستهايشان٬ طلب هاي پرداخت نشده٬ اجراي طرح طبقه بندي مشاغل٬ برشمردن کار آنها به عنوان کار سخت و زيان آور پافشاري کردند. کارگران اعلام کردند که اگر به اين خواستها پاسخي داده نشود به اعتراضاتشان ادامه خواهند داد.  نکته مهم اينکه در اين بيانيه کارگران با تاکيد بر انعقاد قرارداد با کارگران قراردادي و بازگشت آنها به سرکارشان باري ديگر صف متحدي از اعتراض و مبارزه را به نمايش گذاشتند.

تحت فشار اين اعتراضات است که هم اکنون مديريت قول داده است که تا ٢٨ مهر به خواستهاي کارگران پاسخ دهد.

واقعيت اينست که  انحلال شوراي اسلامي نيشکر هفت تپه و عدم شرکت در انتخابات آن٬ جمع شدن منظم کارگران در هر هفته و تصميم گيري در مورد وضعيت کاري و ادامه اعتراضاتشان در مجمع عمومي به عنوان تشکل واقعي خود٬ و نيز طرح خواست استخدام رسمي کارگران قراردادي و ايستادن در مقابل تهاجم مديريت و اخراج کارگران قراردادي٬  سه گام مهم و فوري در متحد ماندن صفوف کارگران نيشکر هفته تپه و عقب راندن تهاجم مديريت و دولت به صفوف کارگران است.  تاکيد کارگران نيشکر هفته تپه بر اين سه گام اساسي يک پيشروي بزرگ در جنبش کارگري است و بدون شک تاثير خود را بر روي اعتراضات بخش هاي ديگر کارگري و  بويژه بر روي شکل دادن به يک جنبش قدرتمند مجمع عمومي بعنوان ظرف اعتراض و مبارزه کارگران در مراکز کارگري در اين منطقه و در سراسر ايران خواهد گذاشت. برداشتن اين سه گام اساسي نه تنها امروز به اين کارگران امکان ميدهد که  با قدرت بيشتري خواستهاي فوري خود از جمله طلبهايشان بابت بن و پاداش٬ اجراي طرح طبقه بندي مشاغل٬ واگذاري منازل سازماني و غيره را طرح کنند٬ بلکه گامي به جلو تر برداشته و خواهان  افزايش فوري دستمزدها يشان شوند.  بويژه  اکنون که به نيمه دوم سال وارد شده ايم٬ اکنون که دوباره بحث بر سر تعيين حداقل دستمزدها داغتر ميشود٬ اين بار اين کارگران نيشکر هفت تپه هستند که ميتوانند با خواست معيني براي ميزان حدال دستمزدها به جلو بيايند و بطور مثال اعلام کنند که حداقل دستمزدها در گام اول نبايد از يک ميليون تومان کمتر باشد.

مبارزه کارگران نيشکر هفت تپه اکنون در مرحله حساسي قرار گرفته است. اين دست رهبران کارگري در اين شرکت بزرگ با ٤٠٠٠ کارگر را ميبوسد که همانطور که در بيانيه هايشان تاکيد کرده اند٬ نيروي کارگران را براي به پيش بردن  اين گامهاي بزرگ متحد کنند.

خواستهاي کارگران نيشکر هفت تپه  خواستهاي مشترک  همه کارگران است و پيروزي کارگران نيشکر هفت تپه در تحميل اين خواستها يک پيشروي بزرگ براي کل کارگران در ايران است. بايد مبارزات کارگران نيشکر هفت تپه مورد وسيعترين حمايت ها قرار گيرد. بايد به هر شکلي که ميتوانيم٬ ازدادن بيانيه هاي حمايتي گرفته تا کمک رساني به خانواده هاي آناني که به دليل مالي زير فشار قرار دارند٬ از رساندن صداي اعتراض آنان به بخش هاي هر چه وسيعتري از جامعه تا حمايت قاطع در محل و در تقابل با مديريت و نيروهاي انتظامي آنجا که قصد تهاجم به اين کارگران را دارند٬ مبارزات کارگران نيشکر هفت تپه را مورد حمايت خود قرار داد. کارگران نيشکر هفت تپه را تنها نگذاريم.

زنده باد کارگران نيشکر هفت تپه٬ زنده باد اتحاد کارگري

انترناسيونال٢١٤، ٢٧ مهر ٨٦ *

 

كارگران اجازه نميدهند!

طرح حجاب و تشکيل “شوراي امر به معروف ونهي از منکر” در کارخانجات

يک گستاخي آشکار رژيم است

علي اکبر طاهايي معاون فرهنگي “وزارت کار و امور اجتماعي” رژيم در گردهمايي مسولان “امور فرهنگي سازمانهاي کار و امور اجتماعي استانها” طي سخناني از اجراي ‏طرح حجاب در کارگاه ها و بنگاه هاي اقتصادي کشور و تشکيل شوراي امر به معروف و نهي از منکر در کارخانجات خبر داد. بنا به سخنان او قرار است ستادهاي امر به معروف در هر استاني با تشکيل معاونت ادارات و کارخانجات ٬ “کميته هاي حجاب و عفاف” را تحت عنوان “شوراي امر به معروف و نهي از منکر” تشکيل دهند.

اينکه رژيم با اجراي چنين طرحهايي کدام اهداف را دنبال ميکند بر هيچکس پوشيده نيست. تنها از ذهن بيمار سران حکومت اسلامي است که طرحهايي نظير حجاب در کارخانجات و ارسال بسته هاي حجاب به دانشگاه بر مي آيد. نگاهي به مبارزات و رودرويي مردم با چنين طرحهايي٬ بطور واقعي اوج استيصال رژيم را به نمايش ميگذارد. بويژه طرح حجاب و تشکيل شوراي امر به معروف و نهي از منکر در کارخانجات آنچنان غير واقعي و مسخره است که حتي خودشان نيز آنرا محتاطانه طرح ميکنند و به موضوع جدي بحث تبديل نشده است. اما نفس اعلام اجراي چنين طرحي از سوي مسئولين وزارت کار٬ تحقير آشکار زنان در محيط هاي کار است و بايد فورا با اعتراض کارگران روبرو شود. با اعلام اين طرح رژيم ميکوشد سايه شوم ارعاب و سرکوب را در کارخانجات حاکم کند. تحت عنوان مبارزه با بدحجايي ديوار آپارتايد جنسي در محيط ها ومراکز کاري را بيشتر کند و کارگران پيشرو و معترض را زير فشار و تهديد بيشتري قرار دهد. رژيم اسلامي ميخواهد با قرار دادن شواري امر به معروف و نهي از منکر در کنار حراست و نيروهاي بسيج در کارخانجات بر کنترل و فضاي پليسي در مراکزي کاري شدت دهد. بايد در مقابل اين طرح ارتجاعي ايستاد. بايد اعلام کرد که کارگران به دارو دسته هاي اوباش حزب الله در کارخانه٬ اجازه حضور نخواهند داد و دست حراست و خانه کارگر و شوراهاي اسلامي و همه اعوان و انصار آنان از محيط هاي کار بايد کوتاه شود.

دو سال پيش مديريت کارخانه ايران خودرو با ابلاغ طرح پوشش اجباري براي کارگران زن٬ تلاش کرد طرح مشابهي با همين طرح حجاب را به اجرا گذارد٬ اما با بيانيه اعتراضي کارگران و حمايت کارگران مرد از کارگران زن و صف متحد کارگران روبرو شد. اکنون بايد کل جنبش کارگري و فعالين مبارزه عليه تبعيض عليه زنان ٬ نسبت به چنين طرحهايي عکس العمل سريع نشان دهند و با شکل دادن به اعتراضي گسترده٬ اجراي چنين طرحهايي را به شکست بکشانند. طرح حجاب و تشکيل شوراي امر به معروف و نهي از منکر بايد فورا در مجامع عمومي کارخانجات به بحث درآيد و کارگران نسبت به اين تحقير آشکار نسبت به زنان٬ بيانيه هاي اعتراضي دهند و آنرا محکوم کنند.
واقعيت اينست که طي چند ماهه اخير٬ رژيم اسلامي در برابر رشد بالنده اعتراضات بخش هاي مختلف جامعه تلاش کرد دست به سرکوب وسيع جامعه بزند و در همين راستا تحت عنوان مبارزه با بدحجابي زنان را مورد تعرض و فشار قرار داد. اما امروز آمارهاي خود دولت نشانگر شکست اين طرح است. آمارهاي ميليوني زنان معترضي که با بدحجابي خود عملا در مقابل خط و چوب خط هاي رژيم شانه بالا انداختند و ايستادند و با نيروي حزب الله و مامورين ارتجاع اسلامي در خيابانها درگير شدند. اکنون جمهوري اسلامي در اوج استيصال و در مقابل جنبش اعتراضي بالنده کارگري ميخواهد بساط حزب الله را در کارخانجات پهن کند. اما بدون شک کارگران با مبارزاتشان و با اعتراضات هر روزه خود نخواهند گذاشت که کارخانجات و مراکز کاري به جولانگاه اوباش حزب الله تبديل شود. طرح حجاب و تشکيل شواري امر به معروف ونهي از منکر در کارخانجات يک گستاخي آشکار از سوي رژيم نسبت به کارگران است و بايد از سوي کارگران و همه انسانهاي آزاديخواه پاسخ درخور خود را بگيرد

كارگر كمونيست ٧٢،  ١ آذر ٨٦.

 

اهميت اعتصاب كارگران نيشكر هفت تپه

كارگر كمونيست: شهلا دانشفر كارگران نيشكر هفت نپه با گرفتن طلبهايشان اعتصاب خودرا خاتمه دادند. اين مبارزه اي پرشور بود كه خبر آن وسيعا در ميان كارگران و مردم انعكاس پيدا كرد و شور و شوق وسيعي را برانگيخت. بنظر شما اهميت اين مبارزه و اعتصاب در چه بود؟

شهلا دانشفر: از نظر من اعتصاب و مبارزات متحد و پرشور ٤٠٠٠ کارگر طرح نيشکر هفت تپه يک اتفاق مهم در دو هفته اخير بود. اتفاقي که بطور واقعي تاثير خود را بر روي اعتراضات کارگري و مردم در منطقه خوزستان و کل اعتراضات کارگري در ايران و شايد بهتر است بگويم در اوضاع جامعه گذاشت. بويژه اين اتفاق در شرايطي روي داد که رژيم اسلامي به خيال خود کمر به سرکوب و عقب راندن اعتراضات کارگري و جنبش اعتراضي در جامعه بسته است٬ و وقوع چنين اعتراض قدرتمندي در واقع پاسخ کارگران و پاسخ جامعه به سياست ارعاب رژيم است. اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه در کنار حرکت اعتراضي زندانيان سياسي و فراخوان جهاني آنها در هفت سپتامبر (١٦ شهريور)٬ اعتراض قدرتمند دانشجويان به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران با شعارهايي چون مرگ بر دیکتاتور”، “توپ تانک بسیجی، دیگر اثر ندارد”٬ و در کنار مراسم هاي با شکوه روز جهاني کودک در شهرهاي مختلف کردستان و در تهران همه و همه بار ديگر اعلام شکست سياست ارعاب رژيم از سوي کارگران و جامعه است. و اين مهم است.
دومين جنبه مهم اين حرکت اعتراض متحد اين کارگران به دستمزدهاي معوقه و پرداخت نشده خود است. معضلي که بطور واقعي معضل بخش وسيعي از کارگران در ايران است. حرکت يک مرکز بزرگ کارگري چون نيشکر هفت تپه با ٤٠٠٠ کارگر٬ در اعتراض به اين موضوع نقطه قوتي براي همه کارگراني است که با اين معضل درگيرند. بطور مثال به گفته يکي از کارگران اين شرکت٬ در منطقه خوزستان حداقل هشتاد درصد مردم کساني هستند که در شرکت هاي مختلف منطقه مشغول بکارند. شرکت هايي که عمدتا با مساله دستمزدهاي پرداخت نشده روبرويند. بنابراين وقتي در يک جا حرکتي صورت ميگيرد فوري در شهرهاي مختلف منطقه انعکاس مي يابد. چنانچه ديديم همزمان با اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه ١٢٠٠٠ کارگر کشت و صنعت کارون بخاطر دستمزدهاي پرداخت نشده خود اولتيماتوم به اعتصاب دادند و کارفرما نيز فورا عقب نشست و اتفاقا اين اولتيماتوم موقعيت کارگران نيشکر هفت تپه را نيز قويتر کرد و رژيم و دولت را بيشتر سراسيمه کرد. هفته قبل آن نيز در کاغذسازي کارون شوشتر در رابطه با همين مساله دستمزدهاي پرداخت نشده کارگران دست به اعتراض زدند اينها. بدين ترتيب ميبينيم که چطور وضع اين منطقه مشخص و کلا وضع جنبش کارگري به حالت انفجاري در آمده است و رژيم نيز به شدت از اين وضعيت بيم دارد و اين بيم و هراس را در اظهارات مقامات مختلف دولت در رسانه ها و تلويزيون در طول اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه ميتوان ديد.
و بالاخره اينکه حرکت نيشکر هفت تپه الگوي خوبي بود از حرکت متحد و متشکل کارگري٬ حرکتي که پژواكش به كل جامعه رسيد و در سطح جهاني منعکس شد. كارگران از ابزاري چون تلويزيون کانال جديد و رسانه هاي ديگر استفاده کردند و وسيعا خبررساني کردند و غيره. ديديم همه اينها تاثيرات غير قابل انكار خود را در قدرتمندتر شدن حرکت اعتراضي اين کارگران و عقب نشيني کارفرما و موفقيت اعتصاب آنان گذاشت.
در هر حال برپايي اعتصابي يازده روز کار بزرگي است و در اين کار ما شاهد هوشياري بالايي از سوي فعالين و رهبران اين حرکت اعتراضي بوديم. من همينجا به سهم خود دست آنها را به گرمي ميفشارم و اين موفقيت را به کارگران نيشکر هفت تپه و به همه کارگران تبريک ميگويم .

كارگر كمونيست: از گزارشهاي منتشر شده و حرفهاي خود كارگران نيشكر هفت تپه روشن است كه آنها بارها دست به مبارزه و اعتصاب زده اند و بعد از مدتي با وعده هايي به سركار رفته اند و بعد اين وعده ها عملي نشده است. چه چيز تضمين ميكند كه اين بار اين پيروزي در حد وعده هايي باقي نماند؟
شهلا دانشفر: به نظر من تا همين جا اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه به موفقيتهاي خوبي رسيده است و يک پيروزي براي اين کارگران و کل کارگران در ايران است. کارگران نيشکر هفت تپه توانستند دستمزدهاي پرداخت نشده خود را نقد کنند. اما بخشي از طلبهاي مربوط به پاداش و بن و خواستهاي ديگري که طرح کرده بودند هنوز بي جواب مانده است و به کارگران وعده دو هفته ديگر داده شده است. بنابراين بقول شما براي اينکه اين وعده ها در حد وعده صرف باقي نماند٬ براي اينکه کارگران مجبور نباشند هر ماه براي گرفتن حقوق و دستمزدشان به زور اعتصاب و تجمع متوسل شوند و دستمزد آنها در سر موعد هر ماه پرداخت شود و براي اينکه کارگران بتوانند خواستهاي ديگر خود را تحميل کنند. بايد متحد و متشکل باشند و متحد و متشكل بمانند. خود کارگران نيشکر هفت تپه خواست ايجاد تشکل را مطرح کرده اند. ولي مساله اينستکه تشکل را بايد ايجاد کرد و تحميل کرد. نميشود آنرا مطالبه کرد. راه آن تبديل همين تجمعاتي که کارگران در طول اعتصاب ناگزير بودند هر روزه برپا کنند و بر سر ادامه حرکت اعتراضي خود تصميم بگيرند٬ به تجمعاتي منظم و ادامه دار و تبديل آن به محلي براي تصميم گيري خود کارگران در مورد شرايط کار و تحميل خواستها و مطالباتشان است. کارگران بايد اعلام کنند که تشکيل مجمع عمومي هفتگي را حق خود و تنها تشکل واقعي خود ميدانند. تحقق و تحميل اين حق يعني دستيابي کارگران نيشکر هفت تپه به تشکل واقعي خود. يعني دست يافتن به ابزاري که در آن ٤٠٠٠ کارگر بتوانند متحد تصميم بگيرند و متحد بمانند. تحقق اين امر است که نميگذارد که کسي بتواند کارگران را سربدواند. يا اگر وعده اي به آنان داده ميشود٬ به وعده ها عمل شود و دولت و کارفرما بدانند که اگر خواستهاي کارگران پاسخ نگيرد٬ ٤٠٠٠ کارگر در مجمع عمومي خود باري ديگر تصميم به اعتصاب خواهد گرفت. و بدين ترتيب خود را در برابر چنين قدرتي ببينند و از آن حساب ببرند. اين تنها راهي است که پيروزي کارگران و تحقق يافتن خواستهاي آنان را تضمين ميکند.
بويژه شما ميدانيد که بعد از هر اعتصاب رژيم و کارفرما تلاش ميکنند٬ با زير فشار گذاشتن فعالين و رهبران کارگري٬ با احضار کردن و تهديدات موفقيت هاي کسب شده را بازپس بگيرند. کارگران را از ادامه مبارزاتشان براي تحميل ديگر خواستهايي که دارند بازدارند و غيره. اين يک بخش مهمي از کار است که فعالين و رهبران کارگري در نقشه خود براي بعد از اعتصاب نيز نقشه داشته باشند. برنامه ريزي کردن براي برپايي تجمع ثابت هفتگي و تثبيت مجمع عمومي کارگري پاسخ اين مساله نيز هست که خوشبختانه کارگران نيشکر هفت تپه طي بيانيه اي اعلام داشته اند٬ هر پنجشنبه جمع خواهند شد و در مورد وضعيت کاري خود تصميم خواهند گرفت. اين مهمترين دستاورد اين حرکت اعتراضي است كه اگر عملي شود تاثيرات بسيار مهمي در موقعيت كارگران خواهد داشت. بشرط اينكه کارگران نيشکر هفت تپه با جديت براي برپايي اين تجمعات هفتگي و تثبيت مجمع عمومي خود حرکت کنند و آنرا بعنوان پايه واقعي تشکل خود به کارفرما و دولت تحميل کنند. زيرا اعلام اينکه کارگران همچنان متحد هستند٬ هرهفته جمع ميشوند و در مورد وضعيت خود تصميم ميگيرند. اجازه نميدهند که رهبران و سخنگويانشان مورد تهديد و فشار قرار گيرند و غيره٬ سلاح سرکوب و تهاجم مجدد را تا حد زيادي از دولت و کارفرما خواهد گرفت. اينهم جنبه ديگر اهميت اينکار براي تضمين پيروزي مبارزات کارگري است.

كارگر كمونيست: اشاره كرديد به اتحاد ٤٠٠٠ كارگر در اين مبارزه. چه درسهايي از اين اتحاد و حركت متحد ميتوان گرفت؟ چگونه ميتوان اين اتحاد را حفظ كرد؟

شهلا دانشفر: هدايت و رهبري يازده روز اعتراض و مبارزه متحد و يکپارچه٬ شهامت و جسارتي که کارگران در اين مبارزه از خود نشان دادند٬ مصمم بودن آنها بر روي خواستهايشان٬ اعلام اينکه کارگران ديگر وعده و وعيد را نميپذيرند٬ بلکه بايد هر پاسخي به آنان کتبا و بصورت بخشنامه رسما ابلاغ شود٬ وادار کردن مديريت و مقامات دولتي به پاسخگويي به جمع کارگران و برپايي تجمعات قدرتمند اعتراضي و يازده روز اعتصاب متحد از نقطه قدرت هاي بزرگ حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه بود.
حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه درسهاي با ارزشي براي خود اين کارگران و براي جنبش کارگري داشت که من در اينجا بطور مختصر به رئوس اصلي آن اشاره ميکنم.

١- اعتصاب متحد و يکپارچه و برپايي تجمعات اعتراضي يک نقطه مهم قوت کارگران نيشکر هفت تپه
کارگران نيشکر هفت تپه با اعتصاب خود و وادار کردن مديريت به عقب نشيني توانستند قدرت متحد خود را تجربه کنند و اين بزرگترين تجربه و درس اين حرکت اعتراضي براي اين کارگران است. امروز کارگران بيش از هر وقت خود را متحد و قدرتمند مي بينند و اين فرصتي است که کارگران را در موقعيت بهتري براي خيز برداشتن براي ديگر خواستهايشان قرار ميدهد. چنانچه ميبينيم که کارگران با گرفتن دستمزد معوقه دو ماه خود٬ طي بيانيه اي خواستهاي خود را به مديريت اعلام ميکنند و پانزده روز اولتيماتوم ميدهند و ميگويند که اگر به ساير خواستهايشان پاسخ داده نشود دو باره دست به اعتصاب خواهند زد و تجمعات اعتراضي خود را برپا خواهند کرد. کارگران نيشکر هفت تپه در طول حرکت اعتراضي خود همه جا سعي کردند جمعي ظاهر شوند و نشان دهند که اگر به خواستهايشان پاسخ داده نشود٬ اگر رهبرانشان مورد تهديد و فشار قرار گيرند و غيره و غيره با جمع بزرگ کارگران روبرو خواهند بود. اين خود يک نقطه قوت و رمز بزرگ پيروزي کارگران نيشکر هفت تپه بود و اين را در بيانيه خود اعلام داشتند. کارگران نشان دادند حتي آنجايي که نمايندگان آنها به مذاکره ميروند نيروي معترض کارگران در بيرون درب مذاکره و در محل شرکت جمع است و دولت و مديريت در مقابل همه کارگران بايد پاسخگو باشد.
٢- خبر رساني وانعکاس اخبار اين حرکت اعتراضي به سطح جامعه و در سطح بين المللي
يک دستاورد و در واقع نقطه قوت اعتراضات کارگران نيشکر هفته تپه خبررساني و مطلع کردن جامعه و سطح بين المللي از اين اعتراض و خواستهاي کارگران بود. کارگران با دادن بيانيه٬ با استفاده از تلويزيون کانال جديد و ديگر رسانه ها تلاش کردند اين کار را بکنند و تاثيرات آنرا نيز ديديم. خبر اين اعتراض خيلي سريع در مراکز مختلف کارگري و بويژه در منطقه خوزستان و نيز در سطح جهاني انعکاس يافت. بطوريکه با اين حرکت اعتراضي کارگران، چنان فضای همبستگی اي در میان مردم شهرهای اطراف کارخانه ايجاد شده بود که بنا به گزارشي که دريافت کرديم حتی در راهپیمائی دولتي “قدس” در شوش دانیال نيز عده اي شعار دادند “حقوق کارگران هفت تپه پرداخت باید گردد!”. اين سطح از حمايت و سمپاتي با اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه يکي ديگر از نقطه قوت ها و دست آوردهاي اين اعتراض بود. اين موضوع هراس مقامات دولت و مديريت را برانگيخته بود و مرتبا ناگزير بودند از طريق رسانه ها قول و وعده دهند و اعلام کنند که به زودي جواب کارگران نيشکر هفته تپه را خواهند داد تا مبادا حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفته تپه به اعتراضي در سطح منطقه تبديل شود. مبادا دامنه اش گسترش يابد و در کنار کشت و صنعت کارون و کاغذسازي کارون و پتروشيمي ماهشهر و غيره به حرکتي بزرگتر و جدي تر تبديل شود.

٣- کارگران از نمايندگانشان حمايت ميکنند
در طول حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه ما شاهد فشارآوردن ها و تهديد دائمي رهبران اين حرکت اعتراضي توسط مقامات و ارگانهاي حكومت بوديم. اما ديديم وقتي نيروهاي اطلاعات چند نفر از اين کارگران را دستگير و احضار کردند با تجمع اعتراضي کارگران روبرو شدند. مشخصا روز پنجم اين اعتصاب بود وقتي وزارت اطلاعات چهار نفر از کارگران را احضار کرد و شبانه به خانه يکي ديگر از کارگران ريختند و او را به وزارت اطلاعات بردند٬ به محض شنيدن خبر کارگران بلافاصله در چهار راه شوش دست به تجمع ١٠٠٠ نفره زدند و وزارت اطلاعات را مجبور به آزادی فریدون نیکوفر کردند. و در روز ششم اعتصاب خود نيز با تجمع خود در مقابل مديريت يکي ديگر از رهبران خود را که بازداشت شده بود آزاد کردند. بنابراين ميبينيم که کارگران نيشکر هفت تپه با يازده روز اعتصاب و مبارزه متحد توانستند در مقابل سرکوب رژيم و تهديد و فشار رهبران خود بايستند. و انتظار ميرود که اکنون بعد از اعتصاب و بويژه در حاليکه کارگران اولتيماتوم داده اند که اگر به باقي خواستهايشان پاسخي داده نشود٬ دوباره دست به اعتصاب خواهند زد٬ به همين شکل هوشيار و متحد بايستند. اجازه ندهند که رهبران و سخنگويان آنان مورد فشار و تعرضي قرار گيرند. در مقابل کوچکترين تهديدي عکس العمل جدي نشان دهند. اگر هر يک از کارگران و نمايندگان آنها دستگير شدند٬ فورا جمع شوند و موضوع را به سطح بين المللي و جامعه انعکاس دهند و براي آزادي فوري آنها مبارزه کنند. در هر حال هوشياري در اين زمينه يک نقطه قوت و يکي از درسهاي آموزنده اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه بود.

اما اجازه بدهيد در آخر به نکته اي مهم که در آخرين اخباري که دريافت کرده ايم٬ به ما گزارش شده است٬ اشاره اي مختصر بکنم. در گفتگو با يکي از کارگران اين شرکت در برنامه تلويزيوني “کارگران و يک دنياي بهتر” مطلع شديم که گويا مديريت تصميم دارد که به اشتغال نزديک به دو هزار کارگر استخدام قراردادي در اين شرکت که بعضا ١٥ سال سابقه کار دارند٬ خاتمه دهد و قرار داد جديد با آنها نبندند. اين در واقع انتقام مديريت از اعتراض متحد کارگران نيشکر هفت تپه است. با اين کار مديريت ميخواهد درصف متحد کارگران در اين شرکت شکاف ايجاد کند و براي آن از ضعيف ترين حلقه شروع کرده است. بايد در برابر اين حمله يکپارچه و متحد ايستاد. و خوشبختانه دوست کارگر ما در برنامه تلويزيوني مورد اشاره٬ تاکيد کرد که کارگران نيشکر هفت تپه به اين مساله حساس هستند و در برابر آن خواهند ايستاد

كارگر كمونيست ٦٩، ١٩ مهر ٨٦.

ابزار اعدام را بايد از دست حكومت ها گرفت

ده اکتبر٬ هجده مهر روز جهاني عليه اعدام است. ويژگي اين روز اکنون در اينست که بدنبال اعتراضات گسترده عليه اعدام٬ بدنبال هفت سپتامبر و فراخوان جهاني زندانيان سياسي از زندان عليه اعدام و از سوي ديگر شدت يافتن فشار به زندانيان سياسي و بدنبال موج سرکوب جديد رژيم و برپا کردن طنابهاي دار در ملا عام برگزار ميشود. اين نقطه مهمي از حركت مردم متمدن عليه يكي از مظاهر بارز توحش حكومتهاي سرمايه داري است. تحت فشار يک جنبش قوي عليه اعدام حتي قرار است مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را بگذراند و از همه دولت ها بخواهد که مجازات اعدام را به حالت تعلیق درآورند. اينها همه اتفاقات مهمي است که به اين روز در شرايط کنوني جايگاه مهمي ميدهد. اکنون توجه جهان به ماست. به کشوري است که بيشترين اعدام ها و طنابهاي دار در آن برپا ميشود. بويژه در شرايطي که رژيم با در دستور گذاشتن موجي از اعدام تلاش داشت جنبش اعتراضي در جامعه را عقب براند٬ پيوستن به اعتراض جهاني در ده اکتبر عليه اعدام٬ يک اقدام مهم است که تاثير مستقيم خود را بر روي اوضاع سياسي و زير فشار قرار دادن اين رژيم ميگذارد٬ بايد وسيعا به اين اعتراض پيوست.
ده اکتبر فرصت مهمي است براي مردم ايران که اين ابزار سرکوب در دست رژيم اسلامي که رژيم اعدام و سنگسار است از كار بيندازند. ده اکتبر فرصتي است که مردم ايران حکومتي را که رکورد اعدام و جنايت را در جهان دارد٬ زير بيشترين فشار قرار دهند و پرچمدار اين خواست انساني در سطح جهاني باشند. ده اکتبر فرصتي است که در همه جا اعلام کنيم که مجازات اعدام قتل عمد دولتي است و بايد در تمامي جهان مطلقا ممنوع گردد. بايد به استقبال ده اکتبر برويم. اما من ميخواهيم اينجا به برخي از ابهامات و سوالاتي كه مستقيما با آن برخورد كرده ام بپردازم:

يك سوال اينست: مخالفت با اعدام زندانيان سياسي و کودکان درست است. اما آيا كساني كه جنايتي شنيع كرده اند نيز نبايد اعدام شوند؟

روشن است هر نوع مخالفتي عليه اعدام گامي مثبت و انساني و رو به جلو است و ما بايد با آغوش باز از آن استقبال کنيم. کسي که ميگويد اعدام کودکان نه٬ کسي که ميگويد زنداني سياسي نبايد اعدام گردد و ميکوشد براي آن حرکتي راه بيندازد بطور واقعي دارد در جهت رشد و تقويت اين جنبش تلاش ميکند. تا اينجا خيليها مشكلي ندارند. مخالف اعدام زندانيان سياسي و كودكان هستند. قطعا هر حركتي براي توقف اعدام زندانيان سياسي و اعدام كودكان بسيار مثبت و انساني است و بايد قاطعانه از آن حمايت كرد.
بحث ما اينست كه اين كافي نيست. حتي براي مقابله با اعدام زندانيان سياسي و اعدام كودكان نيز كافي نيست كه ما اين مجازات را بطور مشروط قبول كنيم. شرط و شروط گذاشتن براي مخالفت با اعدام به نوعي باز گذاشتن ميدان براي توحش سرمايه است به قول منصور حکمت مجازات اعدام اسم دولتی کلمه کشتن است. افراد یکدیگر را به قتل میرسانند، اما دولتها افراد را به “اعدام” محکوم میکنند. روشن است هر نوع ترديدي در مقابل چنين جنايتي ٬ به معني تسليم شدن به آن است. از همين رو اعلام مخالفت با اعدام کودکان و يا زندانيان سياسي٬ يک اقدام مهم و با ارزش است٬ اما کافي نيست. و تا وقتي اعدام هست٬ بايد عليه آن ايستاد و براي شکل دادن به يک جنبش قدرتمند عليه اعدام تلاش و مبارزه کرد. بويژه وقتي در مقابل اين سوال که اگر کسي جنايتي مرتکب شده بود٬ چه بايد کرد٬ با ترديد و ابهام روبرو ميشويم. و حتي بعضا اعدام راهي براي مصونيت جامعه از شر جنايتکاران قلمداد ميشود٬ ديگر نميتوان در مقابل آن ساکت نشست.
طبعا فهميدن اينکه اين جامعه است که در قبال کودکان مسئول است و کودک را نبايد اعدام کرد. فهميدن اينکه انسانها را نبايد بخاطر عقايدشان به اسارت در آورد و به جوخه دار کشيد٬ براي هر انسان شريف و آزاديخواهي روشن و بديهي است و از آن دفاع ميکند. اما بايد نشان داد که چرا اعدام نه٬ حتي اگر جنايتي روي داده باشد؟ و چرا اعدام شنيع ترين نوع قتل عمد است. و چرا بايد عليه آن ايستاد و مبارزه کرد.
در جامعه اي که کودکان را بخاطر اينکه به سن قانوني براي مجازات شدن٬ نرسيده اند٬ درزندان نگاه ميدارند تا بعد از رسيدن به سن مجاز آنها را به دار آويزند٬ يا در جامعه اي که از همان آغاز رژيم اسلامي با سرکوب و با دستگيري و زندان و اعدام فعالين و رهبران اعتراضي کارگران و بخش هاي مختلف جامعه٬ هزاران نفر را به جوخه هاي اعدام سپرده است٬ تا پايه هاي حکومتش را برپا کند٬ شايد اينکه کسي بيايد و بگويد من فقط مخالف اعدام زندانيان سياسي و کودکان هستم٬ اما کسيکه جنايتي مرتکب شده٬ بايد مجازات شود٬ در وهله اول خيلي راديکال و انساني به نظر برسد. اما اين مشروط کردن٬ در واقع سکوت در مقابل نفس جنايتي است که بعنوان مجازات اعدام دارد صورت ميگيرد و نوعي عقب نشيني جامعه در مقابل توحش سرمايه و بر پا کردن احکام بربريت اعدام است. همه ميدانيم که مجرم جنايتکار زاده نشده است. اينها خود قربانيان نظام وارونه سرمايه اند. جامعه اي که اساسش بر کسب سود و استثمار بخشي از جامعه استوار است٬ در جامعه اي که بخشي از جامعه در محروميت و نابسامي سپري ميکند٬ جنايت و جرايم نيز زمينه رشد بيشتري مي يابد . ريشه واقعي اين همه جنايت را بايد در نظام پوسيده حاکم ديد. نظامي که در آن هيچ نوع حرمتي براي انسان و انسانيت به جا نمانده است و بايد آنرا به زير کشيد. جامعه اي که نسبت به اعدام و کشتن انسانها اعتراضي ندارد٬ جامعه اي است که در آن انسان حرمتي ندارد و راحت تر نيز مورد تهاجم قرار ميگيرد.
اينرا مردم ايران در طول حيات ٢٨ ساله جمهوري اسلامي تجربه کرده اند٬ و ديده اند که چگونه رژيم با اين کار تلاش کرده است تا کل جامعه را به قهقرا ببرد و ابعاد خشونت و جرم و جنايت نيز هر روز بيشتر شده است. از همين رو امروز ما در ايران با يک جنبش قوي عليه اعدام که هر روز متشکل تر و قدرتمند تر ميشود روبروييم. از سوي ديگر نکته مهمتر اينست که اعدام چيزي جز انتقام نيست. فلسفه اجراي چشم در برابر چشم است. اما چرا انتقام؟ چگونه ميشود با انتقام و رسميت دادن به قتل انسانها تحت عنوان اجراي عدالت و مجازات٬ جامعه اي امن و انساني ساخت؟ روشن است که پذيرفتن چنين منطقي چيزي جز رسيمت دادن به قتل و كشتار انسان ها نيست. اعدام قتلي است كه در آن مراجع قضايي يک دولت رسما حکم به اجرايش ميدهند و حاكمين با نقشه اي از قبل تعيين شده و قانوني شده انسان ديگري و انسانهاي ديگري را ميكشند. رسميت دادن به اين جنايت خود اوج توحشي است که جامعه بشري نبايد بيش از اين به آن گردن دهد. بايد به اين توحش پايان داد.

اعدام نه اما ما کارگران فعالين جنبش اعتراضي عليه اعدام نيستيم!
يک استدلال ديگر که همين روزها شنيدم اين بود که دوستان کارگرمان بعضا ميگفتند که درست است مبارزه عليه اعدام مهم است٬ اما ما درگير مسايل مبارزاتي خود هستيم. ما فعالين جنبش اعتراضي عليه اعدام نيستيم. سوال اينست که مگر نه اينکه اعدام ٬ زندان و سرکوب ابزار دولتها ها براي عقب راندن اعتراضات کل جامعه و قبل از همه تحت استثمار و محروميت نگاه داشتن كارگران است؟ مگر نه در جاييکه جرات ميکنند٬ طناب هاي دار را بر سر چهارراه ها نصب کنند٬ ديگر حرمتي براي انسان و انسانيت به جا نمي ماند و با دست بازتري ميتوان زندگي و معيشت کارگر را به تباهي کشيد؟ چگونه است که دوست کارگر ما خود را فعال اين جنبش نميداند؟ چه کاري فوري تر از اينکه اين چوبه ها را بر سرشان خراب کنيم؟ روشن است اين نوع نگرش از مبارزه يک گرايش قديمي و شناخته شده در جنبش کارگري است. گرايشي که موقعيت فرودست کارگر در جامعه را فرض گرفته و کار او تنها چانه زدن بر سر قيمت نيروي کارش است و اداره جامعه و سرنوشت آنرا به طبقات حاکم مي سپارد. گرايشي که سياست را به طبقات ديگر در جامعه ميسپرد و اجازه ميدهد از بالاي سر کارگر بر سرنوشت جامعه تصميم گيري شود. گرايشي که اعتراض عليه اعدام٬ مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي و ١٦ آذر ها و ١٨ تيرها را امر فوري خود نميداند و مشغول حل و فصل مسايل “مهمتري” در محيط کار خود با کارفرماست. غافل از اينکه اتفاقا براي اينکه مبارزه بر سر افزايش دستمزدهايمان را با قدرت بيشتري بتوانيم به پيش بريم٬ بايد زنداني سياسي نداشته باشيم. بايد آزادي بيان و عقيده داشته باشيم و حق تشکل و حق اعتصاب حقوق مسلم ما باشد. ما ميتوانيم ضمن اينکه در برابر هر تعرض کارفرما و دولت مي ايستيم. ضمن اينکه براي بهبود دائمي شرايط کارمان مبارزه ميکنيم. براي حقوق پايه اي خود در جامعه حق بدون قيد و شرط عقيده٬ و حقوق پايه اي خود مبارزه کنيم و پرچمدار اين مبارزه در سطح جامعه باشيم. بويژه امروز بيش از هروقت مبارزه بخش هاي مختلف جامعه به هم پيوند خورده است. امروز اين کل جامعه است که براي آزادي زنداني سياسي مبارزه ميکند و ميخواهد اعدام نباشد. بايد در صف جلوي اين اعتراض باشيم. خوشبختانه امروز جنبش کارگري پيشروي زيادي کرده است. ما با يک نقطه عطف بزرگي در جنبش کارگري روبروييم. امروز طبقه کارگر در ايران وزن سياسي مهمي در تحولات جامعه دارد. بيش از هر وقت توجه جامعه و در سطح بين المللي به مبارزات اين بخش از جامعه معطوف است. اين نقش اين نقش کارگران کمونيست و رهبران پيشرو کارگري است که امروز نقش تاريخي خود را ايفا کنند و در مناسبتهايي چون ده اکتبر روز جهاني عليه اعدام٬ کارگران را متحد و متشکل کنند. امروز ما بايد شاهد نامه هاي اعتراضي کارگران عليه اعدام و در همبستگي با روز ده اکتبر روز جهاني عليه اعدام باشيم. بايد کارگران با اسم و رسم خود زير اين نامه ها را امضا کنند٬ نهادهاي جهاني را خطاب قرار دهند و بگويند که اعدام بايد در سراسر جهان ممنوع گردد و همه احکام اعدام بايد لغو شود. ده اکتبر بايد روز اعتراض همه ما براي آزادي زندانيان سياسي و براي ممنوعيت اعدام در سراسر جهان باشد.

كارگر كمونيست ٦٨، ٥ مهر ٨٦

اعتصاب کارگران هفته تپه يک اتفاق مهم در هفته گذشته

اعتصاب و مبارزه ٤٠٠٠ کارگر نيشکر هفته تپه از روز شنبه ٧ مهر ماه شروع شد و هنوز ادامه دارد. کارگران اين شرکت به تعويق پرداخت دستمزدهايشان معترضند. ويژگي اين حرکت اين است که  اين اتفاق در شهري روي ميدهد که هشتاد درصد مردم آن٬ همسرانشان در شرکت هاي مختلف در اين شهر و در اين منطقه  شاغلند و همگي با معضلي مشابه کارگران نيشکر هفت تپه روبرويند. اين موضوع خود بر فضاي اعتراضي شهر شوش و کل منطقه خوزستان  تاثير گذاشته است. از جمله در همين شهر شوش از سوي فرمانداري به مردم شهر بيانيه داده شد  که بحران هفت تپه ظرف دو روز آينده حل خواهد شد٬ تا بلکه فضا را آرام کنند. از سوي ديگر همزمان با حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه  ١٢ هزار کارگر کشت و صنعت کارون نيز در اعتراض به عدم پرداخت حقوق های خود تهدید کرده اند در صورتیکه تا روز چهارشنبه ١١ مهرماه دستمزدهای آنها پرداخت نشود، دست به اعتصاب خواهند زد. هفته قبل از آن نيز تجمع اعتراضي کارگران کاغذ سازي شوشتر در مقابل استانداري خوزستان سر وصداي زيادي در منطقه داشت. مجموعه اين اتفاقات فضاي منطقه خوزستان را به تحرک در آورده است.

نکته قابل توجه و مهم اينست که در شرايطي که رژيم تلاش کرده است با سرکوب و ايجاد فضاي رعب٬ جامعه را به عقب براند٬ ما شاهد اين اتفاقات هستيم و همه اينها بدنبال فراخوان جهاني زندانيان سياسي به اقدامي جهاني در هفت سپتامبر و تجمع با شکوه خانواده هاي جانباختگان راه آزادي در خاوران و سردادن سرود انترناسيونال در آنجا  روي داده و فضاي اعتراض را ميتوان همه جا ديد. از جمله معلمان خود را براي ادامه اعتراضاتشان و  برپايي ١٣ مهر روز جهاني معلم آماده ميکنند و صحبت از برپايي روزهايي چون روز کودک و غيره است. اينها همه حاکي از شکست سياست موج جديد سرکوب رژيم است. دو سال پيش احمدي نژاد رئيس جمهور شد براي اينکه به خيال خود  اوضاع جامعه را به سال ٦٠ برگرداند. اما اعتصابات کارگران واحد و مبارزات گسترش يابنده کارگري٬ و بدنبال آن تجمعات شانزده آذر و هو کردن احمدي نژاد در دانشگاه ٬ شکست پروژه او را اعلام داشت و امروز بار ديگر اين جنبش کارگري است که در صف جلوي تقابل با سياست ارعاب رژيم ايستاده و دارد اين موج را با قدرت به عقب ميراند.

 

بدين ترتيب جايگاه اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه از خود خواستهاي مستقيم اين اعتصاب كه بسيار مهم است و خواستهاي بخش عظيمي از كارگران است نيز فراتر ميرود و نقش و تاثير سياسي مهمي دارد. بايد مبارزات اين کارگران را با تمام قوا مورد حمايت قرار داد. ٤٠٠٠ کارگر اين شرکت با معضل دستمزدهاي پرداخت نشده روبرو هستند كه معضل بيش از يك ميليون كارگر در ايران است. پيروزي اين مبارزه از اين نظر نيز براي جنبش كارگري مهم است و به اين جنبش قدرت پيشروي زيادي ميدهد. بايد با حمايت از كارگران نيشكر هفت تپه کاري کنيم که اين کارگران بتوانند طلبهايشان را هرچه سريعتر نقد کنند و بتوانند ديگر خواستهايشان را بر کارفرما و دولت تحميل کنند.

 

نکاتي در حاشيه اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه

همانطور که بالاتر اشاره کردم٬ اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه با شکوه و قدرتمند به پيش ميرود. اما در هر حرکت و اعتراضي نکات مهمي است که با نگاهي به تجربيات ديگر اعتراضات کارگري ميتوان آنها را برشمرد.

١- مجمع عمومي و اتحاد کارگران

مجمع عمومي کارگران و تصميم گيري در تجمعات منظم کارگران بر سر ادامه اعتراض و تعيين شرايط کار يک حلقه اساسي در متحد نگاهداشتن کارگران در هر حرکت و اعتراضي است. کارگران نيشکر هفت تپه تا همين جا پيشروي خوبي داشته اند. با اعتصاباتشان و با تجمعات خود قدرت متحد خود را تجربه کرده اند. ديده اند که چگونه وقتي جمع ميشود و باهمند دولت و کارفرما را زير فشار قرار ميدهند و گام به گام آنان را عقب ميرانند. تشکيل منظم مجمع عمومي٬ اعلام اينکه ما کارگران نيشکر هفته تپه هر هفته در روزي معين جمع ميشويم و در مورد شرايط کار و مبارزاتمان تصميم ميگيريم٬ يك اقدام مهم و واقعي و قابل دسترسي است که همين امروز ميتوان براي آن حرکت کرد و نيازي به اجازه گرفتن از هيچ مرجع و مقامي نيز برايش نيست. اين وظيفه رهبران اعتراضي کارگران است که به اين نياز پاسخ دهند. تشکيل مجمع عمومي منظم کارگري بعنوان ظرف اعمال اراده توده کارگران يک نياز حياتي براي متحد نگاهداشتن کارگران و تقابل با هرگونه تفرقه پراکني و در امان نگاهداشتن کارگران معترض و رهبران کارگري از تهديد و ارعاب رژيم است. بايد فورا براي عملي کردن اين نياز گام برداشت.

٢- بايد خواستهاي خود را روشن و شفاف بيان کنيم

براي اينکه بتوانيم صفوف اعتراض خود را متحد نگاهداريم. بايد رئوس خواستهايمان را مشخص و شفاف روشن کنيم و در مجمع عمومي همه کارگران بر آنها تاکيد گذاريم و کل کارگران را به مبارزه حول اين خواستها متحد کنيم. بطور مثال امروز در گام اول خواستهاي کارگران نيشکر هفت تپه چيست؟ پرداخت فوري دستمزدهاي معوقه٬ پرداخت همه طلب هاي پرداخت نشده٬ دادن خانه هاي سازماني به کارگران٬ منع هرگونه فشار و تهديد رهبران و سخنگويان کارگران٬ منع دخالت نيروي انتظامي در تجمعات اعتراضي کارگران و بركناري مديريت و… بايد اين خواست ها را به صورت بيانيه نوشت تا هم  تمامي کارگران حول آن متحد شوند و هم بتوان حمايت بخش هاي مختلف جامعه را به حمايت از مبارزاتمان جلب کنيم.

٣- جلب همبستگي جامعه و همبستگي کارگري يک نقطه قوت مهم در قدرت گيري و تداوم اعتراضات کارگري است.

رساندن صداي اعتراض به سطح كل جامعه٬ جلب همبستگي بخشهاي مختلف مردم٬ شکل دادن به يک همبستگي بين المللي کارگري٬ همگي گامهاي مهمي است که امروز در سازماندهي يک اعتراض قدرتمند براي کارگران جايگاهي حياتي دارد. از همين رو ما امروز در هر حرکت و اعتراضي تلاش کارگران پيشرو و رهبران کارگري را براي پاسخ دادن به اين نياز را مي بينيم. براي تحقق اين نياز بايد نقشه داد.

– در هر حرکت و اعتراضي  بايد کارگران بطور منظم و هر روزه جامعه را از حرکت و اعتراض خود مطلع نگاهدارند. بويژه در جايي چون نيشکر هفت تپه که بخش مهمي از مردم شهر شوش و منطقه خود را جزيي از اين حرکت ميدانند٬ انجام چنين کاري و دادن بيانيه هاي هر روزه خطاب به مردم و فراخوان دادن و جلب همبستگي اهميت بسياري در ادامه کاري حرکت و قدرت گيري آن دارد.

–  بايد تلاش کنيم صداي اعتراض خود را به كارگران جهان و سازمانهاي جهاني کارگري و انسانهاي آزاديخواه در سراسر جهان برسانيم. بويژه در شرايط امروز و در ادامه رشد اعتراضات کارگري و جلب توجه بين المللي به اين مبارزات و شکل گرفتن روزهايي چون ١٥ فوريه و ٩ اوت بعنوان روزهاي جهاني همبستگي با کارگران ايران امروز اين خود يک نقطه قوت است. بايد از اين نقطه قوت استفاده کرد. امروز به لحاظ سياسي ايران به مرکز ثقل توجه جهان تبديل شده است. مبارزات ما در ايران محدود نمي ماند بلکه فورا انعکاسي جهاني مي يابد. جلب همبستگي جهاني از مبارزاتمان فشاري جدي بر رژيم اسلامي است. بايد از اين امکان و از اين نقطه قوت تماما بهره بريم.

٤- سازمان دادن حمايت گسترده از كارگران نيشكر هفت تپه مهم است. كارگران و دانشجويان و بخشهاي مختلف مردمي كه پيروزي مبارزات كارگران برايشان مهم است بايد فورا دست به كار جلب پشتيباني و حمايت از اين مبارزه و خواستهاي كارگران نيشكر هفت تپه شوند. براي نمونه بايد با ايجاد صندوق هاي همبستگي مالي کارگري٬ با تشکيل گروهاي همبستگي با کارگران هفته تپه توسط کارگران و دانشجويان و بطور ويژه مردم منطقه خوزستان که از نزديک درگير حرکت اعتراضي اين کارگران هستند٬ وسيعترين کمک و ياري را به اين اعتراضات رساند. رساندن صداي اعتراض اين کارگران به بخش هاي مختلف٬ تشويق به کمک رساني مالي به اعتصاب اين کارگران و محکوم کردن هر گونه دخالت نيروي انتظامي در مبارزات کارگران و غيره و غيره اشکال مختلف همبستگي با اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه است. ايجاد فوري گروههاي همبستگي کارگري با کارگران نيشکر هفت تپه يكي از كارهاي عملي و مهم است. با چنين اشکالي از کار ميتوان بصورت گسترده تر و سازمانيافته تر اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه و کلا اعتراضات و مبارزات کارگري را مورد حمايت و پشتيباني قرار داد. براي آن دست بکار شويم.

باتمام قوا از مبارزات کارگران نيشکر هفت تپه حمايت کنيم

انترناسيونال ٢١٢، ١٣ مهر ٨٦.*

قراردادهاي موقت و راه مبارزه با آن

پاسخ به يك سوال

محسن رسولي از كارخانه سايپا: مساله قراردادهاي موقت و راه مبارزه با آن اکنون يک از موضوعات مورد بحث در ميان کارگران است. بخشي از کارگران نظرشان اينست که با طومار جمع کردن و با ارسال اين طومارها به مجلس و غيره بايد کاري کرد و در مقابل اين شکل برده وار کار حرکتي اعتراضي راه انداخت. اما اين ميان سوالاتي مطرح ميشود که دوست داشتم به آن پاسخ دهيد. اولا مجلس و دولت خودش پايه گذار اين قانون است. آيا واقعا موثر خواهد بود که خطاب به اينها نامه اعتراضي داد. ثانيا اکنون که دولت شرکتهاي پيمانکاري را گسترش داده است و با توجه به وجود ابعاد ميليوني بيکاري خود همين قراردادهاي موقت نيز به يک آرزوي کارگران تبديل شده است. آنوقت چگونه ميشود اعتراضي راه انداخت. که همه کارگران را متحد کند. از سوي ديگر واقعيت اينست که لغو قراردادها يعني زدن پايه خود دولت. به اين معني که اجراي اين نوع از قراردادها سياست خود دولت است. بدين ترتيب سوال واقعي اينست که آيا اصلا قراردادهاي موقت مساله همه کارگران است؟ آيا دستمزدها ارجح است يا مبارزه براي لغو قراردادهاي موقت؟ عمده ترين مسله کدام است و امروز چه خواستي ميتواند به عنوان يک خواست مشترک کارگران تبديل شود؟ ما که نميتوانيم به جاي همه کارگران تصميم بگيريم. کارگري که از ناچاري به اين قرارداد تن ميدهد و حتي آرزوي آن را دارد را چگونه ميتوانيم به اين مبارزه بکشانيم. کلا با چه مکانيزمي ما ميتوانيم مبارزه براي لغو قراردادهاي موقت را رشد و گسترش دهيم. ميدانيد که قراردادهاي موقت يکي از شعارهاي محوري خانه کارگر است که هر روز روي آن مانور مي دهد و با اين چماق بر سر دولت مي کوبد ودر اين ميان تنها کاري که توانسته انجام بدهد٬ بردن طرح بهسازي قراردادهاي موقت به مجلس است که آن هم مسکوت مانده است. بنابراين وقتي که مجلس حتي حرف محجوب را نميخواند٬ نامه دادن به مجلس چه جايي ميتواند داشته باشد؟ آيا انرژي صرف کردن بيهوده نيست؟ به نظر من بايد ما براي مبارزه اول دشمن را بشناسيم و بعد با توجه به اسلحه دشمن تصميم بگيريم.
واقعيت اينست که دولت با توجه به مبارزه کارگراسلحه اش را تغير مي دهد و ما نبايد از آن غافل شويم . براي همين است که در مورد قراردادهاي موقت نيز شايد نتوانيم با دادن طومار اعتراضي کاري کنيم. اگر يادتان باشد بعد از جنگ مبارزه کارگران متوجه دستمزدها بود و کارگران خواستار رفاه بيشتر بودند. دولت براي اينکه بتواند جلوي اين مبارزه را بگيرد٬ قرارداهاي موقت را بوجود آورد و کارگران با تقسيم شدن به قراردادي و رسمي عملا از هم جدا شدند. اما با گذشت زمان کارگران شروع به مبارزه با اين نوع قراردادها کردند و اعتراضات گسترش يافت. در تقابل با اين اعتراضات دولت شرکتهاي پيمانکاري را بوجود آورد و بدين ترتيب اکنون مساله استخدام رسمي براي کارگران به يک رويا تبديل شده است چرا بسياري از شرکتها استخدام کارگر توسط پيمانکاران را ممنوع کرده اند. با اين مساله دولت توانسته است قرارداها موقت را براي اکثريت کارگران يک رويا بکند. با توجه به اين مساله دولت مي خواهد اگر فشاري به آن وارد شود قراردادهاي موقت را به يک قانون تبديل کند. پس اسلحه دولت تغير کرده است . ما اگر الان بخواهيم خرف از لغو قراردادهاي موقت بزنيم براي خيلي از کارگران عليرغم اينکه در بيحقوقي مطلق کار ميکنند با آن نمي آيند. ميشود گفت در واقع قراردادهاي موقت عملا لغو شده است. چون ديگر هيچ شرکتي کارگر قراردادي را قبول نمي کند. همانطوري که استخدامهاي رسمي عملا از بين رفته است. در هر حال اين موضوع مهم است و ميخواهم که به همه اين جنبه ها بپردازيد.

***

پاسخ شهلا دانشفر به يك سوال محسن رسولي

با سلام و تشکر از محسن عزيز .سوالي كه دوست ما محسن رسولي مطرح كرده است مهم است و علاقمندم به سوالات و نكات مه اين نامه اشارات مختصري داشته باشم. اميدوارم دوستان ديگر کارگر ما نيز در اين بحث شركت كنند و نقطه نظرات خود و تجربياتشان را با ما در ميان بگذارند. و در اين بحث شرکت کنند . اما در رابطه با سوالات دوستمان محسن من لازم ميدانم به نکات زير اشاره کنم

طومار نويسي يک شکل از اعتراض
آيا طومار نويسي شکل موثري از اعتراض است؟ وقتي دولت و بطور مثال مجلس خودشان طراحان سياستهاي ضدکارگري در قبال کارگران هستند٬ نوشتن نامه هاي اعتراضي به آنان چه خاصيتي دارد؟ اينها بخشي از سوالات مورد بحث در نامه دوستمان محسن است.
روشن است که شکل اعتراض قبل از هر چيز به توازن قواي موجود و اهدافي که دنبال ميکند مربوط است. از جمله اين اشکال اعتراض و مبارزه٬ نوشتن طومارهاي اعتراضي است. روشن است که هدف اصلي طومار نويسي فشار آوردن به دولت و کارفرماست و اين فشار وقتي موثر خواهد بود که نيرويي که حول آن طومار جمع شده اند٬ در ميدان باشد. روشن باشد که اگر به آن خواست معين پاسخي داده نشود٬ اين نيرو دست به کار خواهد شد و اعتراض خود را در اشکال ديگري چون اعتصاب و تحصن و غيره دنبال خواهد کرد. حال درست است که دولت يا مجلس خودشان طراحان چنين سياستهاي ضد کارگري و ضد انساني در قبال کارگران و مردم هستند٬ اما نوشتن طومارهاي اعتراضي در واقع اولتيماتوم ما به دولت و مراجع دولتي است براي اينکه به خواستها ما گردن نهند براي اينکه نشان دهيم که اگر به اين خواست ما پاسخ داده نشود بدون شک ما به اعتراضمان ادامه خواهيم داد. اين همان چيزي است که بطور واقعي امروز نيز ما در جنبش کارگري شاهدش هستيم. از جمله ميتوان به طومار اعتراضي کارگران در سنندج در اعتراض به احکام زندان و شلاق براي کارگران اول مه سنندج و نمونه هاي ديگري چون پيامهاي حمايتي بخش هاي مختلف کارگري از مبارزات يکديگر و جمع کردن طومار هاي اعتراضي از اين مبارزات و نيز نوشتن نامه هاي اعتراضي از سوي جمع هاي وسيعي از کارگران به نهادها و سازمانهاي آزاديخواه در سطح بين المللي اشاره كرد که هدف آن انعكاس صداي اعتراض خود در سطح جهاني بوده است. واقعيت اينست که امروز طومارنويسي به عنوان شکلي از اعتراض در ميان کارگران و يا بخش هاي مختلف جامعه انجام ميگيرد. حرکتي که در بسياري از مواقع سبب ميشود که موضوعي از سطح يک کارخانه به سطح جامعه کشيده شود و يا در سطح جهاني انعکاس يابد. اعتراضاتي که بيش از هر چيز عزم جزم تعداد هر چه بيشتري از کارگران و يا انسانهاي معترض را در يک حرکت معين نمايندگي ميکند. اما روشن است که اگر حرکتي به طومار نويسي ختم شود٬ حول خود نيروي معترضي را که امري دارند و براي خواستي مبارزه ميکنند را متحد نکند٬ طبعا در بهترين حالت فورا تمام ميشود و ممکن است به فرسودگي و پراکنده شدن صفوف اعتراضي کارگران منتهي شود. به تجربه نيز ديده ايم که طومارهاي اعتراضي وقتي موثر هستند که از آن براي کشاندن اعتراض به جامعه و سطح جهاني استفاده کنيم. بتوانيم نيروي وسيعي را حول آن گرد آوريم و سپس با قدرت و نيرويي که حول خود گرد آورده ايم اعتراض خود را با قدرت بيشتري به پيش بريم و خود سر آغاز اعتراضي گسترده تر باشد.
اما اينجا نيز مساله اساسي اين خواهد بود که با طومار اعتراضي خود ميخواهيم چه خواستي را به پيش بريم. بطور مثال ايجاد تشکل کارگري امر خود کارگران است و بايد ايجادش کرد و با قدرت اتحاد خود آنرا تحميل کرد. بنابراين نوشتن طومار اعتراضي براي داشتن حق تشکل و يا حق اعتصاب بي معني است. ولي مثلا کارگراني که با دستمزدهاي پرداخت نشده روبرو هستند ميتوانند با جمع آوري طومارهاي اعتراضي٬ مقامات مسئول را مورد اخطار و اولتيماتوم خود قرار دهند و دست به اعتراض بزنند.
اما از سوي ديگر نوع ديگري از طومار نويسي نيز وجود دارد که در واقع ربطي به مبارزه کارگران ندارد و تقابلي است با گسترش اعتراضات کارگران و اعتراضات مردم. منظورم طومارهايي است كه اعتراضي را بيان نميكند بلكه دادخواهي و تظلم خواهي در برابر حاكمين است. نوعي از طومار نويسي که هدف آن محدود کردن و مهار کردن اعتراضات در چهارچوب قوانين دولتي و سردواندن کارگران در کريدورهاي اداره کار و پاسکاري بين مقامات مختلف دولتي است. اين آن نقشي است که بقول شما خانه کارگر همواره تلاش کرده است ايفا کند و خوشبختانه در ميان کارگران نيز جا و مکاني ندارد. اين نوع طومار نويسي نه تنها شکلي از اعتراض کارگران نيست بلکه ابزاري براي منحرف کردن اعتراضات کارگران است و بايد در مقابلش ايستاد و آنرا افشا کرد. بگذريم که اين رژيم حتي تحمل همين را هم چندان ندارد. و فکر نکنم بعد از شکست جنبش دوم خرداد ديگر توهمي براي کسي باقي مانده باشد که با تغيير در قوانين جمهوري اسلامي بتوان گشايشي در وضع کارگر و جامعه ايجاد کرد.

با اين توضيحات پاسخ ما به مساله مورد سوال شما قراردادهاي موقت و جمع کردن طومار اعتراضي عليه اين شکل از استخدامها که بويژه در شرايط امروز بخش وسيعي از کارگران در ايران با آن دست بگريبانند٬ روشن است. به اين معني که جمع آورهاي طومارهاي اعتراضي در رابطه با اين شکل از استخدامها همانند هر عرصه ديگر از اعتراضات کارگري نيز ميتواند بعنوان شکلي از اعتراض کارآيي داشته باشد. اگر بکوشيم حول آن نيرو جمع کنيم. اما تازه بعد از جمع آوري طومارهاي اعتراضي٬ اينکه تداوم اين مبارزه به چه شکلي خواهد بود و خواست ما در مقابل استخدام هاي قراردادها موقت چيست٬ سوال اصلي اي است که در مقابل ما قرار ميگيرد. اينجاست که مساله تشکل بعنوان ظرفي براي متحد نگاهداشتن کارگران و نقش مجامع عمومي کارگري بعنوان محلي براي اعمال اراده جمعي کارگران و تعيين نمايندگان کارگري براي بستن قرارداد با کارفرما و دولت جايگاه خود را مي يابد. در دل اين مبارزه متحد و متشکل است که کارگران ميتوانند شرايط استخدام خود را خود تعيين کنند و به جاي قراردادهاي موقت کنوني٬ قراردادهاي دسته جمعي و استخدامهاي رسمي را تحميل کنند.

لغو قرارداد موقت زدن پايه دولت است!
يک نکته محوري ديگر در نامه دوستمان محسن رسولي مساله قراردادهاي موقت است. او به نقش دولت در اين زمينه اشاره ميكند و به همين اعتبار ميگويد لغو قراردادهاي موقت در واقع زدن پايه دولت است.
اما در پاسخ به اين استدلال که امري واقعي است٬ سخن من اينست که اين نتيجه گيري را در مورد بسياري از ديگر خواستها و اعتراضات کارگران و مردم در جامعه٬ ميتوان داشت. از همين روست که امروز اعتراضات کارگران و مبارزات مردم فورا رنگ سياسي و رودرويي با دولت را ميگيرد. کارگري که دستمزدش را ميخواهد٬ معلمي که ميگويد دستمزدش بايد افزايش يابد و کارگر بيکاري که بيمه بيکاري ميخواهد و نيز کارگري که ميگويد قرارداد موقت بايد لغو شود٬ در واقع دارد حكومت را زير ضرب و اعتراض قرار ميدهد. اين ماهيت رژيمي است که با يک بحران سياسي عميق دست بگريبان است و بحران اقتصادي آنرا فلج کرده است. بنابراين بطور واقعي در حاکميت جمهوري اسلامي نقد کردن دستمزدهاي پرداخت نشده٬ لغو قرار دادهاي موقت٬ لغو حجاب اجباري٬ لغو آپارتايد جنسي و هر خواست حق طلبانه ديگري به معني دست بردن به امر نابودي اين رژيم و بقول شما زدن پايه هاي آنست. اما اينها همه خواستهايي است که زمينه هاي اجتماعي دارد و يک رکن دائمي اعتراض عليه اين رژيم است. بنابراين با اين حکم “مبارزه براي لغو قرارداد موقت زدن پايه هاي دولت است” نميشود به بي نتيجه بودن اين اعتراض رسيد.

آيا قراردادهاي موقت مساله همه کارگران است؟
استخدام کارگران بشکل قراردادهاي موقت و حتي سفيد امضا يعني بدون قرارداد بخشي از تهاجم دولت و کارفرمايان به کارگران است. بنابراين روشن است که تهاجم به هر بخش از کارگران مساله کل کارگران است و تاثير خود را مستقيم در وضعيت کل طبقه کارگر ميگذارد. بويژه وقتي که درصد بالايي از کارگران با اين شکل از قراردادها به کار اشتغال دارند. بنابراين پاسخ من به اين سوال که آيا قراردادهاي موقت مساله همه کارگران است نيز مثبت است. اينکه ابعاد اين تهاجم به آنجا رسيده است که کارگر در مقابل بيکاري٬ حتي آرزوي بستن قرارداد موقت را دارد و حتي اين هم ناياب و کيمياست٬ آنطور كه شما ميگوييد به معني لغو شدن خود بخودي استخدامهاي موقت نيست. از جمله حتي اگر به آمار تعداد کارگراني که بصورت موقت به استخدام در آمده اند نگاه کنيم٬ خواهيم ديد که اين موضوع تا چه حد در ميان کارگران ابعاد گسترده و وسيع دارد و به يک موضوع حاد در ميان کارگران تبديل شده است.

قراردادهاي موقت ارجح است يا مبارزه براي افزايش دستمزدها؟ عمده ترين خواست کدامست؟
نفس اين سوال نشان ميدهد که طبقه کارگر بدنبال راهي براي خلاصي از اين وضعيت و از اين فقر و فلاکت است. مبارزه براي تغيير اين شرايط امروز بيش از هر وقت براي طبقه کارگر به معني بقا و زندگي است. اما اولويت کدامست؟ سوالي است که نشان ميدهد هنوز نقشه روشن و واحدي در ميان کارگران قرار ندارد و وظيفه کارگران کمونيست و راديکال است که به آن پاسخ روشني داشته باشند.
واقعيت اينست که امروز مبارزه کارگران در قالب خواستهاي اقتصادي بيان ميشود. چون توازن قوا چنين است. اما همانطور که شما هم مطرح کرديد طرح هر خواست و اعتراضي در واقع زدن پايه دولت و رودرويي با اين رژيم است و خصلت سياسي دارد. روشن است که با هر تهاجمي که به کارگر ميشود بايد با آن مقابله کرد و با اتحاد کارگري آنرا عقب زد. کارگري که دستمزدش را نمي پردازند بايد براي نقد کردن دستمزدش مبارزه کند. کارگري که با قراردادهاي موقت و يا سفيد امضا او را به بيگاري ميکشند٬ بايد در مقابل اين بردگي و زورگويي بايستد و مبارزه کند. اينها همه جبهه هاي مختلفي از يک مبارزه وسيع در جامعه است که ما امروز شاهدش هستيم. جبهه هاي مختلف نبردي که بايد در هر کجاکه هستيم آنرا تقويت کنيم و مورد حمايت و پشتيباني وسيع خود قرار دهيم. اما نکته مهم ديگر اينجاست که هنگاميکه ما بعنوان رهبران اعتراضات کارگري به امر سازماندهي اين اعتراضات فکر ميريزيم و قدمهاي بعدي خود را تعيين ميکنيم٬ کدام اولويت ها را در مقابل خود قرار ميدهيم. اين سوالي است که فکر ميکنم دوستمان محسن رسولي طرح کرده است و بايد به آن پاسخ داد.

اولويت کدامست

محسن رسولي در نامه خود سوال ميکند٬ مبارزه عليه قراردادهاي موقت يا براي خواست افزايش دستمزد٬ کدام ارجج است؟ من ميخواهم بگويم تا آنجا که به مبارزه واقعي کارگران مربوط ميشود اين انتخاب ما نيست. روشن است کارگري که با معضل قراردادهاي موقت روبروست و ميخواهد عليه آن اعتراض کند٬ ما نميتوانيم اين سوال را مقابلش قرار دهيم. بعلاوه اين دو خواست آلترناتيو هم نيستند. اما اگر اين سوال از زاويه يک کارگر کمونيست و رهبر کارگري مطرح ميشود که ميخواهد بداند با توجه به شرايط و توازن قواي سياسي کنوني استراتژي روشني در مقابل خود قرار دهد و اولويت هاي خود را تعيين کند. طبعا فاکتور هاي ديگري دخيل هستند که با توجه به آنها بايد پاسخ داد.
من در اينجا قبل از اينکه به اولويت ها بپردازم٬ دوست دارم به قطعنامه اي اشاره کنم که در کنگره ٦ حزب در رابطه با جنبش کارگري در ايران به تصويب رسيد. از نظر من اين قطعنامه سرفصلهاي خوبي را براي اينکه ببينيم در کجا ايستاده ايم و استراتژي مقابل ما کدامست٬ بدست ميدهد. اين قطعنامه از يک جنبش نوين کارگري سخن ميگويد و اتکا به اين پيشروي ها وتعميق و گسترش آنها را شرط پيشروي امروز جنبش کارگري ميداند. اين قطعنامه با تصويري واقعي از موقعيت کنوني جنبش کارگري تاکيد ميکند که اتفاقا امروز بيش از هر وقت زمينه براي طرح خواستهاي سراسري کارگري و متحد شدن و متشکل شدن حول آن فراهم است و بايد براي آن خيز برداشت. ميگويد در شرايطي که جنبش کارگري يک وزنه مهم در تحولات سياسي جامعه است٬ در شرايطي که اين جنبش توجه جامعه و جهان را به خود جلب کرده است و ما شاهد شکل گيري روزهاي بين المللي همبستگي چون ١٥ فوريه و ٩ اوت در حمايت از مبارزات کارگران در ايران هستيم٬ و نيز در شرايطي که صفي از رهبران سرشناس و شناخته شده جنبش کارگري در جلوي اين مبارزه قرار دارند و بطور سراسري در ارتباط با هم قرار دارند٬ جنبش کارگري در موقعيت بسيار قدرتمندتري براي پيشبرد اعتراضاتش قرار دارد. شرايطي که بيش از هر چيز بيانگر رشد چپ و راديکاليسم در راس اين جنبش است. جنبشي که هر روز اشکال سازمانيافته تري بخود ميگيرد و آنوقت قطعنامه تاکيد ميکند که بايد با اتکا به اين نقطه قوت ها به جلو گام برداشت. متشکل شد و بعنوان يکي از محورهاي مهم کار در اين دوره بر مبارزه حول خواستهاي سراسري کارگري تاکيد ميگذارد. طبعا من اينجا قصد باز کردن همه جوانب اين قطعنامه را ندارم و انجام اين کار را که اهميت زيادي نيز دارد به وقت ديگري مي سپارم. اما به قطعنامه کنگره ٦ در مورد جنبش کارگري اشاره کردم تا بار ديگر به اهميت و ممکن بودن امر متحد شدن حول خواست هاي سراسري کارگري و در راس آن خواست افزايش دستمزدها تاکيد بگذارم. خواست افزايش دستمزدها يک خواست سراسري و متحد کننده است که ميتواند توجه کل جامعه را بخود جلب کند. از همين رو اگر بخواهم بعنوان يک اولويت بر روي خواستهاي سراسري کارگري انگشت بگذارم و بگويم اولويت براي ما کارگران کمونيست و رهبران کارگري در شرايط کنوني چيست من بر روي خواست افزايش دستمزدها و شکل دادن به جنبشي قدرتمند حول اين خواست تاکيد ميگذارم. جنبشي که در چند ساله اخير گفتمان زيادي حول آن به راه افتاده است و تا همين جا تاثيرات مثبت خود را گذاشته است و ما شاهد پيشروي هاي موثري در اين زمينه هستيم . از جمله امروز کارگر ديگر سطح زندگي خود را نه بر مبناي خط فقر بلکه بر مبناي شاخص هاي عمومي تر و بعنوان يک شهروند جامعه دارد مطرح ميکند. دستمزد خود را با کارفرما و نمايندگان مجلس مقايسه ميکند و به اين نابرابري معترض است. براي ميزان حداقل دستمزد خود مبلغ تعيين ميکند و ميگويد دستمزد کارگران بايد توسط خود کارگران تبديل شود و از ٦٠٠ هزار و يک ميليون و غيره سخن ميگويد. اينجاست که اگر از من بپرسيد امروز ما بعنوان رهبران کارگري و کارگران کمونيست با چه خواستي ميتوانيم جلو بياييم که متحد کننده باشد. من خواست افزايش دستمزدها را طرح ميکنم. به نظر من طرح اين خواست و شکل دادن به جنبشي متحد تاثير مستقيم خود را بر روي توازن قواي سياسي جامعه نيز خواهد گذاشت و گامي بزرگ به جلو در جنبش کارگري خواهد بود.
در هر حال دوست عزيز همانطور که گفتم ما از هر تلاشي و از هر مبارزه اي براي بهبود وضع کارگران با تمام قوا حمايت ميکنيم و اگر امروز حرکتي حول خواست لغو قرار دادهاي موقت شکل بگيرد و بقول شما عده اي حول اين خواست به تحرک در آيند و يا فرضا طومار اعتراضي امضا کنند و مبارزه اي را سازمان دهند٬ بايد با همبستگي وسيع ما روبرو شود و خود ما نقش پيشتازي در اين مبارزه داشته باشيم.
باتشکر
شهلا دانشفر

کارگر کمونیست ٦٦، ٢٢شهریور٨٦